یادداشت 🎭 🎬 محمد رضا خطیب 🎭📚
2 روز پیش

وز وز یک مگس نمایشنامه خانواده تت نوشته اشتفان ارکنی ، یکی از نویسندگان مجارستانی ، اثری بود که به لطف باشگاه هامارتیا برای بار دوم خوندم. اثری که از همون ابتدای خوندنش ، مطمئن شدم که یک روزی با دید خودم اونو روی صحنه خواهم برد. سالها قبل وقتی شنیدم که یک اجرا در سالن قشقایی تحت عنوان " مگس " از این اثر با بازی ایوب آقاخانی به روی صحنه رفته ، به همراه یکی از دوستانم با علاقه و البته کمی تاسف ( که چرا خودم نتونستم اجرا ببرم این کار رو ) رفتم تا ببینم با متن ارکنی چه کردند . مخصوصا که ایوب آقاخانی ( که در دانشکده هنر استادم بود و درس نشانه شناسی تئاتر رو باهاش گذرونده بودم ) در این اثر بازی می کرد. اعتراف می کنم که بعد از دیدن اون اجرای بد و بازی بدتر ایوب آقاخانی ( با عرض پوزش از استاد عزیزم ) ، خوشحال شدم. از این بابت که مطمئن شدم که خودم باید این اثر رو کارگردانی کنم و دیر نیست تا بلاخره این نمایش رو به روی صحنه ببرم. از این حاشیه بگذریم و درباره خود اثر صحبت کنیم. ما با یک نمایشنامه قرن بیستمی طرفیم. همونطوری که میدونیم قرن بیستم ، مخصوصا اوایلش شدیدا تحت تاثیر دیکتاتورها و جنگ های جهانیه. مردم جهان مخصوصا اروپا شدیدا درگیر مبارزه برای زنده موندن هستند. چه بسیار سربازانی که بی گناه راهی میدون های جنگ شدند و کشته و زخمی دیگه به زندگی برنگشتند. جنگ فقط مخصوص سربازان نیست بلکه خونواده سربازان هم تحت تاثیر جنگ هستند . چه پدران و مادران و خواهرانی که پسر و برادرشون در جبهه های جنگ بودند و برنگشتند. چه چشم هایی که از انتظار به در خشک شد و جگر گوشه شون نیومد. این انتظار ، این تراژدی رو فقط هنر میتونه به تصویر بکشه و ملموسش کنه. چه هنری بهتر از تئاتر و چه ژانری بهتر از کمدی؟ اشتفان ارکنی ، موضوع خونواده های درگیر جنگ رو سوژه قراره میده و یک شاهکار در ژانر کمدی رو تحویل دنیای درام میده. خونواده تت ، پسرشون رو فرستادن جنگ . از فرزندشون خبری ندارن . فقط گهگاهی نامه هایی از طرف پسرشون بهشون میرسه که از وضعیت خودش بهشون خبر میده. مشکلی که در روستا وجود داره ، پستچی احمق دهکده توی نامه ها دست میبره و دایه مهربان تر از مادر میشه و خبرهای بد رو سانسور میکنه. روزی نامه ای به دست خونواده تت میرسه که پسرشون خبر میده سرگرد شون قراره به دهکده اونا بیاد و مهمون خونواده تت بشه و... کاراکترها و فضاسازی به شکل خوبی انجام گرفته. داستان ملموس و شخصیت ها قابل فهم و زیبا خلق شدند. کاراکتر سرگرد به خوبی در اومده و تا آخر روی مخ خونواده تت و خواننده ست . فداکاری های خونواده برای اینکه شاید از طریق به دست آوردن دل سرگرد بتونن موقعیت بهتری در جبهه برای پسرشون بسازند واقعا در عین کمدی بودن ، غمناک و دردآوره. این اثر ابتدا به صورت رمان نوشته و بعد برای صحنه توسط خود ارکنی بازنویسی شده. ترجمه اثر هم یک ترجمه خوب و عالیه و مخصوصا جاهایی که بازی های زبانی داره ، مترجم به خوبی تونسته از عهده کار بربیاد ... در کل خانواده تت یک نمایشنامه کمدی و عالیه که میتونه شما رو کاملا بخندونه . اثر کوتاهه و در یک الی دو نشست خونده میشه. خوندن خونواده تت رو از دست ندید. در هامارتیا باز هم به سراغ ارکنی خواهیم رفت.
(0/1000)
نظرات
2 روز پیش
درود و خداقوت یادداشت جالب و خوبی بود. امیدوارم من هم شاهد اجرای این نمایش با تلاش و همت شما و دوستانتان باشم. مانا باشید. 🤲💐
1
1
2 روز پیش
خیلی وقته نمایشنامه نخوندم. امیدوارم خوانش این کار بازگشت مجددم به دنیای نمایشنامه رو کلید بزنه. ممنونم که معرفی کردین و یادداشت جذابی نوشتین. لطفاً اگه کار رو آماده اجرا کردین از قبلتر بهمون اطلاع بدین. شاید تونستیم بیایم تماشا
1
1
2 روز پیش
درود بر شما... دعوت می کنم شما رو به عضویت در باشگاه هامارتیا تا به صورت تخصصی آثار نمایشی رو بخونیم ... خوشحالم که این یادداشت باعث شد شما دوباره نمایشنامه بخونید. حتما ، با کمال میل💥
0
🎭 🎬 محمد رضا خطیب 🎭📚
2 روز پیش
0