معرفی کتاب شاهنامه فردوسی: بر اساس نسخه ی چاپ مسکو فارسی - انگلیسی اثر ابوالقاسم فردوسی

شاهنامه فردوسی: بر اساس نسخه ی چاپ مسکو فارسی - انگلیسی

شاهنامه فردوسی: بر اساس نسخه ی چاپ مسکو فارسی - انگلیسی

4.8
45 نفر |
9 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

48

خوانده‌ام

92

خواهم خواند

59

شابک
9786007159101
تعداد صفحات
1,522
تاریخ انتشار
1398/7/8

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        شاهنامه حاضر، بر اساس نسخه مسکو و مقابله با نسخه ژول مول، با مقدمه مجتبی مینوی، به همراه معنی لغت های دشوار است.
      

یادداشت‌ها

          ‍ خواندن شاهنامه آرزوی من از دوران نوجوانی بود، همون موقع‌ها یکی از نشرهای مطرح، ادبیات کهن رو به نثر برای نوجوان‌ها چاپ گرده بود و من از اول پادشاهی جمشید تا مرگ سهراب رو خوندم. سالهای بعدش یک سی دی خریدم که کل شاهنامه بود ولی اون موقع توان خواندن پشت کامپیوتر رو نداشتم. سال ۹۹ بود که خواهرزاده‌ام شاهنامه خوانی به کوشش دکتر امیر خادم رو که از تصحیح دکتر خالقی مطلق چاپ نشر سخن استفاده کردند، به من معرفی کرد و از همون زمان شروع به گوش کردن این پادکست کردم.
نتیجه کار آقای خادم واقعا کار باارزش و خوبی شده که اگر تمایل به خواندن شاهنامه دارین توصیه اکید می‌کنم با کار ایشون خواندن رو آغاز کنید. نکته جذاب پادکست، قسمت‌های ویژه‌ای هست که اطلاعات جذاب و مفیدی می‌ده. من شیفته قسمت ویژه انواع روشهای تصحیح شدم. برای آشنایی با پادکست، سایت فردوسی خوانی رو توصیه می‌کنم.
https://readingferdowsi.com/
اما خود شاهنامه، قطعا شاهکاره. از این جهت حرفی ندارم. اما وقتی شاهنامه رو بخونید متوجه می‌شین چقدر از باورهای عامه در مورد شاهنامه و حتی فردوسی غلطه. باورهایی مثل اسلام ستیزی، عرب ستیزی، یا عادل و مردم دار بودن همه شاهان اسطوره‌ای یا اخلاق مدار بودن همیشه ایرانیان در شاهنامه، داستان آرش کمانگیر، بی عیب بودن رستم  و ... 
در مجموع از جمله آثار ادبیات کهنی هست که خوندنش، به نظرم جدا از لذت بردن، باعث دید جالبی نسبت به گذشته و دیدگاه های مردم کهن می‌شه.از دست ندین!
        

4

          هر آنچه که باید نوشت را در ریویوهای جداگانه برای هر هشت جلد، پیش‌تر نوشته‌ام.
فقط برخی موارد را که لازم است از آن ریویوها کپی و در اینجا قرار می‌دهم:

مجددا از جناب آقای دکتر جلال خالقی مطلق بابت سال‌ها تلاش جهت تصحیح و تشریح شاهنامه‌ی فردوسی٬ جناب آقای دکتر امیر خادم به جهت راه‌اندازیِ پادکستِ شاهنامه‌خوانی که آنقدر شیوا٬ روان و دوست‌داشتنی هر هفته به طور مرتب اپیزودِ جدید را بارگذاری می‌کنند که عاشقِ شاهنامه می‌شوید و در نهایت از دوستانِ عزیزم که در این وب‌سایت پس از اینکه ناراحتیِ خود را در عدمِ توانِ خواندن٬ درک و فهمِ‌ این اثرِ با ارزش به اشتراک گذاشتم به یاری من شتافتند و من را با پادکستِ جناب دکتر امیر خادم و تصحیحِ ۸جلدیِ شاهنامه به قلمِ دکتر جلال خالقی مطلق آشنا نمو‌دند تا من نیز از لذتِ خواندنِ داستان‌های زیبا و خواندنیِ‌ شاهنامه بی‌بهره نمانم٬ صمیمانه تشکر می‌کنم.

