بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

شقایق انصاری فر

@shaghayeghAnsarifar

2 دنبال شده

4 دنبال کننده

                      
                    

یادداشت‌ها

                داستان تلخ شروع میشود...
روایت یک زندگی سخت برای خانواده ای که آنطور که باید یکدیگر را درک نمیکنند !
به جای هم تصمیم میگیرند و عمل میکنند و بعد پیشمان از کرده خود!!! 
مرگان، مادر  داستان در باتلاقی از رنج گرفتار می‌شود که هرچه تلاش میکند ، راه نجاتی نمیابد و بیشتر گرفتار میشود و فرزندان خود را خواسته یا ناخواسته در این باتلاق گرفتار میکند !
مخصوصا کودک معصوم و کمرنگش ، هاجر !
آخ که چقدر برایم تلخ بود و سنگین ، کودکی گرفتار در تصمیم مادر! تصمیم اشتباه و خودخواهانه از نظر من! (هنوز هم دلگیر از این اتفاق)
دو برادر که گاه دشمن و گاه دوست و همراه اند...
اتفاق ناگوار برای عباس که اول داستان  دلخواهم درد او بود اما نه این چنین  ناگوار ...!
در آخر پدری که باعث تمام این غم و اندوه‌ها بود و با برگشتنش(البته نه به نظر همگان که این داستان را خوانده‌اند)  امیدی در مرگان پدید آمد.

یک نظر کم طرفدار: از نظر من استفاده از این مقداااار تشبیه درمورد یک شخص و یا اتفاق  خسته کننده بود برام و داستان  بصورت خطی و کم چالش بود و گاهی کسل کننده... 


        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

فعالیت‌ها

            شاید بهتر بود که برای کتاب اسم انگلیسی اون یعنی«پرتره گروهی از یک زن»گذاشته می شد که کاملا مناسبش هست،داستان در مورد زنی آلمانی به نام لنی فایفر در طول جنگ جهانی دوم هست ،و آدم های مختلف نقطه نظرها و داستان های خودشون رو از لنی تعریف می کنند تا پازل شخصیتی لنی در طول داستان کامل بشه،شخصیت پردازی خیلی عالی بود و داستان فراموش نشدنی هست ،و این شیوه داستان نویسی هانریش بل هست که شخصیت هایی ساده و بی غل و غش رو از جامعه انتخاب کنه ،راوی داستان آگاه و بی طرف داستان رو باسازی میکنه و شما با زنی روبه رو می شید که شاید در نگاه اول به نظر برسه با مسائل سیاسی و اجتماعی زمان خودش کاری نداره اما بعد متوجه میشیم که زن چقدر به مسائل زمانش آگاه بود‌ و نقش فعالی داشت،
از زمان مدرسه و زندگیش با راهبه ها و تفکرات گاها عجیب و غریب لنی و همه ماجراهای دوست داشتنی اون با راهبه راشل و شخصیت پردازی خیلی عالی راشل  تا ماجراهای عاشقانه لنی،کار کردنش در زمان جنگ و نبوغش در اداره گلفروشی همه چیز خیلی عالی و دوست داشتنی پیش رفت....و میبینیم که لنی هر کاری رو شروع می کنه به عالی ترین شکل ممکن انجامش می ده پس لنی خیلی باهوش هست،و جاهایی از کتاب واقعا تصورمون از لنی به هم می ریزه و تناقض های قشنگی رو در داستان می بینیم،اگه به داستان هایی که در زمینه جنگ هست علاقه دارید من این کتاب رو خیلی خیلی پیشنهاد میدم چون نوع روایت هم خشک نیست ،در بعضی جاها این کتاب با طبل حلبی و سال های سگ گونتر گراس هم مقایسه شده و من به عنوان کسی که سال های سگ رو خونده باید بگم این روایت برام دلچسب تر بود و خوندنش راحت تر هرچند هنوز واقعا  شخصیت های سال های سگ در ذهنم زنده هستند،اما سال های سگ خیلی سخت خوان بود ... 
جاهایی از داستان می بینیم که لنی چطور با خشم آدم ها و نفرت ورزی اون ها رو به رو میشه ،به طوری که مجبور میشه  برای یکی از لذت های زندگیش که خوردن نان تازه هست ،مستاجرش رو بفرسته براش تهیه کنه چون توی خیابون ها ناسزا میشنوه و داستان جوری پیش میره که لنی از یک شخصیت ترسو تبدیل به یک نماد میشه که حتی وقتی میخواهند اون رو از خونه اش بیرون بیندازند ،مردم تصادفی ساختگی به وجود میارن تا این کار با مشکل مواجه بشه و انحطاط هایی که در طول رمان باهاش مواجه میشیم که چطور در زمان جنگ بعضی ها با انبار کردن آهن و خرید خونه ها ،خودشون رو برای ثروت بعد از جنگ آماده میکنند و بازهم نقش لنی که هر آدمی که از جامعه طرد میشه رو به عنوان مستاجر قبول میکنه بدون شک لنی زنی فراموش نشدنی برای همه بوده و همه تصویرهایی که از مردم عادی در زمان جنگ وجود داشت،کارگری،غذای کمک،بیماری و مرگ و فرستاده شدن به اردوگاه های مرگ ،همه داستان به نوع ملموسی روایت میشه و من واقعا این روایت رو دوست داشتم⁦ʕ·ᴥ·ʔ⁩