معرفی کتاب نیکلاس نیکلبی (متن کوتاه شده) اثر چارلز دیکنز مترجم محسن سلیمانی

نیکلاس نیکلبی (متن کوتاه شده)

نیکلاس نیکلبی (متن کوتاه شده)

چارلز دیکنز و 1 نفر دیگر
4.1
20 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

87

خواهم خواند

24

ناشر
افق
شابک
9789643695385
تعداد صفحات
256
تاریخ انتشار
1395/5/30

توضیحات

        چارلز دیکنز: در نیکلاس نیکلبی، چهره زشت فقر و بی عدالتی را به خصوص در حق کودکان نشان می دهد. اما او چون بسیاری از اندیشمندان اصلاح طلب واقعگرا، تلخی و شیرینی را به هم می آمیزد و رمان غم انگیزش را با رنگ هایی شاد تزیین می کند. پدر نیکلاس ورشکست می شود و با مرگش، خانواده بی پناهش را تنها می گذارد. در این میان، رالف عموی شیاد نیکلاس به شرطی حاضر می شود سرپرستی این خانواده را بپذیرد که نیکلاس معاون مدرسه ای شبانه روزی شود، مدرسه ای که در حقیقت زندانی مخوف است.
      

لیست‌های مرتبط به نیکلاس نیکلبی (متن کوتاه شده)

نمایش همه
داستان دو شهرآبشار یختصویر دوریان گری

خدانگهدار، هزار و چهارصد و سه!

66 کتاب

خب... وقتشه ببینم چقدر خوندم امسال... پیتر پن و داستان دو شهر رو از انتشارات دیگری خوندم... (پیترپن قدیانی و داستان دو شهر‌ افق) و خب بهترین‌ها هم که ...🥲 نامِ باد و کوئوت عزیز😁، شاه‌دزد، سیپیو و رفقاش که دلم براشون تنگ می‌شه:)💔 آبشار یخ و سولویگ و همراهانش که تا ابد دوستشون خواهم داشت🥲، بازی تاج و تخت و دسیسه‌چینی‌ها، و استارک‌های دوست داشتنی، راب، جان ‌که در حقش ظلم شد، آریا و ادارد...😭💔 حتی دنریس... که البته باید بگم سریالش رو هم دیدم و تنها سریالی بود که کامل شد... و علیرغم اینکه خیلی‌ها با کتابش حال نکردن، جز بهترین‌ها بود برای من!🥲 ربکا و مندرلی که بخشی از قلبم میون اتاق‌های بسیار اون عمارت بزرگ مونده... سایه‌ی باد و گورستان کتاب های فراموش شده و خولین کاراکسی که سرگذشتش هنوز باعث می‌شه قلبم بگیره:) دنیل، بئاتریس، کتابفروشی سمپره و خیابان‌های بارسلون... نارنیا و دنیای جادویی‌ش و کمد ... و چهار خواهر و برادر و کایرپاراول! ... مهمان دراکولا و فضای گوتیک و زیبایی که داشت... بارتیمیوس؛ و شهر لندن و کیتی و ناتانیل که دلم همیشه براشون تنگ می‌شه و حس می‌کنم دوباره پیششون برمی‌گردم و داستان عجیبشون رو باز هم می‌خونم... قصه‌های همیشگی، دوقلوهای بیلی و قصه‌های پریانی که همیشه دوستشون خواهم داشت... و این دومین باری بود که می‌خوندمش و قطعا باز هم می‌خونمش... کانر و گلدی‌لاکس عزیزم🥲🥲 آخرین روز خانم بیکسبی و اون همه هیجان و استرس... و هابیت خوانی‌ش برای شاگردهاش... زیبا صدایم کن و زیبایی که دلش می‌خواست با پدرش خوشحال زندگی کنن... داستان دو شهر؛ و شخصیت‌های خاکستری‌ش... انتقام، سیدنی کارتن... نیکلاس نیکلبی و اون همه بدبختی‌ای که تحمل کرده و دلم براش کباب شد..🥲 و عقل و احساس، و جین آستینی که در پردازش شخصیت‌هاش کم نمی‌ذاره، الینور و ماریانی که هنوز پایان داستانشون برام عجیبه... مانولیتوی عزیزم و مامان عجیب غریب و دست به کتکش...😂 بچه‌های خانم پرگرین؛ و ماجراجویی‌هاشون، جیک، اما، میلارد، اینوک، و ... سیلماریلیون، و سرزمین میانه‌ای که تاریخچه‌ای شگفت‌آور داشت... ارباب‌حلقه‌ها، یاران حلقه و نوروز ۱۴۰۳ و زمستونش که باهاشون سفر کردم... سم و آراگورن عزیز... پیتر پن و رویاهای کودکی‌ ای که فراموش شدن... دوریان گری، مردی که زیبا بود؛ ولی نه از درون... و همه و همه‌ی این‌ها، سال ۱۴۰۳ من رو تشکیل دادن. از همه‌ی این شخصیت‌ها ممنونم که باعث شدن توی روزهای مزخرف هزار و چهارصد و سه دووم بیارم!... و آره خلاصه؛ کتاب‌های امسال عجیب و خاص بودن. و دلم برای این کتاب‌ها تنگ خواهد شد. و انشاءالله که سال ۱۴۰۴ به شدت بهتر خواهم خوند...🙂 راستی گفتم حدود پنجاه تا کتاب هم خریدم ؟😁😁

