معرفی کتاب خانواده تت اثر ایشتوان اورکینی مترجم کمال ظاهری

خانواده تت

خانواده تت

ایشتوان اورکینی و 1 نفر دیگر
4.1
8 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

12

خواهم خواند

1

ناشر
وداد
شابک
964907029X
تعداد صفحات
128
تاریخ انتشار
1380/3/28

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        این نمایش نامه اثر "ایشتوان اورکینی "( 1912ـ 1979) نویسنده مجاری است که وقایع آن در روستایی کوهستانی در روزهای جنگ جهانی دوم روی می دهد ; یعنی هنگامی که ارتش مجارستان در اتحاد با آلمان هیتلری قسمت هایی از روسیه  را به اشغال خود درآورده است .نمایش نامه حاضر در واقع اعتراضی است هنرمندانه  علیه بیدادگری، تحقیر و بی خردی .تمامی ماجرا در سومین تابستان جنگ دوم جهانی،  در خانه "لایوش تت "آتش نشان روستا و پیرامون آن رخ می دهد .خواننده (تماشاگر)  در این نمایش نامه، تنها از رهگذر چند نامه و تلگرام از دنیای خارج و حوادث  سنگینی که در جبهه روسیه بر سربازان مجار می رود، آگاه می شود .این نامه ها  را پست چی خل وضع دهکده اغلب پاره می کند، اما یکی از نامه ها را به مقصد  می رساند .در این نامه، سرباز ژولا تت به خانواده اش اطلاع می دهد که توانسته  است فرمانده خود را راضی کند تا او را به مرخصی بفرستد .بدین ترتیب، خانواده  تت با کوششی پر از امید آماده پذیرایی از ژولا می شوند .از طرفی، یکی از تلگرام ها   که پست چی پاره کرده دارای این مضمون است" :صلیب سرخ مجارستان با نهایت تاسف  به اطلاع می رساند که سرباز وظیفه ژولا تت در نبرد با دشمن، قهرمانانه شهید شد ." بدین ترتیب، خانواده تت، بدو اطلاع از وضعیت موجود، همچنان برای دیدار با عزیز  خود روز شماری کرده به تلاشی بیهوده برای پذیرایی از او، دست می زنند .
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

15 صفحه در روز

یادداشت‌ها

          من نسخه‌ای از کتاب را خواندم که نشر چشمه در مجموعه‌ی «برج بابل» و با عنوان «تُت‌ها» در تابستان ۱۴۰۲ به چاپ رسانده است.

کتاب روایت‌گر خانواده‌ای روستایی ۴ نفره در مجارستانِ درگیر جنگ با روس‌هاست. پسر خانواده «ژولا تُت» با خوشحالی به خانواده‌اش خبر می‌دهد که توانسته است نظر فرماندهش را برای اقامت در خانه‌ی تُت‌ها در مدت مرخصی جلب کند و همین بارقه‌ی امیدی می‌شود برای تُت‌ها که بتوانند با مهمان‌نوازی و چاپلوسی، جان فرزند درگیر در جنگ‌شان را نجات بدهند و اندکی آسودگی و راحتی برای وی به ارمغان آورند؛ غافل از این‌که این میهمان بالامرتبه، دیوانه‌ای است که جنونش حد و مرز ندارد...

در تمام مدت داستان، تُت‌ها و میهمان‌شان از واقعیت و آنچه در میدان جنگ رخ می‌دهد، بی‌خبرند؛ اما خواننده در مسیر داستان به واسطه‌ی چند نامه و تلگرام (که هیچ‌گاه به دست تُت‌ها نمی‌رسد.) از اتفاقات جبهه‌ی جنگ مطلع می‌شوند.

کتاب فضایی کاملا ابزورد-گروتسک دارد و با طنزی آرام و ملایم همراه است که خواننده را به وجد نخواهد آورد، اما حکما او را به فکر فرو خواهد برد.

همان‌طور که در مقدمه‌ی کتاب آمده است: «تُت‌ها اعتراضی است علیه بیدادگری، تحقیر، و پوک‌مغزی.»

به ظن من مترجم در ترجمه‌ی اثر کوشیده است تا شوخی‌ها را به زبان فارسی برگرداند تا برای خواننده‌ی فارسی‌زبان قابل درک‌تر باشد.
        

