بعد از ابر
در حال خواندن
0
خواندهام
24
خواهم خواند
16
توضیحات
گفتم : بالاخره که فراموشش می کنی . روزگار همین طور نمی ماند .نفس عمیقی کشید و گفت :یاد بعضی آدم ها هیچ وقت تمامی ندارد ؛ با این که نیستند ، با این که رفته اند ، ولی هیچ وقت خاطره شان تمام نمی شود .گفتم : ولی همین که نیستند کم کم همه چیز تمام می شود .لبخندی زد و گفت : بودن بعضی از آدم ها ، تازه از نبودنشان شروع می شود.... درباره این کتاب بیشتر بخوانید
بریدۀ کتابهای مرتبط به بعد از ابر
لیستهای مرتبط به بعد از ابر
یادداشتها