معرفی کتاب رونی یک پیانو قورت داده اثر تیمور آقامحمدی

رونی یک پیانو قورت داده

رونی یک پیانو قورت داده

3.8
33 نفر |
16 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

49

خواهم خواند

29

شابک
9786000329068
تعداد صفحات
148
تاریخ انتشار
1398/12/20

توضیحات

        من یک رونی چهارده ساله ام. می خواهم از عجیب و غریب ترین جشن تولد زندگی ام برای شما بگویم. دلم می خواهد با لوبیای سحرآمیز و پرندگان اولِ صبح من یا پدر غیر عادی و برادر فندقی ام آشنا شوید و ببینید استاد جمشیدی و همسرش که بوی درخت می دهند، قرار است چه کارهایی برای من بکنند. دوست دارم در کنار سؤالات بی پایانِ خانم منشی، به مبارزه ی من و آن پسرِ موقاصدکی توجه کنید. بماند ماجراهای عمه، گروه سه کله پوک، شازده کوچولوی اهلی شده، مردِ نمکی عاشق پیشه و هیولای مترو. پس معطل نکنید و کتابی را که من با زحمت نوشته ام شما با دقت بخوانید.
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به رونی یک پیانو قورت داده

نمایش همه

یادداشت‌ها

          رونی داستانی است از نوجوانی.از همان جنس دغدغه هایی دارد که بارها در دل مرور کردیم ومی خواستیم کس دیگری باشیم.جور دیگر عمل کنیم.
راهش را نمی دانستیم و غرق خیالات می شدیم و با جسارت و شجاعت قهرمان کتاب‌ها کیف می کردیم و خودمان را جایش می گذاشتیم.اما اینکه خودمان جرات داشته باشیم و بخواهیم برای چیزی که مطلوب نیست سینه سپر کنیم،نه! رسیدن به این قله برای نوجوان سخت است.رونی هم مشکلی مشابه دارد. او نمی تواند در لحظاتی که سکوت جایز نیست حرف بزند.نمی تواند جایی که باید فریاد بزند.نمی تواند حقش را بگیرد.
این داستان،داستان تمام نوجوانهاست که در سفری قهرمانانه همراه رونی می شوند یا راه جرات مندی را یاد بگیرند.
داستان رونی علاوه بر جرات مندی به حس تنهایی و افسردگی دوران بلوغ می پردازد.حسی که بعضی موارد شدت می گیرد و منجر به مرگ خودخواسته می گردد.
اطلاعات فیلم و موسیقی کتاب جز یک یا دو مورد،سودمند است.تا جایی که می شد سرچ کردم و اشخاص و آدم های مطرح شده را شناختم.
زبان داستان دایره واژگان و اصطلاحات به کار رفته در کتاب با دنیای نوجوانی هماهنگ است.
فقط در ابتدای کتاب کمی آشفتگی در روایت وجود دارد که مخاطب در ابتدا دچار حس"هیچ چیز نفهمیدم!، این حرفها یعنی چه و..."  می کند که با پیشرفت داستان اوضاع بهتر می شود.
پایان داستان را دوست داشتم.
قابل توصیه به نوجوان ۱۵ تا ۱۸ سال.
        