دوستانی که همانند من به خواندن شاهنامه علاقه دارند و سطح ادبیاتِ فارسیِ آنان آنقدر نیست که به تنهایی قادر به فهم و درک متون آن باشند می‌توانند از طریق کانال تلگرام زیر:
@readingferdowsi
و یا جستجوی نامِ «شاهنامه خوانی» به فارسی٬ یا جستجوی نامِ
«ReadingFerdowsi»
به انگلیسی در اپلیکیشن‌های پادکست چه در سیستم عامل آی-او-اس چه در سیستم عامل اندروید به پادکستِ جناب دکتر امیر خادم دسترسی داشته باشند و ضمنا بنده‌ی حقیر سوای اینکه زیر هر پست فایل پی‌دی‌اف کتاب را قرار می‌دهم کل فایل‌های ۸جلدِ تصحیح شاهنامه‌ی آقای دکتر جلال خالقی مطلق را یکجا در گوگل درایو برای‌ِ شما بارگذاری نموده‌ام و از طریق لینک زیر می‌توانید به کل آن دسترسی داشته باشید.
https://drive.google.com/drive/folders/1OHeG7hZ7anj9CJuGAYCoTlkJkMmwdyR3?usp=sharing

تاریخ شروع مطالعه: نهم اسفندماه یک‌هزار و سیصد و نود و نه
تاریخ پایان مطالعه: یکم مردادماه یک‌هزار و چهارصد
        

12

پیمان قیصری

پیمان قیصری

3 ساعت پیش

          شاهنامه چیست؟

شاهنامه اثری حماسی-تاریخی به نظم از ابوالقاسم فردوسی، شامل حدود پنجاه هزار بیت و از بزرگ‌ترین کتب حماسی جهانه که سرودنش بیش از سی سال به طول انجامیده. غلامحسین یوسفی در مجموعه‌ی اولین و دومین هفته فردوسی میگه:

«شاهنامه‌ی فردوسی برخلاف آنچه ناآشنایان می‌پندارند فقط داستان جنگ‌ها و پیروزی‌های رستم نیست، بلکه سرگذشت ملتی است در طول قرون و نمودار فرهنگ و اندیشه و آرمان‌های آنان است. برتر از همه، کتابی است در خورِ حیثیت انسان. یعنی مردمی را نشان می‌دهد که در راه آزادگی و شرافت و فضیلت، تلاش و مبارزه کرده، مردانگی‌ها نموده‌اند و اگر کامیاب شده یا شکست خورده‌اند حتی با مرگشان آرزوی دادگری و مروت و آزادمنشی را نیرو بخشیده‌اند... شاهنامه فردوسی... همه در حمایت دادگری و خرد و مردمی و آزادگی است و راستی و نیکوکاری و وطن دوستی را تعلیم می‌دهد. چه ارزشی بالاتر از این که شاهنامه برای انسان کمال مطلوبی می‌آفریند والا و بشری مردمی که امید و آرمان و هدفی نداشته باشند، زنده نمی‌توانند بود. پس آن که بتواند برای بشریت آمال و مقاصدی شریف بپرورد که ارزش آنها جاودانی باشد و خلل نپذیرد نابغه‌ای است بزرگ...»



شاهنامه چگونه سروده شد؟

فردوسی برای سرودن شاهنامه از کتابی به نام شاهنامه‌ی ابومنصوری استفاده کرده است. از این کتاب که به نثر نگاشته شده جز مقدمه‌ای چندین صفحه‌ای اثری باقی نمانده است. ابومنصور محمد بن عبدالرزاق دستور داد تا تاریخ ایران را از منابع کتبی و شفاهی گردآوری کنند و نتیجه‌ی آن کتابی شد به نام شاهنامه‌ی ابومنصوری. در خود مقدمه، از چهار فرد به نام‌های ماخ پیر خراسانی از هرات، یزدانداد پسر شاپور از سیستان، شاهوی خورشید پسر بهرام از نیشابور و شادان پسر برزین از توس به عنوان راویان داستان‌های شاهنامه‌ی ابومنصوری نام برده شده است.