7

        نثر کتاب خوب و خواندنی ویراستاری هم خوب است. ماجرای این نمایش‌نامه با نامۀ پسر جوان خانواده، به خانواده‌اش آغاز می‌شود که پدر، مادر و خواهر کوچکش را با خبری مهم غافل‌گیر می‌کند.

خبر این است؛ سرگرد فرمانده پذیرفته که دو هفته در منزل آنها در روستایی در مجارستان، میهمان باشد و در برگشت، پسر خانواده را به دفتر خودش ببرد تا راحت‌تر خدمت کند و در جنگ آسیب نبیند.

این خبر آنها را خوشحال می‌کند و در تدارک وسایل راحتی سرگرد، با تمام همسایه‌ها و اهل‌محل هماهنگ می‌شوند تا سر و صدای مزاحمی نباشد و سرگرد بتواند استراحت کند و بعد خوش و خرّم به جبهه برگردد...

داستان بسیار جالب و خواندنی بود و من هم اعصابم از درخواست‌ها و امر و نهی‌های بیجای سرگرد به هم ریخت. البته نه تا آن حد که او را با گیوتین کاغذبُر به چهار قسمت مساوی تقسیم کنم. 

البته من تنها این ماجراها را خواندم و از نزدیک آن بلاها بر سرم نیامد، وگرنه ممکن بود من هم به پدر و خانواده‌اش حق بدهم و همان بلا یا چیزی شبیه همان را بر سر سرگرد بیاورم.

گفتار و رفتارهای اعضای خانواده با هم و با دیگران بسیار عادی و معمولی بود و هیچ مورد نامناسب و مشکوکی در اعمال آنان مشاهده نمی‌شد.

اما وقتی با بحران روبرو شده و گرفتارش شدند؛ به خاطر راحتی و سلامت فرزندشان کوشیدند که تحمل کنند؛ هر چند از تاب و توان‌شان واقعا بیشتر بود، اما به خاطر یک عضو خانواده که زیر دست همین جناب سرگرد بود، کوتاه آمدند.

وقتی سرگرد رفت و باز هم برگشت؛ دیگر توانی برای آنها نمانده بود و اعضای خانواده به ویژه پدر؛ اختیار و صبر و تحملش را از دست داد و آنچه نباید می‌شد، شد و سرگرد فدای رفتارهای بی‌منطق و اشتباه خود شد.

آدمیزاد وقتی در برابر خویش مقاومتی نبیند، ناخودآگاه آن قدر تند می‌رود که به سبب همین رفتارِ خودخواهانه‌اش، گرفتار دردسر و بلا می‌شود و نمونۀ این قبیل افراد را کم ندیده‌ایم.

در دو قسمت از رمان این داستان که در بخش پایانی کتاب آمده است؛ «تُت» راهکار دکتر را برای کوتاه‌تر شدن قدش می‌پذیرد و همه به این تغییر روشن و آشکار، بی‌توجهند.

گویا از ابتدا او را همین طور دیده‌اند، جز پستچی دیوانه که او را مسخره می‌کند و دکتر به «تُت» می‌گوید که او را رها کن! سه بار او را آورده‌اند و من نتوانسته‌ام برای درمان او کاری بکنم!

ظاهرا در آن صحنه و در آن شهرک با آن شرایط ویژه، تنها پستچی عاقل بوده و همه یک جورهایی مثل هم عجیب و غریب و دیوانه بوده‌اند!

«گر حُکم شود که مَست گیرند ||| در شهر هر آنکه هست گیرند!»

داستان خوب بود، اما پایانش کمی تلخ بود و روشن است که همیشه نمی‌توان همه چیز را ختم به خیر کرد. واقعیت همواره با آنچه که ما مایلیم شاهد روی‌دادنش باشیم، کمی زاویه دارد یا حتی در تقابل با آن قرار می‌گیرد و ما سازنده یا تقدیرکنندۀ واقعیات زندگی نیستیم.

ما تنها می‌توانیم در برابر این کُنِش‌ها؛ واکنش از خود نشان بدهیم و چقدر عالی است، اگر بتوانیم واکنش‌های منطقی و خوب از خود نشان دهیم.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

5

وز وز یک م
          وز وز یک مگس 

نمایشنامه خانواده تت نوشته اشتفان ارکنی ، یکی از نویسندگان مجارستانی ، اثری بود که به لطف باشگاه هامارتیا برای بار دوم خوندم. 
اثری که از همون ابتدای خوندنش ، مطمئن شدم که یک روزی با دید خودم اونو روی صحنه خواهم برد. 