9

Soli

Soli

1404/4/14

          ناراحت می‌شم وقتی می‌بینم کسی کتابی رو به گودریدز اضافه کرده، اما این‌قدر ناقص. خودم هم نمی‌تونم ویرایشش کنم.
راوی داستان دختریه به اسم رونیکا، یا به قول همه رونی. داستان رو که شروع می‌کنیم متوجه می‌شیم که یه کلیپی پخش شده که رونی و چند تا از دوستاش توی اون کلیپ هستن، و حالا رونی داره داستان اتفاقای قبل از اون کلیپ که منجر به ضبط و پخش اون شده بودن رو تعریف می‌کنه.
بعد از خوندنش چند تا نکته به ذهنم رسید، و با مامانم که صحبت کردم دیدم اون هم توی چند تاش باهام موافقه و به یه سری چیزا هم اشاره کرد که من بهشون توجه نکرده بودم. 
اول از همه این‌که، من شخصیت رونی رو خیلی دوست داشتم. یعنی برام ملموس و قابل‌درک بود. و دختر خوبی هم بود. :دی، منظورم اینه که کسی بود که بدم نمی‌آد باهاش معاشرت کنم.
دوم، از این‌که تو طول داستان به مکان‌ها اشاره می‌کرد خیلی خوشم اومد. من این رو توی کتاب‌های خارجی خیلی بیشتر می‌بینم تا کتاب‌های ایرانی. نمی‌دونم، ایرانیا شرمشون می‌آد به جای "خیابون" مثلا بگن "خیابون انقلاب"؟ چی می‌شه مگه؟ تصورش هم خیلی راحت‌تر و لذت‌بخش‌تر می‌شه. و خب بالاخره ما چه می‌دونیم که تا چند سال بعد چه اتفاقی قراره بیفته؟ شاید یکی بعدا نشست خوندش و کلی با یاد و خاطره خیابون انقلاب حال کرد. یا خط مترو صادقیه، یا چه می‌دونم. 
سوم، ایده بهار خیلی خفن بود! ازش خوشم اومد، آدم خلاق و جالبی به نظر می‌اومد.
چهارم، دیگه حقیقتا و به معنی واقعی کلمه دارن شور شازده کوچولو رو درمیارن! بابا رها کنید اون بدبخت رو، خود اگزوپری فکرش رو هم نمی‌کرد که شخصیتش یه وقتی این‌همه صدا کنه و اینا. بسه دیگه. یعنی به نظرم بدون اسم بردن از شازده کوچولو هم به راحتی می‌تونست داستان رو پیش ببره. شاید می‌خواست ما رو به دنیای رونی نزدیک‌تر کنه، اما فکر می‌کنم اسم بردن از همون هری پاتر هم کافی بود.
پنجم، فکر می‌کنم بهار اون آخر خیلی راحت و کشکی از تصمیمش برگشت. (دارم سعی می‌کنم داستان رو لو ندم) اول فکر کردم که خیلی راحت بی‌خیال شد، اما بعد فکر کردم که شاید فقط دنبال یه بهونه هرچند کوچیک بود تا تصمیمش رو عملی نکنه. اما وقتی از ماه‌ها پیش برنامه‌ریزی‌ش کرده بود و آدم دعوت کرده بود به تولدش و... نمی‌دونم.
ششم، اسم بردن از ایییین‌همه آلبوم موسیقی و آهنگ و خواننده و آهنگساز واقعا لازم بود؟ وقتی به نوجوون‌های دوروبرم نگاه می‌کنم، فکر می‌کنم درصد خیلی پایینی‌شون هستن که تا این‌ حد با موسیقی کلاسیک یا آهنگ‌های بی‌کلام آشنایی داشته باشن، و درصد خیلی کم‌تری هستن که بعد از دیدن اسمای توی این کتاب می‌رن دنبالش بگردن. باز حالا اگر موسیقی پاپ یا راک بود، شاید طیف بیشتری از افراد باهاش آشنایی داشتن، اما تعارف که نداریم، مگه کلا چند تا نوجوون تو این دوره‌زمونه طرفدار موسیقی کلاسیکن؟ من که نیستم.
هفتم، این یکی رو من بهش توجه نکرده بودم و مامان گفت. لحن راوی این داستان، با توجه به این که ما می‌دونستیم یه "کتاب" نوشته، لحن یه دختر چهارده ساله نبود. قشنگ معلوم بود که یه نویسنده حرفه‌ای کتاب رو نوشته و داره می‌چسبوندش به یه دختربچه.
هشتم، اسم کتاب و از اون بیشتر اسامی فصل‌ها رو خیلی پسندیدم. 

در نتیجه، فکر می‌کنم سرجمع کتاب خوبی بود و یک ساعتی باهاش زندگی کردم و لذت بردم.
        