اهمیت شاهنامه چیست؟

اولین و مهمترین دلیل اهمیت شاهنامه حفظ زبان و هویت ایرانه. در دورانی که ایران تحت هجوم اعراب بود و زبان فارسی در حال فراموشی و حذف، فردوسی با شاهنامه بزرگترین کمک رو به حفظ این زبان کرد. اهمیت بعدی حفظ تاریخ و اسطوره‌های ایرانه که جزوی از فرهنگ ما هستند.
سیرجانی در کتاب ضحاک ماردوش میگه:

«شاهنامه، به خصوص فصول اساطيريش قصه‌ی حسین کرد و امیر ارسلان نیست که به قصد سرگرمی و انصراف خاطری یا کوتاه کردن شبی بخوانیم. بگذریم. داستان‌های اساطیری جوهر فرهنگ و معارف ملی است و فشرده‌ی تجارب هزاران ساله قومی. هر شاخ و برگی از روایات اسطوره‌ای حاصل تجربه‌های تلخ و شیرین گذشتگان است که لعاب افسانه‌ای بر آن کشیده و در دارالشفای حکمت برای نسل‌های آینده باقی گذاشته‌اند. روایات اسطوره‌ای از مقوله‌ی اشعار کنایی و به قول فرنگی‌ها سمبولیک است و نیازمند گزارشی روشنگر و به قول اهل اصطلاح تفسیر.»


و یا در کتاب مقالات محمدعلی فروغی داریم:

«شاهنامه فردوسی هم از حیث کمیت هم از جهت کیفیت، بزرگترین اثر ادبیات و نظم فارسی است، بلکه می توان گفت یکی از شاهکارهای ادبی جهان است و اگر من همیشه در راه احتیاط قدم نمی‌زدم و از اینکه سخنانم گزافه نماید احتراز نداشتم، می‌گفتم شاهنامه معظم‌ترین یادگار ادبی نوع بشر است. اما می‌ترسم بر من خرده بگیرند که چون قادر بر ادراک دقایق و لطایف آثار ادبی همه‌ی قبایل و امم قدیم و جدید نیستی، حق چنین ادعایی نداری. بنابراین از این مرحله می‌گذرم، و نیز برای اینکه روح جلال‌الدین بلخی و شیخ سعدی و خواجه حافظ را هم گله‌مند نکرده باشم تصدیق می‌کنم که اگر بخواهیم انصاف بدهیم و تحقیق را تمام نماییم، باید این سه بزرگوار را هم پهلوی فردوسی بگذاریم و ایشان را ارکان اربعه‌ی زبان و ادبیات فارسی و عناصر چهارگانه‌ی تربیت و ملیت قوم ایرانی بخوانیم.»


یک متن خوب در مقدمه‌ی کتاب زندگی و مرگ پهلوانان هست که با وجود طولانی بودن دوست دارم بنویسم