18

نیکلاس نیکلبی (متن کوتاه شده)دختری به نام نلیادداشت های پیک ویک

‌چارلز دیکنز، یکی از بهترین نویسندگان انگلیسی.

17 کتاب

بسم الله الرحمن الرحیم چارلز جان هوفام دیکنز، زاده ی ۷ فوریه ۱۸۱۲ و درگذشته ی ۹ ژوئن ۱۸۷۰، برجسته ترین رمان نویس انگلیسی عصر ویکتوریا و فعال اجتماعی توانمند بود. به عقیده ی جیمز جویس، نویسنده ی بزرگ معاصر، از شکسپیر به این سو، دیکنز تأثیرگذارترین نویسنده در زبان انگلیسی بوده است.دیکنز در لندپورت پورتسی متولد شد. او دومین پسر جان دیکنز، کارمند اداره ی کارپردازی بحریه بود. پدرش اهل لاابالی گری بود و کار را به جایی رساند که او را به زندان مارشالسی انداختند. به همین دلیل دیکنز ۱۲ ساله را برای تأمین معاش خانه به کارخانه ی واکس سازی وارن فرستادند. او تا آزادی پدرش از زندان هم چنان مجبور به کار بود تا بالاخره بعد از مراجعت پدر توانست به مدرسه بازگردد.دیکنز بعد از پایان دوره ی مدرسه در دفتر وکالتی مشغول به کار شد و پس از بررسی زندگی شلوغ و متنوع لندن، بر آن شد تا روزنامه نگار شود. در این دوره، در شیوه ای سخت از خلاصه نویسی، توانایی خود را نشان داد و در مارس ۱۸۳۲ در حالی که جوانی حدودا ۲۰ ساله بود، خبرنگار امور عمومی و پارلمانی شد.دیکنز در سال ۱۸۲۹ دلداده ی دختری به نام ماریا بیدنل شد، اما والدین ماریا او را از لحاظ اجتماعی در سطحی نازل تر از خود یافتند. این دل باختگی و برخوردی دیگر با او در میان سالی دیکنز، بعدها در عشق شخصیت معروف رمانش، دیوید کاپرفیلد به دختری به نام دورا بازتاب یافت.در سال ۱۸۴۲ با سفر به آمریکا و به رغم استقبال گرمی که از او شد، «یادداشت هایی از آمریکا» و «مارتین چارلز لویت» را به قلم آورد که آمیخته ای بودند از ستودنی های بسیار آمریکا و البته همه ی آنچه که در نگاه دیکنز نفرت انگیز آمدند. وی در سال های ۱۸۴۴–۱۸۴۵ نیز از ایتالیا دیدن کرد و در آن جا ناقوس های جنوا، عنوان «بانگ ناقوس ها» را به ذهنش القا کرد، کتاب کوچکی که ضربه ای بزرگ به نفع مستمندان روزگارش زد. در پی بازگشت از ایتالیا، چندی سردبیر دیلی نیوز شد و برای بهبود وضع مدارس ژنده پوشان و لغو اعدام مجرمان در ملأ عام، کمر همت بست؛ مدارس ژنده پوشان، موسساتی بودند که در آن کودکان فقیر به رایگان آموزش می دیدند.بی اعتنایی او به هشدارها (فلج جزئی - ناتوانی در خواندن حروف سمت چپ و لنگش روزافزون پای چپ) تا بدان جا پیش رفت که در سال ۱۸۷۰ اقدام به یک رشته کتاب خوانی جدید نمود. دیکنز در ۱۵ مارس برای آخرین بار «سرود کریسمس» را خواند و سرانجام در ۹ ژوئن ۱۸۷۰، در حالی که «ادوین درود» به پایان نرسیده بود، به طور ناگهانی از جهان رفت. کتاب هایی از چارلز دیکنز که در بهخوان یافت نشد: زندگی و ماجراجویی‌های مارتین چوزلویت خانه متروک عبور ممنوع

