این کتاب رو شایان عمان عزیز بهم هدیه داد و چه هدیه‌ی نیکویی
        

          نقال فیلم روایت دختر ١۴ ساله یک خانواده با ۵ فرزند که که ۴ تایشان پسر و این دختر، فرزند آخر خانواده بود. مادر خانواده بعد از این که همسرش در سانحه ای در معدن فلج شده بود، شوهر و بچه هایش را رها کرده و رفته بود. هر زمان توي شهرکشان فيلمي روي پرده‌ي سينما مي‌آمد که به‌نظرِ پدرش جالب بود، از آنجایی که توانایی مالی نداشتند تا همه به سینما بروند و فیلم را ببینند، پول‌خردها را روي هم مي‌گذاشتند تا فقط پول يک بليت جور بشود، و آن‌وقت دخترک را به تماشاي فيلم مي‌فرستادند. بعد که از سينما به خانه برمي‌گشت، بايد در جمعِ تمام اعضاي خانواده، فيلم را روايت مي‌کرد. کم کم آوازه اش در شهرک می پیچد و هر شب به تماشاچیان نقالی هایش اضافه می شود تا در نهایت خانه شان به نوعی سینمای کوچک تبدیل می شود.
داستان رو در عین ساده بودنش خیلی دوست داشتم. ترجمه ی کتاب روان بود و مشکلی نداشت. کم حجم بود و انقدر جذبش شدم که توی سه ساعت خوندم و تمومش کردم.
        

          داستان این کتاب در مورد ارزش وجودی زن است.
در مورد لزوم حفظ حیا و عفاف. 
چقدر شیرین و حرفه‌ای پیام خودش را به مخاطب می‌رساند. 
        

          سلام

این داستان درباره ی دختری‌ست که ارزوها و خواسته هایی دارد ولی این دختر هم مثل خیلی از دخترهایی که می‌شناسیم به ارزوهاشون نمی‌رسند

این کتاب به نظرم درباره ی ناامیدی‌ست، درباره ی بدبختی یک زندگی، درباره ی کوچکترین اتفاقی که باعث میشه زندگی انسان دستخوش تغییرات بشه، کتابی غمگین، دردناک درباره ی دختزی که دریک کوره دهی زندگی میکنه و تنها دلخوشی زندگیش سینما و نقال فیلم بودنه...
        

          تو سفر یک‌روزه‌م‌ به تهران این کتاب همه‌ش دستم بود. تو هواپیما، تو بیمارستان، تو اسنپ، تو کافه. خیلی کوتاه بود و تو همون روز هم بین دویدن‌هام تموم شد. راستش فکر نمی‌کردم کتابی با این حجم بتونه راضی‌کننده باشه اما از خوندنش واقعاً کیف کردم. بین کتاب‌هایی که تا به حال خوندم، پایان‌بندی این کتاب یکی‌از بهترین‌ها و به‌یاد‌موندنی‌ترین‌ها بود.
        

          تنها تفریحِ مردمِ شهرکی صحرایی، سینماست اما به‌زحمت پول همین تنها تفریح را دارند پس دخترکی برایشان فیلم‌های سینما را نقالی می‌کند. نقالی دخترک آن‌قدر موفق است که گاهی از فیلم سینمایی جلو می‌افتد...
 در این کتاب قرار است دخترک هنرمندِ نقال سینما، زندگی‌اش را نقالی کند.
        

          این فلاکت امریکایی لاتینی کِی قرار است دست از مردم بردارد خدا عالم است. چقدر دردناک است حتی خلاقه‌های ادبی‌شان.