«این کتاب دارای چهار خصیصه مهم است: یکی آنکه سند قومیت و نسب‌نامه‌ی مردم ایران است؛ ریشه‌های آنان را تا گذشته‌های افسانه‌ای می‌گسترد و پنجره این ملک را بروی افق پهناور زمان می‌گشاید. ممکن است پرسیده شود به چه درد می‌خورد این گذشته‌ی دور؟ به این درد که اقتضای طبیعت بشر آن است که می‌خواهد احساس شخصیت و اصالت بکند، وجود ملی خویش را در این جهان توجیه بکند و تکیه‌گاه تاریخی‌ای برای خود بیابد؛ همانگونه که فرد احتیاج به غرور و شخصیت دارد ملت هم احتیاج به غرور و شخصیت دارد.
دوم آنکه شاهنامه عصاره و چکیده تمدن و فرهنگ قوم ایرانی است، ما هیچ کتاب دیگری نداریم که طپش‌های قلب ایران قدیم را به این روشنی و دقت در خود ثبت کرده باشد. شاهنامه هر چند آمیخته به افسانه باشد، ارزش آن برای شناسایی ایران باستانی از تاریخ بیشتر است؛ چه، تاریخ ثبت یک سلسله وقایعی است که بیشتر جنبه مومیایی دارند، در حالی که افسانه‌ها، آنگونه که در کتابی چون شاهنامه آمده‌اند، کشش و کوشش زنده یک ملت را بیان می‌کنند. از خلال شاهنامه، نحوه زندگی کردن و اندیشیدن قوم ایرانی استنباط می‌گردد و ارزش آن به سنجش در می‌آید. مثلاً برای شناخت دو تمدن بزرگ باستانی یکی یونان و دیگری ایران، اگر جنگ ایران و توران را با ایلیاد و اودیسه هومر مقایسه کنیم، به استنتاج های گران‌بهایی دست خواهیم یافت که عمق انسانی تمدن ایران را بر ما آشکار می کند، و حال آنکه هیچ سند دیگری از عهده گواهی‌ای به این گویایی بر نمی آید. سوم آنکه شاهنامه یک کتاب انسانی است؛ نه تنها حماسه ساکنان ایران، بلکه حماسه بشر پوینده را می‌سراید که با سرنوشت قهار دست و پنجه نرم می‌کند، رنج می‌کشد و می‌کوشد تا معنا و حیثیتی در زندگی خاکی خود بگذارد. شاهنامه مانند هر کتاب بزرگ دیگری، از یک سو تعارض و از سوی دیگر تعادل بین جسم و روح را می سراید؛ تعارض به این معنی که بشر پای‌بند وضع محدود خاکی خویش است، به جسم آسیب‌پذیر و اسیر خویش وابسته است، فرسوده و درمانده می‌شود، علیل می‌گردد و می‌میرد؛ اما از سوی دیگر روح آرزو پرور و پهناور و اوج گیرنده دارد، طالب کمال و رهایی است. در این کشمکش بین جسم و روح، بشر فرزانه مقهور نمی‌شود، بلکه می‌کوشد تا تعادلی بیابد؛ آیین زندگی درست این است. انسان در عین آنکه با وضع زمینی خود سازگار و دمساز می‌ماند، حسرت زندگی بهتر و پاکیزه تر را در دل نمی‌میراند. این است سرمشقی که پهلوانان برجسته شاهنامه به ما می‌دهند. بزرگی آنها در آن است که زندگی را دوست می‌دارند، بی آنکه از مرگ بترسند؛ از عمر بهره می‌گیرند، بی آنکه بی‌اعتباری جهان را از یاد ببرند؛ هیچ انسانی نمی‌تواند بزرگ باشد، مگر آنکه بداند چگونه مرگ را خوار بشمارد. ارزش زندگی هر کس تنها به این نیست که چگونه زندگی کرده است، به این نیز هست که چگونه مرده است. راز زندگی چیزی جز عکس‌العمل در برابر طبیعت و داد و ستد با طبیعت نیست. بنابراین چون ارتباط انسان با طبیعت کم شود قدرت جذب او از زندگی نیز کاهش می یابد. احساس من این است که ما امروز خیلی کمتر به معنای واقعی زندگی می‌کنیم، تا این مردان و زنان نیمه افسانه‌ای چند هزار سال پیش که در شاهنامه وصف‌شان آمده؛ از این رو هنوز محتاج آنیم که درسی از آنها بیاموزیم. چهارم آنکه شاهنامه یک اثر ادبی بی نظیر است. شاید تعداد کتاب‌هایی که به این ارزش و عظمت باشند، در سراسر ادبیات جهان به ده نرسد. زیبایی و ابهت کلام فردوسی و بلندی فکر او، حد نهایی توانایی بشر را در سخن گفتن می‌نماید. شاهنامه مانند نور آفتاب بر بی‌سواد و باسواد، بر قصر شاهان و قهوه‌خانه‌های محقر یکسان تابیده است، و شاید تنها کتانی در زبان فارسی باشد که نتوان خواند بی آنکه اشک در دیده بگردد.»



بخش‌های مختلف شاهنامه

به طور عادی شاهنامه به سه بخش عمده تقسیم میشه، بخش اسطوره‌ای، بخش پهلوانی و بخش تاریخی. اما از نظر سلسله‌ای هم میشه شاهنامه رو به چهار بخش تقسیم کرد، بخش اول پیشدادیان، بخش دوم کیانیان، بخش سوم که بخش کوتاهی هست اشکانیان و در نهایت بخش چهارم ساسانیان.

نسخه‌های مختلف

با توجه به گذشت سالیان زیاد از زمان سرودن شاهنامه نسخه‌ها و تصحیح‌ها مختلفی از شاهنامه موجود است. از جمله شاهنامه تصحیح ژول مول، تصحیح حمدا... مستوفی، تصحیح یوهان فولرس، تصحیح دبیرسیاقی، شاهنامه چاپ مسکو، شاهنامه چاپ بروخیم و .... اما بهترین نسخه‌ی شاهنامه تصحیح جناب جلال خالقی مطلق هست که پیشنهاد می‌کنم در صورتی که قصد خواندن یا خرید شاهنامه رو دارید، حتما همین نسخه رو مد نظر قرار بدید که بسیار براش زحمت کشیده شده و با ارزشه.

