داستان درباره پسری به نام کریم است که به همراه دوستانش در سرزمینی اشغال شده و در حال جنگ زندگی می‌کند. آنها یک زمین خالی پیدا می‌کنند تا در آن فوتبال بازی کنند. اما این زمین خالی، راز و خطری در خود دارد که آنها را درگیر ماجراهایی پرهیجان می‌کند.
      

        داستان در زمان قاجار و قحطی بزرگ اتفاق می‌افتد. عطا و خانواده‌اش که یک گروه سیاه‌بازی دارند، برای اجرا به عمارتی در شهریار دعوت می‌شوند. آن‌ها که گرسنه هستند، این پیشنهاد را می‌پذیرند، اما با ورود به عمارت با اتفاقات مرموز و ترسناکی روبرو می‌شوند که زندگی‌شان را به خطر می‌اندازد.
      

        سه نوجوان که همیشه با هم هستند، در یک ظهر داغ تابستانی، شاهد ورود دختری از بصره به محله‌شان می‌شوند. هر سه نفر عاشق این دختر می‌شوند و این عشق باعث می‌شود که رفاقت دیرینه‌شان به چالش کشیده شود. آن‌ها برای جلب توجه دختر و پیشی گرفتن از یکدیگر، دست به کارهایی می‌زنند که گاهی اوقات از مرز دوستی و جوانمردی خارج می‌شود.
      

        رونی دختری ۱۴ ساله است که با پدر و برادر کوچکترش زندگی می‌کند. 
او به جشن تولد دوستش بهار دعوت شده، اما به دلیل خاطره تلخ از دست دادن مادرش در روز تولدش، از رفتن به جشن خودداری می‌کند. 
رونی به موسیقی علاقه زیادی دارد و در دنیای خیالی خود با فلوت خود زندگی می‌کند. 
او در این کتاب، از جشن تولد عجیب و غریبش، پدر غیرعادی‌اش و برادر کوچکش شاهرخ سخن می‌گوید. 
رونی با مشکلات و سوالات بی‌پایان خانم منشی و چالش‌های خود با پسری که موهایش شبیه به قاصدک است، دست و پنجه نرم می‌کند.
      

        آمادو و سیدو مجبورند در یک مزرعه‌ی کار اجباری کاکائو کار کنند. آن‌ها باید هر روز مقدار زیادی کاکائو برداشت کنند و در غیر این صورت با تنبیه بدنی مواجه می‌شوند. با ورود خدیجه، دختری جسور و شکست‌ناپذیر، به مزرعه، آمادو و سیدو انگیزه و اراده‌ی بیشتری برای فرار پیدا می‌کنند. آن‌ها با الگوبرداری از خدیجه و با کمک او، سفری پرخطر را برای رسیدن به آزادی و بازگشت به خانه آغاز می‌کنند.
      

        داستان درباره‌ی بیژن، پهلوان ایرانی است که برای نبرد با گرازها به مرز توران می‌رود. در آنجا با منیژه، دختر افراسیاب، پادشاه توران، آشنا می‌شود و عشقی میان آن‌ها شکل می‌گیرد. این عشق در شرایطی سخت و پر فراز و نشیب اتفاق می‌افتد، جایی که بیژن و منیژه از دو سرزمین و دو فرهنگ متفاوت هستند.
      

        کاسینکا و مادرش با یک چمدان و کیسه‌ای پر از لباس به انگلستان می‌روند. مادر درگیر مشکلات خودش است و کاسینکا در مدرسه احساس تنهایی می‌کند. در این شرایط، او باید با تنهایی و غربت خود کنار بیاید و سعی کند در محیط جدید با شرایط وفق پیدا کند.
      

        روزی روزگاری، سگی به نام راور در حال بازی با توپ زرد رنگش بود که با یک پیرمرد عجیب و غریب روبرو می‌شود. این پیرمرد، یک جادوگر بود که راور را به خاطر بی اعتنایی اش به او، به یک سگ اسباب بازی تبدیل می‌کند. راور برای بازگشت به حالت طبیعی خود، باید جادوگر را پیدا کند و او را از کارش پشیمان کند. او با کمک یک جادوگر دیگر، به ماه سفر می‌کند و در آنجا با یک مرد در ماه و اژدهایی ترسناک روبرو می‌شود. سپس، راور به زیر دریا می‌رود و با پادشاه دریا و موجودات عجیب و غریب دریایی ملاقات می‌کند. در نهایت، راور موفق می‌شود جادوگر را پیدا کند و او را متقاعد می‌کند که او را به حالت اولش برگرداند.
      

