بازی بزرگ
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
1
خواندهام
62
خواهم خواند
31
توضیحات
در همین روزها مردی که خودش را تاجری انگلیسی معرفی می کرد، همراه فردی هندی که مانند سادات دستار سبزی به سر بسته بود و ادعا می کرد نامش «سید کرام تعلی » است، از تبریز به سوی استرآباد، گرگان امروزی، به راه افتادند.تاجر انگلیسی مانند سید کرامت علی، فارسی و ترکمنی را به خوبی صحبت می کرد. آ نها در استرآباد توقف نکردند و به سرعت به دیدار قبایل ترکمنی که در بیرون شهر اقامت داشتند، رفتند. مرد انگلیسی مدعی بود برای خرید پارچه از خیوه شهری که امروز در کشور ازبکستان قرار دارد راهی سفر شده است. این دو مسافر در میان ترکمن ها از حوادثی که در قفقاز رخ داده بود، جنگ های ایران و روسیه و شکست سخت ایران صحبت می کردند. دو غریبه عجله ای برای ادام? سفر نداشتند. آنها پس از دیدار با گروهی از ترکمن ها به ملاقات دسته ای دیگر می رفتند و در هر جمعی که می نشستند اصرار داشتند تا آنچه را از شکست سنگین ایران از روسیه دیده بودند، تعریف کنند. سید کرام تعلی تأ کید می کرد که ارتش ایران بسیار ضعیف شده است و در هر گوش? کشور، اگر کسی پرچم استقلال و جدایی از ایران را بلند کند، پیروزی اش حتمی است. این دو مسافر، چهار ماه را در میان ترکمن ها گذراندند و درحالی که وانمود می کردند به سوی خیوه می روند، راه خود را کج کرده، راهی مشهد شدند. درحقیقت، مردی که خود را تاجر معرفی می کرد «سروان آرتور کانالی » افسر ارتش انگلستان بود که سفیر انگلستان در ایران او را مأمور کرده بود تا اخبار شکست ایران و ضعف ارتش آن را میان ترکمن ها و افغان ها پراکنده، آن ها را به جدایی از ایران تشویق کند.