سالها قبل وقتی شنیدم که یک اجرا در سالن قشقایی تحت عنوان " مگس " از این اثر با بازی ایوب آقاخانی به روی صحنه رفته ، به همراه یکی از دوستانم با علاقه و البته کمی تاسف ( که چرا خودم نتونستم اجرا ببرم این کار رو ) رفتم تا ببینم با متن ارکنی چه کردند . مخصوصا که ایوب آقاخانی ( که در دانشکده هنر استادم بود و درس نشانه شناسی تئاتر رو باهاش گذرونده بودم ) در این اثر بازی می کرد. 

اعتراف می کنم که بعد از دیدن اون اجرای بد و بازی بدتر ایوب آقاخانی ( با عرض پوزش از استاد عزیزم ) ، خوشحال شدم. از این بابت که مطمئن شدم که خودم باید این اثر رو کارگردانی کنم و دیر نیست تا بلاخره این نمایش رو به روی صحنه ببرم. 

از این حاشیه بگذریم و درباره خود اثر صحبت کنیم. ما با یک نمایشنامه قرن بیستمی طرفیم. همونطوری که میدونیم قرن بیستم ، مخصوصا اوایلش شدیدا تحت تاثیر دیکتاتورها و جنگ های جهانیه. مردم جهان مخصوصا اروپا شدیدا درگیر مبارزه برای زنده موندن هستند. چه بسیار سربازانی که بی گناه راهی میدون های جنگ شدند و کشته و زخمی دیگه به زندگی برنگشتند.
جنگ فقط مخصوص سربازان نیست بلکه خونواده سربازان هم تحت تاثیر جنگ هستند . چه پدران و مادران و خواهرانی که پسر و برادرشون در جبهه های جنگ بودند و برنگشتند. 
چه چشم هایی که از انتظار به در خشک شد و جگر گوشه شون نیومد. 

این انتظار ، این تراژدی رو فقط هنر میتونه به تصویر بکشه و ملموسش کنه. چه هنری بهتر از تئاتر و چه ژانری بهتر از کمدی؟ 
اشتفان ارکنی ، موضوع خونواده های درگیر جنگ رو سوژه قراره میده و یک شاهکار در ژانر کمدی رو تحویل دنیای درام میده. 

خونواده تت ، پسرشون رو فرستادن جنگ . از فرزندشون خبری ندارن . فقط گهگاهی نامه هایی از طرف پسرشون بهشون میرسه که از وضعیت خودش بهشون خبر میده. مشکلی که در روستا وجود داره ، پستچی احمق دهکده توی نامه ها دست میبره و دایه مهربان تر از مادر میشه و خبرهای بد رو سانسور میکنه. 
روزی نامه ای به دست خونواده تت میرسه که پسرشون خبر میده سرگرد شون قراره به دهکده اونا بیاد و مهمون خونواده تت بشه و...

کاراکترها و فضاسازی به شکل خوبی انجام گرفته. داستان ملموس و شخصیت ها قابل فهم و زیبا خلق شدند. کاراکتر سرگرد به خوبی در اومده و تا آخر روی مخ خونواده تت و خواننده ست . 
فداکاری های خونواده برای اینکه شاید از طریق به دست آوردن دل سرگرد بتونن موقعیت بهتری در جبهه برای پسرشون بسازند واقعا در عین کمدی بودن ، غمناک و دردآوره. 

این اثر ابتدا به صورت رمان نوشته و بعد برای صحنه توسط خود ارکنی بازنویسی شده. 
ترجمه اثر هم یک ترجمه خوب و عالیه و مخصوصا جاهایی که بازی های زبانی داره ، مترجم به خوبی تونسته از عهده کار بربیاد ... 

در کل خانواده تت یک نمایشنامه کمدی و عالیه که میتونه شما رو کاملا بخندونه . اثر کوتاهه و در یک الی دو نشست خونده میشه. 

خوندن خونواده تت رو از دست ندید. در هامارتیا باز هم به سراغ ارکنی خواهیم رفت.
        

31