داستان در مورد یک سگ کوچولو به نام رُوِره که به خاطر یک مسئله‌ی بی اهمیت، به یک جادوگر پارس می‌کنه و شلوارشو گاز می‌گیره. جادوگر هم عصبانی می‌شه و اونو تبدیل به یک سگ اسباب‌بازیِ ریزه‌میزه می‌کنه. رُوِر هم که حالا خیلی کوچولو شده، به دنبال جادوگر تا ماه و بعد تا ته اقیانوس می‌ره تا راضیش کنه طلسمش رو باطل کنه.  
مخاطبان کتاب بچه‌ها هستن، اما کلی از موجودات موردعلاقه‌ی تالکین اینجا هم هستن: عنکبوت‌، اژدها، گابلین‌ها و ... اینجا هم آتشفشان هست و زمین صافه. 
قلم تالکین هم به قدری فوق‌العاده‌ست که من کلی از خوندنش لذت بردم. گویا ترجمه هم شده و از این نظر می‌تونه انتخاب خوبی برای هدیه دادن باشه.
        

          فقط میتونم بگم تمامی آثار جی.آر.آر.تالکین فوق العاده است👌🏻
داستانی جذاب که تمامی خوانندگان در همه سن راضی میکند.
زمانی که این داستان خوانده بشه ، تمامی شخصیت ها انگار جلوی چشمانت جان گرفته و حسشون میکنید❗
        

          به نظرم راورندوم میتونه از بهترین گزینه ها برای شروع کردن کتاب های تالکین باشه 
با اینکه در سرزمین میانه نیست کمک میکنه با قلمش بیشتر ارتباط بگیرید و خوندن کار هاش رو ادامه بدید 

* این ریویو اپدیت خواهد شد *

https://taaghche.com/book/87374
        

          از لحاظ‌هایی شبیه به "خوشبختانه شیر" نیل گیمن بود. که درواقع پدری، برای اتفاقی که واسه بچه‌هاش افتاده، بیاد و داستان‌های جذاب و افسانه‌ای تعریف کنه.
خیلی لذت بردم از خوندنش.
        

          اگه یه کتاب فانتزی میخواین که توش غرق بشین
پیشنهاد من به شما همین کتابه
حسابی لذت بردم از خوندنش
        

          راور سگی بازیگوش است که روزی سخت مشغول بازی با توپ رنگی‌اش بود. او که غرق دنیای خودش است متوجه حضور پیرمردی با ظاهر عجیب نشد. پیرمرد کتی نخ‌نما و کلاهی قدیمی با پر سبز به تن داشت؛ بدخلق بود و کم طاقت. تمامی شواهد و قرائن حاکی از آن بود که او جادوگر است! اما راور کوچک این موضوع را نفهمید و وقتی مشغول بازی بود ناگهان پیرمرد توپش را از او گرفت، راور با عصبانیت هرچه تمام‌تر پاچه پیرمرد را گاز گرفت و تنها خواسته‌اش این بود که توپش را به او برگرداند. غافل از این که پیرمرد می‌خواست با سحر و جادو توپ را برای او به استخوان تبدیل کند؛ اما هنگامی که برخورد او را دید خشمگین شد و او را به عروسک پلیشی تبدیل کرد!
        

          روزی روزگاری، سگی به نام راور در حال بازی با توپ زرد رنگش بود که با یک پیرمرد عجیب و غریب روبرو می‌شود. این پیرمرد، یک جادوگر بود که راور را به خاطر بی اعتنایی اش به او، به یک سگ اسباب بازی تبدیل می‌کند. راور برای بازگشت به حالت طبیعی خود، باید جادوگر را پیدا کند و او را از کارش پشیمان کند. او با کمک یک جادوگر دیگر، به ماه سفر می‌کند و در آنجا با یک مرد در ماه و اژدهایی ترسناک روبرو می‌شود. سپس، راور به زیر دریا می‌رود و با پادشاه دریا و موجودات عجیب و غریب دریایی ملاقات می‌کند. در نهایت، راور موفق می‌شود جادوگر را پیدا کند و او را متقاعد می‌کند که او را به حالت اولش برگرداند.