معرفی کتاب شاهزاده و گدا اثر مارک تواین مترجم مرضیه خسروی

شاهزاده و گدا

شاهزاده و گدا

مارک تواین و 1 نفر دیگر
4.0
32 نفر |
8 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

56

خواهم خواند

9

ناشر
آموت
شابک
9786006605968
تعداد صفحات
312
تاریخ انتشار
1399/11/4

توضیحات

        
ادوارد،ولیعهد انگلستان روزی در حیاط قصر در حال بازی است که پسر بچه ی فقیری رامیبیند.این پسر بچه را با خود به قصر میبرد.ادوارد و تام،متوجه میشوند خیلی به هم شبیه هستند و به همین دلیل در بازی کودکانه ای تصمیم میگیرند لباس هایشان را با هم عوض کنند.در همین حال نگهبانان قصر،آن ها را با هم اشتباه گرفته و ولیعهد واقعی را که حالا در لباس پسر بچه ی فقیر است،از قصر بیرون می اندازند.این دو کودک پس از این اتفاق،دو زندگی متفاوت را تجربه میکنند و ماجراهای جالبی را پشت سر میگذارند تا...
شاهزاده وگدا نام رمان تاریخی و جاودانه مارک تواین نویسنده معروف آمریکایی است که در سال 1881 میلادی نوشته شده.

      

یادداشت‌ها

          نشر افق
همیشه افراد  خودشان را در جایی که نیستند تصور می کنند و آرزو دارند خودشان را در آن جایگاه  ببینند و وقتی یک فرد را که هم سن و سال خودش است در آن جایگاه می بیند از خود بی خود می شود و می خواهد جایش با آن عوض شود مخصوصا اینکه هر دو این حس را به یکدیگر داشته باشند.
و حالا شاهزاده کوچولوی ما یعنی شاهزاده ادوارد و پسرک فقیر ما یعنی کانتی این حس را به یکدیگر دارند ولی حالا داستان ما از کجا شروع شد ؟                                                                                                                                                            کانتی که در خانواده ای فقیر در شهر لندن به دنیا آمده است و در همان روز شاهزاده داستان ما یعنی ادوارد به دنیا آمده است .   کانتی  با پدر و مادر و مادربزرگ و خواهران و برادرانش در مکان با سطح خیلی پایین زندگی می کردند در پیش آنها مردی کشیش  به نام پدر اندرو بود که به بچه هایی مانند کانتی که دوست داشتند سواد یاد بگیرند سواد یاد می داد و داستان هایی برایشان تعریف می کرد . کانتی همیشه دوست داشت که به جای شاهزاده قصه ها باشد و  دوست داشت که مانند آنها برخورد کند . این نکته که در کتاب بیان شد ذهن خوانند ه را برای ارتباط سازی این شخصیت ها باهم به خود جذب می کند و این نکته مثبت است و در اول داستان می تواند جدولی پر از سوال را برای خواننده تشکیل دهد و ذهن خواننده را درگیر خود کند و این نکته خواننده را موجب ادامه دادن و خواندن ادامه کتاب می کند.
روزی که برای گدایی به شهر می رود به سمت قصر می رود و از لای نرده های قصر شاهزاده ای را که  هم سن خودش بود را دید و تکاپو کرد که به پیش او برود با درخواست خود شاهزادی کانتی وارد حیاط قصر می شود و شاهزاده ان را به بالای قصر می رود . در انجام تصمیم میگیرند که لباس هایشان را باهم عوض کنند و یک روز کانتی شاهزاده بشود و ادوارد گدا بعد از اینک هر روز تمام شد و ادوارد می خواست به قصر خودش برود و جایگاه خود را بدست آورد اتفاقی افتاد . دیگر نگهبانان آن را یک گدا می دیدند و اجازه ورود به قصر را نمی دادند و وقتی هم کانتی واقعیت را به شاه گفت که یک گدا است و می خواهد حالا به خانه خود برگردد پادشاه صحبت او را باور نکردم فکر کرد که پسرک اش  دیوانه شده است به همین دلیل به همه  افراد قصر گفت که خبر دیوانه شدن پسرم را اجازه ندارید به بیرون از قصر ببرید و پسر من هم تا به بهبودی نرسد از قصر بیرون نمی رود در همین حالا پدر کانتی که مردی بدجنس بود ادوارد را می بیند و  آن را با خود به خانه میبرد و بابت جمع نکردن پول آن را سرزنش و تنبیه می کند .
حالا باید کنتی و ادوارد چه کار کنند ؟!
کتاب تا نصف پر از سوال در ذهن خواننده تشکیل داده بود و بعد از خواند نمی از کتاب داشت جواب های سوال ها پیش آمده را برای ما مطرح می کرد . حتی جلد کتاب هم برای من پر از سوال و جواب بود .
نویسنده به خوبی توانسته بود تفاوت زندگی ادوارد و کانتی را بیان کند و در بعضی مواقع اینقدر خوب این تفاوت را نمایش می داد که انگار به جای خواندن کتاب داشتیم فیلم تماشا می کردیم .
        

5

          نه، همین لباس زیباست نشان آدمیت

داشتم خودم رو برای دادن ۵ ستاره به شاهزاده و گدا آماده می‌کردم ولی پایان بندی کتاب که شبیه سریال‌های ایرانی تلویزیون (گل و بلبل شدن همه چیز) بود، باعث شد یه ستاره کم کنم. 
موضوع کتاب درباره دو کودک هست که در یک روز به دنیا میان. یکی در خانواده فقیر و دیگری به‌عنوان جانشین پادشاه انگلیس. این دو کودک از نظر ظاهری خیلی شبیه به هم هستن و دست تقدیر کاری می‌کنه تا جاشون با هم عوض بشه. اون هم فقط با عوض کردن لباس‌هاشون. بقیه داستان حول تجربه‌های این دو نفر به جای هم می‌گذره. به نظرم خیلی سخت میشه از خوندن این کتاب لذت نبرد.  

پ.ن: جنگ فقر و غنا چقدر ظرفیت در اختیار ادبیات قرار میده و انصافا داستان نویسان ما در ایران چقدر این ظرفیت رو حیف و میل کردن. 

پ.ن: هر چی بیشتر از ادبیات قرن ۱۹ می‌خونم، بیشتر به این نتیجه می‌رسم که چقدر ادبیات اون دوره شریف، پاکیزه و متعهد بوده و صد افسوس که غربی‌ها و روس‌ها امروز فرسنگ‌ها از ادبیات مترقی قرن ۱۹ فاصله گرفتن و عقب‌گرد کردن. 

پ.ن: به‌نظرم این کتاب کاملا مناسب گروه سنی نوجوان هست. برای منی که تازه بعد از کنکور وارد دنیای ادبیات شدم، یکی از بزرگ‌ترین حسرت‌های زندگیم از دست دادن فرصت دوازده ساله مدرسه برای کتاب خوندن هست. پیشنهاد می‌کنم شما هم از هر فرصتی برای چشوندن طعم خوش ادبیات به کودکان و نوجوانان اطراف تون استفاده کنید. استاد محمد قاضی هم مثل همیشه ترجمه بی‌نظیری بر کتاب شاهزاده و گدا داشته که خواننده لذت می‌بره.
        

32