معرفی کتاب تکه هایی از یک کل منسجم اثر پونه مقیمی

تکه هایی از یک کل منسجم

تکه هایی از یک کل منسجم

پونه مقیمی و 1 نفر دیگر
4.1
612 نفر |
222 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

376

خوانده‌ام

1,393

خواهم خواند

1,000

شابک
9786006454269
تعداد صفحات
360
تاریخ انتشار
1399/10/30

توضیحات

        شاید زندگی پیدا کردن بخش‌هایی از خودمان در تکه‌تکه‌هایی از یک کُلِ منسجم است.
پیدا کردنی که به اندازهٔ یک عمر طول می‌کشد.
و تکه هایی که همه‌جا حضور دارند و فقط کافی است ما در مسیرشان قرار بگیریم، آن وقت اگر هشیار باشیم، شاید بخش‌هایی از خودمان را ببینیم. بخش‌هایی از خودمان را در رابطه‌ها و در آدم‌هایی که تجربه می‌کنیم،در موقعیت‌هایی که قرار می‌گیریم، در فیلم‌هایی که می‌بینیم، در تاریخی که مرور می‌کنیم و حتی در کوچه ای که هیچ عابری ندارد و باد درخت‌هایش را بدون حضورِ تماشاچیان نوازش می‌کند. 
      

لیست‌های مرتبط به تکه هایی از یک کل منسجم

پست‌های مرتبط به تکه هایی از یک کل منسجم

کلیّت یک کلّ کلی؛ کلم پلو

برادرم جادوگر است. هرچیزی را به خوردنی تبدیل می‌کند. برایش فرق نمی‌کند املتِ کلوخ یا خورشت دستمال‌کاغذی و حتی خورشت بامیه. یک شیشه ابلیمو و یک کیلو ماست خالی می‌کند روی غذا، پاچه‌هایش را می‌زند بالا و پابه‌کار می‌شود و درکسری از ثانیه از نخوردنی‌ترین چیزها، خوردنی درست کند. البته، ما سرسفره عُق می‌زنیم و از محصول فرآیند چندشمان می‌شود. برایش مهم نیست. خودش طوری به خوردن این مخلوط از ریخت افتاده مشغول می‌شود که انگار منّ و سلوای بهشتی توی بشقابش نازل شده. ‌ کلم‌پلوهای مادرم، حیثیت خانواده ماست. برند خانواده ماست. آس حکم خانواده ما روی دست مهمان خوانده و ناخوانده. خواهرشوهر و عروس و مهمان غریب و آشنا، مارم برای اکرام هر مهمان عزیزی، برگ برنده‌اش کلم‌پلو است. کلم‌پلوهای مادرم، اگر گرفتار مذکور، خلوص کافی داشته باشد، حاجت هم روا می‌کند. مریض هم شفا می‌دهد. حتی یک‌بار با ته‌دیگ سیب‌زمینی و ترشی مخلوط و سالاد، یک مُرده را چندساعتی به زندگی برگرداند تا تکلیف اموالش را با ورثه روشن کند و برگردد. توی کیفیت و کمیت گوشت قلقلی و کلم‌های تروتازه و برنج شمالی و روغن کنجد و جزئیات پرتعدادش، خللی وارد نیست. نه واقعا، نه مجازا. شک و شبهه و درنگ و تغییر. قابل وثوق است برای قسم‌خوردن حتی. پس باورکنید، به کلم‌پلوهای مادرم راست می‌گویم! - سرسفره نشسته‌ایم. من و ابوی و چندتن دیگر بدون اتلاف انرژی برای حرف‌زدن مشغول بلعیدن کلم پلوها و دست به دست کردن ترشی و سالادیم. آن طرف سفره، زن داداشم، اول کلم‌ها را جدا می‌کند و بقیه‌اش می‌خورد. دخترعمه‌ام به‌خاطر رژیم خاصش، گوشت‌ها را جدا می‌کند و بقیه را با ترشی می‌خورد. شوهرعمه‌ام کلسترولش بالاست و فقط سالاد می‌خورد. پسرعمه‌ام سالاد و گوشت‌قلقلی و امیرعلی، فقط گوشت قلقلی و ته‌دیگ. برادرم؟ آن اسطوره دگردیسی غذا؟ ماست و آبلیمو آورده، مشغول است به لگد کردن محتوای بشقابش. اما در کمال ناباوری، توی بشقابش کلم پلو نیست؛ مادرم برایش کته-شامی پخته چون آن بزرگوار، درکمال بی‌سلیقگی از خوردن با کلم‌پلوهای نازنین امتناع ورزیده و گفته دوست ندارم! الآن هم تصمیم گرفته، توانایی سحرآمیزش در گندزدن به ماهیت غذا را در عرصه دیگری به رخ بکشد. - هرجامعه و سیستمی، یک کلم‌پلوی مجلسی است، با سالاد و ترشی و ته‌دیگ. خانواده، جمع دوست و همکار و آشنا، نظام سلامت و نظام مهندسی و نظام مقدس جمهوری اسلامی و تا آسمان هفتم، کل کائنات. هرکدام یک «کل»اند، واجد «جزء»های مختلف. آنچه در وهله اول مهم است، به رسمیت شناختن این کلّیت «کل» و جزئیات قابل تفکیک آن است. بعد، تصمیم برای چگونگی برخورد با آن کل و با تک‌تک اجزا، که این «بعد»، خرد خاصی می‌طلبد. همه ما، به‌شرط تجربه و حوصله و البته، حداقل آی‌کیوی لازم برای زیست اجتماعی واجد آن خواهیم بود. ما باید تصمیم‌بگیریم در مواجهه با هرکلم‌پلو باید همه‌اش را خورد، یا فقط گوشت‌قلقلی‌هایش را، یا باید با آبلیمو و ماست، ماهیتش را عوض کرد. پس با هر سیستم کلم‌پلویی‌ای، نباید با تیغ ساده‌انگاری، نفی یا پذیرش کل یا امتناع از مواجهه با صورت مسئله مواجه شد. همین.