21

یادداشت‌ها

بسم الله ا
        بسم الله الرحمن الرحیم 

حاوی لو رفتن داستان...🚫
حقیقتش اسم نیکلاس نیکلبی رو اولین بار موقع خریدنش شنیدم! مجموعه ی کلاسیک نشر افق، خیلی جالبه(هم عاشقانه های کلاسیک و هم رمان های جاویدان جهان)، من هم یه دفعه تو کتابفروشی این کتاب و کتاب تام سایر و باد در بیدزار رو دیدم که قیمت خوبی هم داشتن و خریدمشون. تا اون موقع هیچ اطلاعاتی راجع به این کتاب نداشتم. فقط امید داشتم به خاطر نویسنده ش که شده کتاب خوبی باشه!
نسخه ی نشر افق خلاصه شده هستش و خب من هم ترجمه ی این نشر رو خوندم... با اینکه خلاصه بود ولی ترجمه ی روانی داشت و فقط یه ایراد از ترجمه ش می‌تونم بگیرم. استفاده از کلمات و اصطلاحات ایرانی ها در کتاب! مثلا یه جا کلمه ی انشاءالله رو به کار برده بود😐
داستان کتاب واقعا جذابه و مثل همه ی داستان های چارلز دیکنز در پایان داستان یه راز از شخصیت فرعی رو میشه که باعث میشه هرکاری که شخصیت ها تا اون موقع انجام دادن بره زیر سوال. داستان یکم طنزه نه در حدی که قاه قاه بخندید ولی باعث میشه یه پوزخند کوچیک بزنید. نویسنده از نیش و کنایه های باحالی در گفتگوی شخصیت ها یا روایتش به کار برده. 
شخصیت پردازی خوبی داشت. از آقاو خانم اسکوئرز و اون بچه شون😒 حالم بهم میخوره. رالف نیکلبی هم که 😑... نمیخوام اصلا راجع به این شخصیت فکر کنم. و نیکلاس هم شخصیت مورد علاقه مه:) و اسمایک😭اسمایک مظلوم:((((
مامان نیکلاس، کیت، و مادلین بری رسما کار خاصی نمیکردن. نویسنده هیچ فعالیت خاصی رو روی دوش شخصیت های خانم نمیذاره و صرفا یه وسیله ن واسه ی وقوع اتفاقات داستان.
پایان بندی زیاد منطقی نبود حس کردم نویسنده شخصیت هارو از سر خودش باز کرده. و اینکه یه سری چیزها تا آخر داستان مبهم موند مثلا اینکه آیا مادلین و نیکلاس ازدواج کردن یا نه؟ سر دوست های رالف چه بلایی اومد؟ مدرسه چی شد؟ قضیه ی مرگ شخصیت منفی رو هم میدونستم، چون یه روز داشتم کتاب رو ورق میزدم، اگه اشتباه نکنم همون روزی که خریدمش، و جمله ی آخر رو خوندم🚶🏻‍♂️🚶🏻‍♂️🚶🏻‍♂️ البته من فکر کردم قراره نیکلاس بمیره! و خب این دفعه که در حال خوندنش به صورت کامل بودم دوباره سری به صفحه آخر زدم و خوشحال شدم نیکلاس نمیمیره:)))
از اون بگذریم، یکم این خلاصه شدنش از کیفیت داستان کم کرده بود. حدس میزنم شخصیت پردازی و... در نسخه ی اصلی قوی تر باشه. ولی روند سریع و خلاصه ش خوب بود و باعث میشد بخوای به داستان ادامه بدی. و انشاءالله یه روزی نسخه ی کاملش رو میخونم. ( دوست دارم بدونم نسخه ی اصلی چجوریه که هزار صفحه هست؟! این داستانی که من خوندم به نظر میومد حداکثرش خلاصه یه داستان ۵۰۰ صفحه ای باشه.)
در کل ارزش خوندن رو داره و پیشنهادش میکنم. خودم از خوندنش لذت بردم.
پ.ن: سر کلاس تمومش کردم...
پ.ن۲: تصویر بالا چندان جالب نیست نه؟ یه نقاشی کوچولو از شخصیت هاست که خودم کشیدم😂از عوارض بیکاری سر کلاسه. خیلی سم شده.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

9