        این کتاب داستان دختری ۱۵ ساله است که با مسئله آزار جنسی مواجه می‌شود. داستان به چگونگی برخورد او با این تجربه و تلاشش برای ادامه زندگی و بازیابی آرامش می‌پردازد. 
موضوعات اصلی:
      

        دارکوس پسر سیزده‌ساله‌ای است که پدرش به طور مرموزی ناپدید شده است. او تصمیم می‌گیرد تا راز ناپدید شدن پدرش را کشف کند. در این مسیر، او با یک سوسک بزرگ آشنا می‌شود که ادعا می‌کند می‌تواند با او حرف بزند و این سوسک ممکن است کلید حل معمای ناپدید شدن پدر دارکوس باشد. 
ویژگی‌های کتاب:
      

        داستان این کتاب درباره خواهران دوقلو، «اسکارلت» و «آیوی» است. اسکارلت با بدجنسی نامادری‌اش به مدرسه شبانه‌روزی می‌رود و بعد از مدتی ناپدید می‌شود. مدیر مدرسه که زنی مرموز و وحشتناک است، از آیوی می‌خواهد به‌ جای خواهرش به مدرسه برود. آیوی می‌پذیرد تا معمای ناپدید شدن خواهرش را حل کند اما در این مسیر با مشکلاتی مواجه می‌شود. اگر دوست دارید بدانید آیوی چطور با این مسئله مواجه می‌شود و اگر از ماجراجویی خوش‌تان می‌آید، پیشنهاد می‌کنم این کتاب را بخوانید. داستان‌های اسکارلت و آیوی یک مجموعه شش‌ جلدی است که من جلد اولش را برای‌تان معرفی کردم. اگر از آن خوش‌تان بیاید، با خیال راحت می‌توانید بروید سراغ بقیه جلدهایش. شخصیت‌ها در «اسکارلت و آیوی، دوقلوی گمشده»، به ‌خوبی شکل گرفته‌اند. در این داستان 347صفحه‌ای، هیجان، ترس و سردرگمی را تجربه خواهید کرد و کنجکاوی‌تان برانگیخته می‌شود تا بدانید آخر قصه چه می‌شود. امیدوارم شما هم مثل من از این داستان که معنای واقعی دوستی و شجاعت را به آدم نشان می‌دهد، خوش‌تان بیاید.
      

        جو در آستانه جوانی است و برادرش اد در حالی که جو تنها ۷ سال داشته، به جرم قتل دستگیر شده و اکنون در آستانه اعدام قرار دارد. جو برای دیدار برادرش به تگزاس سفر می‌کند. او در شرایط سخت مالی به سر می‌برد و مادرش نیز زن بی‌قید و بند و بی‌توجهی است. داستان با روایتی به شیوه شعر آزاد،
      

        داستان در مدرسه‌ی روک‌وود اتفاق می‌افتد. با رفتن مدیر بدجنس مدرسه، آقای بارتالومیو، و آمدن خانم نایت، زندگی برای اسکارلت و آیوی کمی آرام‌تر شده است. اسکارلت در حال آماده شدن برای شرکت در یک مراسم باله است و به دنبال سرنخ‌هایی از مادرشان هستند. اما با ناپدید شدن ناگهانی خانم فینچ، معلم باله، و جایگزین شدن مادام زالدی، مدرسه دوباره درگیر اتفاقات عجیب و هولناکی می‌شود. نامه های توهین‌آمیز و حوادث مختلفی مدرسه را به هم می‌ریزد و به نظر می‌رسد کسی در پی انتقام است.
      

        داستان در یک مدرسه شبانه‌روزی مرموز به نام «بلمونت» اتفاق می‌افتد. اسکارلت و آیوی در این مدرسه با حوادث و اتفاقات عجیب و غریبی روبرو می‌شوند. آن‌ها متوجه می‌شوند که یک راز تاریک در زیر دریاچه مجاور مدرسه وجود دارد و باید برای کشف آن تلاش کنند. در این مسیر، با چالش‌ها و موانعی روبرو می‌شوند و با شخصیت‌های جدیدی آشنا می‌شوند که هر کدام به نوعی در این راز دخیل هستند.
      

        در این کتاب، شخصیت اصلی داستان، دایی‌سامان، با جکسون پولاک، نقاش معروف آمریکایی، ملاقات می‌کند. ماجرا از این قرار است که دایی‌سامان در حال تمیز کردن اتاقش، یک قاب کوچک با امضای پولاک پیدا می‌کند و متوجه می‌شود که این قاب مربوط به زمانی است که او با پولاک هم‌بازی بوده است. این اتفاق، او را به یاد دوران کودکی‌اش و دوستی با پولاک می‌اندازد و داستان به همین ترتیب روایت می‌شود.