58

عسل براتی

عسل براتی

1400/10/4 - 15:43

خواندنش را براي يادآوري خود به خودمان پيشنهاد ميكنم.

خواندنش را براي يادآوري خود به خودمان پيشنهاد ميكنم.

37

یادداشت‌ها

نیلوفر زارع

نیلوفر زارع

1401/2/25 - 17:56

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

18

آریان محمدی

آریان محمدی

1401/3/7 - 02:06

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

12

فاطمه آزاد

فاطمه آزاد

1403/7/12 - 14:32

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          درست جایی شروعش کردم که با خودم در صلح نبودم
اینقدر وسط هجمه های بعضی آدم هایِ نادرستِ اطرافم بدون سلاح شده بودم که یادم رفته بود اون دخترِ امیدوارِ تلاشگرِ جنگنده کجا رفته؟!
بعد اینکه شروع کردم به خوندنش 
ی جاهایی با تمام وجود احساس کردم تو همین لحظه مخاطب اصلی منم .
اونجا که از پذیرش نقص ها، ویژگی های مثبت و اتفاقات کنترل نشدنی اطراف می گفت 
یا اونجا که می‌خواست به هر طریقی بهم یادآوری کنه تو باید با " تنهایی" این دردِ گریز ناپذیر اما مثبت و ترمیم کننده رو به رو بشی 
وسط کلمه ها گشتم دنبال فاطمه ی گمشده 
وقت گذاشتم برای اینکه با خودم به صلح برسم 
برای اینکه توقعم رو از آدم ها کمتر کنم 
برای اینکه منعطف بودن در روابط رو یادبگیرم 
برای اینکه مسئول بودن در برابر توانایی هام رو به یاد بیارم 
من دنبال تکه ی گمشده ای از خودم وسط کلمه های این کتاب بودم 
اونجا که میگفت: 
خودمان باشیم و آزادانه رفتار کنیم
یا اینکه قرار بگذاریم شبیه خودمان باشیم و ... 
مخلص کلام اینکه: 
بنظر من جزو کتاب های زرد نبود و حداقلی ترین درسی که برای من داشت : پذیرش خودم در همین لحظه  باهمین شرایط بود؛
پذیرش سخته ولی شدنیه ... 🔗📚
اولین کتابِ ۲۳ سالگی 👋🪄
        

14

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        هنوز صفحات زیادی از کتاب رو نخوندم اما تا اینجا بخوام نظر کوچیکی داشته باشم اینه که این کتاب داره بی شیله پیله جریان معمولی یک انسان فرق نمیکنه در چه جامعه ای باشه رو توضیح میده
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0