0

          رونی یک پیانو قورت داده
راستش قبل دیدن طرح جلد و اسم نویسنده گمان کردم با یک کتاب ترجمه ای مواجه ام
کتاب را جمع خوانی کردیم ،بعد از چند فصل به دوستانم گفتم:حوصله تون سر نرفت!؟
کتاب در شروع سعی میکند با تعلیق و ایجاد پرسش و طلب رفع ابهام مخاطب را با ادامه داستان خود همراه کند.اما زور این تعلیق زیاد نیست هر چند که تا فصول پایانی رفع هم نمیشود اما آنچه من را در ادامه مجاب کرد به ادامه دادن ،شکل گیری قصه بود نه تعلیقش. بعد چند فصل بالاخره شخصیت ها درست سر جایشان نشستند و قصه ،قصه شد.
نقاط قوت کتاب زیاد است. اما شاید مهمترینش اندازه کشمکش هاست.کشمکش ها درست به اندازه یک نوجوان طراحی شده اند.و با همین کشمکش های به قاعده از دل قصه یک قهرمان نوجوان بیرون می آید.
شاید اگر نویسنده کتاب یک خانم بود شخصیت رونی عمق بیشتری می‌گرفت اما با این حال آقای نویسنده از پس لحن و درونیات دخترانه خوب برآمده.
نویسنده برای شخصیت های پراکنده داستان هم ارزش قائل بوده و هریک را با ویژگی،  خاصش کرده.
        

3

          معمولا کتاب هایی که جملات ناب و جذاب دارند و به اصطلاح تیر خلاص میزنند،مورد اقبال مخاطبان قرار میگیرند.#رونی_یک_پیانو_قورت_داده از #تیمور_آقامحمدی از آن دست رمان های نوجوان است که اگر بخش هایی از کتاب را برای یک نفر بلندخوانی کنید ،از شما خواهد پرسید این کتاب، کتاب روانشناسی ست؟جملات ناب کم ندارد و از این حیث حتی به مخاطب بزرگسال هم توصیه میشود.طرح جلد و قطع کتاب های #مهرک جذاب است و مرتبط محتوا.داستان دختری ست به نام رونی ( مخفف رونیکاست) ،مادرش را روز تولدش از دست داده و از آن روز میل به شرکت در هیچ تولدی ندارد.عاشق موسیقی ست و دوستان عجیب و غریبی دارد...اوایل کتاب روند داستان کند و اما اواخر سیر روایت بسیار تند میشود.راستش را بخواهید آنقدر نقد محتوایی (درمورد خودکشی)در مورد این کتاب شنیده بودم که با دید منفی سراغش رفتم اما رونی ،دنیا را از زاویه عشق به مخاطب نشان داد.خودکشی های بیان شده در داستان در خدمت هدف تربیتی نویسنده است .علاوه بر اینکه تاثیر منفی ندارد ،یکی از مشغله های ذهنی دوره نوجوانی را حل میکند.رونی نه تنها یک نوجوان مستقل و هنرمند است ،حامی ست،حامی پدر و برادرش حامی استاد پیانو حامی و نجات دهنده دوستش بهار که قصد خودکشی دارد.حتی رونی حامی خودش است.رونی شخصیتی ست که گویی باید ساعت ها پای حرفش بشینی و لذت ببری.جزئیات زندگی شخصیت اصلی داستان از زبان خودش آنقدر خوب روایت شده که گویی او را مقابل خود تصور میکنیم و پای حرفش مینشینیم.این کتاب از آن دست رمان های نوجوان است که نویسنده از هر جهت اثر قوی ای خلق کرده و با یک روایت ساده  و جذاب ایرانی روبرو نیستیم.تیمور آقا محمدی مخاطب را در سیلاب ماجراهای عجیب و غریب رونی غرق میکند و در واقع اواخر کتاب نجات را غیرممکن میسازد!از بین آثار نوجوانی که چند مدت اخیر خوانده ام این کتاب علاوه بر ساخت و پرداخت و فضاسازی عالی ،روایت جذاب و دسته اولی دارد.این کتاب به همه به ویژه به عاشقان به موسیقی توصیه میکنم.پیشنهاد میکنم با رونی آشنا شوید!رونی حرف های زیادی برای گفتن دارد...
#فهیمه_ایمانی‌ 
مهرماه ۱۴۰۲
        

3