کتاب‌های مرتبط

کتاب‌های مرتبط با شاهنامه رو میتونم به چهار قسمت کلی تقسیم کنم. قسمت اول خود شاهنامه به نظم با تصحیح‌های مختلف هست و شرح و معنی‌های کم و زیاد. از این قسمت دو کتاب زیر رو در دسترس داشتم که همون‌طور که گفتم بهترین تصحیح شاهنامه از استاد خالقی مطلق هست که چاپ اول هشت جلدی و چاپ دوم چهار جلدی هست. یک نسخه‌ی دیگه از شاهنامه با نام نامه‌ی باستان اثر استاد کزازی هست که شرح و معنی و توضیحات فراوان داره و بیشتر مناسب دانشجویان ادبیات و محققین هست.

۱- شاهنامه به تصحیح جلال خالقی مطلق
۲- نامه‌ی باستان

دومین بخش کلی از کتاب‌های مرتبط با شاهنامه، کتاب‌هایی هست که کل شاهنامه از ابتدا تا انتها رو به نثر تبدیل کرده‌اند به طور کامل یا بعضاً خلاصه. این کتاب‌ها هم بسیار زیاده و قاعدتاً من به همه‌ی اونها دسترسی نداشتم اما از این بخش هم کتابهای زیر رو داشتم که سعی میکنم برای هر کدوم روی هر کتاب نظرم رو بنویسم

۱- دفتر دانایی و داد از استاد کزازی
۲- برگردان روایت‌گونه‌ی شاهنامه به نثر از دبیرسیاقی
۳- شاهنامه به نثر پارسی سره از میترا مهرآبادی
۴- قصه‌های شاهنامه از آتوسا صالحی
۵- داستان باستان از محمود محبی
۶- برگزیده‌ی داستان‌های شاهنامه از احسان یارشاطر

بخش سوم از کتاب‌های مرتبط با شاهنامه، کتاب‌هایی هستند که به نظم یا نثر به یک قسمت خاص از شاهنامه پرداخته‌اند. مثلا قسمت راجع به ضحاک به نظم یا رزم رستم و سهراب به نثر و در برخی مواقع با اضافه کردن قسمت‌هایی که در شاهنامه نیست برای جذابیت یا شرح بیشتر

۱- فریدون از ابراهیم پورداوود
۲- زال و رودابه از الهام فلاح
۳- رستم و سهراب از حسن انوری
۴- داستان سیاوش از ادیب برومند
۵- بیژن و منیژه از ابراهیم پورداوود
۶- بیژن و منیژه از رحیم زاده صفوی
۷- بیژن و منیژه از مهدی قریب
۸- هفت‌خوان اسفندیار از ادیب برومند
۹- رستم و اسفندیار از حسن انوری

و چهارمین و آخرین بخش کتابهای مرتبط با شاهنامه، کتابهای اقتباس شده از شاهنامه هست و همچنین کتاب‌های نقد و توصیفی افزون بر داستانهای شاهنامه

۱- ضحاک از غلامحسین ساعدی
۲- دوزخ ضحاک از اشکان رهگذر
۳- زنان شاهنامه از زهرا مهذب
۴- سهراب و رستم از ماتیو آرنولد
۵- رستم و اسفندیار از اسلامی ندوشن
۶- چو ضحاک شد بر جهان شهریار از رضا قاسمی
۷- ضحاک از اسطوره تا واقعیت حمزه حسینی‌زاده
۸- مقدمه‌ای بر رستم و اسفندیار شاهرخ مسکوب
۹- رستم و اسفندیار دلاوران زابل از ابراهیم داهیم
۱۰- خون‌بهای اسفندیار از فواد فاروقی
۱۱- زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه از اسلامی ندوشن

برای مقایسه‌ی بهتر بین نظم و نثر شاهنامه از دو بخش نخست کتاب‌ها، یک قسمت از شاهنامه به نظم رو اینجا می‌نویسیم و روی هر کدوم از کتاب‌های نثر، همین قسمت از کتاب رو میارم تا بهتر بتونید مقایسه کنید.


