کتاب راجع به زنی خبرنگار به نام لو بلک لاک ک به یه سفر کاری فرستاده میشه. این سفر کاری توی یه کشتی شیک و مجلل برگزار میشه.
●شب اول، لو موقع آماده شدن برای شام، متوجه میشه که ریمل خودشو نیاورده و مجبور میشه بره ب کابین۱۰ تا کمک بگیره. وقتی به کابین میره زنی با ترس و تعجب درو باز میکنه(لو تاحالا اون زن رو ندیده بود). لو درخواستشو میگه و زن بهش ریمل میده.
● یک شب وقتی لو تو کابینش بوده، صدایی رو بیرون از کابین میشنوه؛ صدایی ک شبیه به پرتاب شدن چیزی سنگین توی آب بوده. میره بیرون کابینش و وقتی به کابین بغلی(کابین۱۰) نگاه میکنه متوجه میشه ک یه لکه خون رو شیشه کابین بوده!
لو این داستانو ب همه مسافرا و خدمه کشتی تعریف میکنه ولی هیچ کس باورش نمیشه و فکر میکنن ک لو بخاطر نوشیدنی و داروهای افسردگی که مصرف میکنه دچار توهم شده چون اون زن ک لو ادعا میکنه کشته شده،جزو مسافرای کشتی نبوده و حتی کابین۱۰ خالی از مسافر بودا!
● خلاصههههه؛ داستان اینجوریه ک لو داره تلاش میکنه مدرک جمع کنه تا ثابت کنه زنی ک تو کابین۱۰ بوده کشته شده.
اینم بگم که داستانش اصلا قابل پیش بینی نیست!
نظر خودم راجع به کتاب:
زیاد نظرمو جلب نکرد چون خیلی دور از واقعیت بود داستان. و اینکه نویسنده خیلییی چیزارو با جزئیات خیلی زیاد نوشته بود که خواننده رو خسته میکرد.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.