معرفی کتاب تکه هایی از یک کل منسجم اثر پونه مقیمی

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
376
خواندهام
1,393
خواهم خواند
1,000
توضیحات
شاید زندگی پیدا کردن بخشهایی از خودمان در تکهتکههایی از یک کُلِ منسجم است. پیدا کردنی که به اندازهٔ یک عمر طول میکشد. و تکه هایی که همهجا حضور دارند و فقط کافی است ما در مسیرشان قرار بگیریم، آن وقت اگر هشیار باشیم، شاید بخشهایی از خودمان را ببینیم. بخشهایی از خودمان را در رابطهها و در آدمهایی که تجربه میکنیم،در موقعیتهایی که قرار میگیریم، در فیلمهایی که میبینیم، در تاریخی که مرور میکنیم و حتی در کوچه ای که هیچ عابری ندارد و باد درختهایش را بدون حضورِ تماشاچیان نوازش میکند.
بریدۀ کتابهای مرتبط به تکه هایی از یک کل منسجم
نمایش همهلیستهای مرتبط به تکه هایی از یک کل منسجم
پستهای مرتبط به تکه هایی از یک کل منسجم
1403/8/28 - 10:35

برادرم جادوگر است. هرچیزی را به خوردنی تبدیل میکند. برایش فرق نمیکند املتِ کلوخ یا خورشت دستمالکاغذی و حتی خورشت بامیه. یک شیشه ابلیمو و یک کیلو ماست خالی میکند روی غذا، پاچههایش را میزند بالا و پابهکار میشود و درکسری از ثانیه از نخوردنیترین چیزها، خوردنی درست کند. البته، ما سرسفره عُق میزنیم و از محصول فرآیند چندشمان میشود. برایش مهم نیست. خودش طوری به خوردن این مخلوط از ریخت افتاده مشغول میشود که انگار منّ و سلوای بهشتی توی بشقابش نازل شده. کلمپلوهای مادرم، حیثیت خانواده ماست. برند خانواده ماست. آس حکم خانواده ما روی دست مهمان خوانده و ناخوانده. خواهرشوهر و عروس و مهمان غریب و آشنا، مارم برای اکرام هر مهمان عزیزی، برگ برندهاش کلمپلو است. کلمپلوهای مادرم، اگر گرفتار مذکور، خلوص کافی داشته باشد، حاجت هم روا میکند. مریض هم شفا میدهد. حتی یکبار با تهدیگ سیبزمینی و ترشی مخلوط و سالاد، یک مُرده را چندساعتی به زندگی برگرداند تا تکلیف اموالش را با ورثه روشن کند و برگردد. توی کیفیت و کمیت گوشت قلقلی و کلمهای تروتازه و برنج شمالی و روغن کنجد و جزئیات پرتعدادش، خللی وارد نیست. نه واقعا، نه مجازا. شک و شبهه و درنگ و تغییر. قابل وثوق است برای قسمخوردن حتی. پس باورکنید، به کلمپلوهای مادرم راست میگویم! - سرسفره نشستهایم. من و ابوی و چندتن دیگر بدون اتلاف انرژی برای حرفزدن مشغول بلعیدن کلم پلوها و دست به دست کردن ترشی و سالادیم. آن طرف سفره، زن داداشم، اول کلمها را جدا میکند و بقیهاش میخورد. دخترعمهام بهخاطر رژیم خاصش، گوشتها را جدا میکند و بقیه را با ترشی میخورد. شوهرعمهام کلسترولش بالاست و فقط سالاد میخورد. پسرعمهام سالاد و گوشتقلقلی و امیرعلی، فقط گوشت قلقلی و تهدیگ. برادرم؟ آن اسطوره دگردیسی غذا؟ ماست و آبلیمو آورده، مشغول است به لگد کردن محتوای بشقابش. اما در کمال ناباوری، توی بشقابش کلم پلو نیست؛ مادرم برایش کته-شامی پخته چون آن بزرگوار، درکمال بیسلیقگی از خوردن با کلمپلوهای نازنین امتناع ورزیده و گفته دوست ندارم! الآن هم تصمیم گرفته، توانایی سحرآمیزش در گندزدن به ماهیت غذا را در عرصه دیگری به رخ بکشد. - هرجامعه و سیستمی، یک کلمپلوی مجلسی است، با سالاد و ترشی و تهدیگ. خانواده، جمع دوست و همکار و آشنا، نظام سلامت و نظام مهندسی و نظام مقدس جمهوری اسلامی و تا آسمان هفتم، کل کائنات. هرکدام یک «کل»اند، واجد «جزء»های مختلف. آنچه در وهله اول مهم است، به رسمیت شناختن این کلّیت «کل» و جزئیات قابل تفکیک آن است. بعد، تصمیم برای چگونگی برخورد با آن کل و با تکتک اجزا، که این «بعد»، خرد خاصی میطلبد. همه ما، بهشرط تجربه و حوصله و البته، حداقل آیکیوی لازم برای زیست اجتماعی واجد آن خواهیم بود. ما باید تصمیمبگیریم در مواجهه با هرکلمپلو باید همهاش را خورد، یا فقط گوشتقلقلیهایش را، یا باید با آبلیمو و ماست، ماهیتش را عوض کرد. پس با هر سیستم کلمپلوییای، نباید با تیغ سادهانگاری، نفی یا پذیرش کل یا امتناع از مواجهه با صورت مسئله مواجه شد. همین.
یادداشتها