گفتار اندر رزم کاس‌رود و نبرد بیژن با بلاشان ترک

سه روزش درنگ آمد اندر جرم
چهارم بر آمد ز شیپور دم‏
سپه بر گرفت و بزد ناى و کوس
زمین کوه تا کوه شد آبنوس‏
هر آنکس که دیدى ز توران سپاه
بکشتى، تنش را فگندى به راه‏
همه مرزها کرد بی‌تار و پود
همى رفت ازین گونه تا کاس‌رود
برآن مرز لشکر فرود آورید
زمین گشت از خیمه‏‌ها ناپدید
خبر شد بتوران کز ایران سپاه
سوى کاس‌رود اندر آمد به راه‏
ز ترکان بیامد دلیرى جوان
بلاشان بیدار دل پهلوان‏
بیامد که لشکر همه بنگرد
درفش و سراپرده‌ها بشمرد
به لشکرگه اندر یکى کوه بود
بلند و بیکسو از انبوه بود
نشسته برو گیو و بیژن بهم
همى رفت هر گونه از بیش و کم‏
درفش بلاشان ز توران سپاه
به دیدار ایشان بر آمد ز راه‏
چن از دور گیو دلاور بدید
بزد دست و گرز از میان بر کشید
چنین گفت کامد بلاشان شیر
یکى نامدارى سوار و دلیر
شوم گر سرش را ببرّم ز تن
گرش بسته آرم بدین انجمن‏
بدو گفت بیژن که گر شهریار
مرا داد خلعت بدین کارزار
به فرمان مرا بست باید کمر
به رزم بلاشان پرخاشخر
به بیژن چنین گفت گیو دلیر
که مشتاب در جنگ آن نرّه شیر
نباید که با او نتابى بجنگ
کنى روز بر من بدین جنگ تنگ‏
چو شیرست و هامون ورا مرغزار
جز از مرد جنگى نجوید شکار
بدو گفت بیژن مرا زین سخن
به پیش جهاندار ننگى مکن‏
سلیح سیاوش مرا ده به جنگ
پس آنگه نگه کن شکار پلنگ‏
بدو داد گیو دلیر آن زره
همى بست بیژن زره را گره‏
یکى باره‌ی تیزتک بر نشست
به هامون خرامید نیزه بدست‏
بلاشان یکى آهو افگنده بود
کبابش بر آتش پراگنده بود
همى خورد و اسپش چران و چمان
بلاشان نشسته به بازو کمان‏
چو اسپش ز دور اسپ بیژن بدید
خروشى بر آورد و اندر رمید
بلاشان بدانست کامد سوار
بیامد بسیچیده‌ی کارزار
یکى بانگ بر زد به بیژن بلند
منم گفت شیراوزن و دیوبند
بگوی آشکارا که نام تو چیست
که اختر همى بر تو خواهد گریست‏
دلاور بدو گفت من بیژنم
به جنگ اندرون پیل رویین تنم‏
نیا شیر جنگى پدر گیو گرد
هم اکنون ببینى ز من دستبرد
به روز بلا در دم کارزار
تو بر کوه چون گرگ مردارخوار
همى دود و خاکستر و خون خورى
گه آمد که جانت به هامون برى‏
بلاشان به پاسخ نکرد ایچ رای
برانگیخت آن دیو جنگی ز جای
سواران به نیزه بر آویختند
یکى گرد تیره بر انگیختند
سنان هاى نیزه بهم برشکست
یلان سوى شمشیر بردند دست‏
به زخم اندرون تیغ شد لخت لخت
ببودند لرزان چو شاخ درخت‏
به آب اندرون غرقه شد بارگى
سرانشان غمى شد به یکبارگى‏
عمود گران بر کشیدند باز
دو شیر سرافراز، دو رزمساز
بر آورد بیژن همانگه خروش
عمود گران بر نهاده بدوش‏
بزد بر میان بلاشان گرد
همه مهره‌ی پشت بشکست خرد
ز بالاى اسپ اندر آمد سرش‌
نگون شد بر و جوشن و مغفرش
فرود آمد از اسپ بیژن چو گرد
سر مرد جنگى ز تن دور کرد
سلیح و سر و اسپ آن نامجوى
بیاورد و سوى پدر کرد روى‏
دل گیو بد زان سخن پر ز درد
که چون گردد آن باد روز نبرد
خروشان و جوشان بدان دیدگاه
که تا گرد بیژن کى آید ز راه‏
همى آمد از راه پور جوان
سر و جوشن و اسپ آن پهلوان‏
بیاورد و بنهاد پیش پدر
بدو گفت پیروز باش اى پسر
برفتند با شادمانى ز جاى
نهادند سر سوی پرده سرای
بیاورد پیش سپهبد سرش
همان اسپ و هم جوشن و مغفرش
چنان شاد شد زان سخن پهلوان
که گفتی برافشاند خواهد روان
بدو گفت کین بود پشت سپاه
سر نامداران و دیهیم شاه
        

1