دیدن
در حال خواندن
0
خواندهام
9
خواهم خواند
7
توضیحات
صور می دمند و بهار دمیده... من به سیاهی پوستم کمی بد کردم که بوسه پذیرفتم و به مویم که اسبها به زبان،به لیس،یکسو کرده اند به اتاقم که دری دارد چه عالی ست اتاقی که دری دارد دری که میتوان گشود و شنید که صور می دمند و اکنون باد،ارزان در،میاید و موی مرا به سوی دگر می خواباند متاسفم اسبها از آن نگاه از آن زبان ساکت سرخ مودب و این دری ست که باد به هم نمی وزند،همیشه باز میکند...
بریدۀ کتابهای مرتبط به دیدن
نمایش همهیادداشت ها