یادداشت فاطمه آزاد

تکه هایی از یک کل منسجم
        درست جایی شروعش کردم که با خودم در صلح نبودم
اینقدر وسط هجمه های بعضی آدم هایِ نادرستِ اطرافم بدون سلاح شده بودم که یادم رفته بود اون دخترِ امیدوارِ تلاشگرِ جنگنده کجا رفته؟!
بعد اینکه شروع کردم به خوندنش 
ی جاهایی با تمام وجود احساس کردم تو همین لحظه مخاطب اصلی منم .
اونجا که از پذیرش نقص ها، ویژگی های مثبت و اتفاقات کنترل نشدنی اطراف می گفت 
یا اونجا که می‌خواست به هر طریقی بهم یادآوری کنه تو باید با " تنهایی" این دردِ گریز ناپذیر اما مثبت و ترمیم کننده رو به رو بشی 
وسط کلمه ها گشتم دنبال فاطمه ی گمشده 
وقت گذاشتم برای اینکه با خودم به صلح برسم 
برای اینکه توقعم رو از آدم ها کمتر کنم 
برای اینکه منعطف بودن در روابط رو یادبگیرم 
برای اینکه مسئول بودن در برابر توانایی هام رو به یاد بیارم 
من دنبال تکه ی گمشده ای از خودم وسط کلمه های این کتاب بودم 
اونجا که میگفت: 
خودمان باشیم و آزادانه رفتار کنیم
یا اینکه قرار بگذاریم شبیه خودمان باشیم و ... 
مخلص کلام اینکه: 
بنظر من جزو کتاب های زرد نبود و حداقلی ترین درسی که برای من داشت : پذیرش خودم در همین لحظه  باهمین شرایط بود؛
پذیرش سخته ولی شدنیه ... 🔗📚
اولین کتابِ ۲۳ سالگی 👋🪄
      
169

13

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.