معرفی کتاب بچه مردم اثر جلال آل احمد

بچه مردم

بچه مردم

3.5
151 نفر |
46 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

301

خواهم خواند

12

ناشر
شابک
0000000165697
تعداد صفحات
6
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        داستان کوتاه «بچه مردم»، اثر جلال آل احمد از مجموعه ی سه تار
      

لیست‌های مرتبط به بچه مردم

نمایش همه

پست‌های مرتبط به بچه مردم

یادداشت‌ها

        هیچ چیزی به اندازه این حقیقت که این داستان هر چقدر هم ساخته ذهن نویسنده باشد، باز هم بر اساس واقعیت است آزارم نداد...
سالهای سال است که فرزندان توسط مادرانشان ترک می‌شوند. 
و حتی بد‌تر سال های سال است که مادران زیادی دست به قتل فرزندانشان می‌زنند.. 
به هر حال تنها چیزی که می توانم درباره خود متن بگویم این است که جگر سوز بود و خواننده را به همدردی وا میداشت
آن هم فقط در ۸ صفحه.
به قدری من مخاطب تحت تاثیر داستان قرار گرفته بودم که فقط دلم میخواست بروم آنجا و بگویم: <<بیا من برات کیسمیس بخرم!>>
و اما چیزی که در این داستان برای من قابل توجه است، همان لحظه‌ایست که کودک در خطر تصادف است و مادر نجاتش می‌دهد، مادر برای لحظاتی وحشت از دست دادن فرزندش را حس میکند، ولی تجربه آن وحشت هم برای پشیمانی اش کافی نیست! هشدار را دریافت کرد و فهمید دارد چه میکند ولی جلوی فاجعه را نگرفت.
البته فاجعه اخلاقی را هم آنجایی دیدم که بزرگترین حسرت مادر این بود که ۳ سال زحمت این بچه را کشیده است و بی‌خوابی ها تمام شده و تازه نگهداری اش آسان شده است!
دلسوزی‌ای وجود نداشت! 
فرزند یکی از اموالشان بود، قابل جایگزینی و خالی از هویت مستقل!
چقدر من برای این داستان آه کشیدم

      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

15

          بسم الله

بچه مردم، داستان کوتاهی است از جلال با همان رویکرد نقد اجتماعی که در اکثر آثار او قابل مشاهده و لمس است.
داستان زنی که از شوهر اول خود طلاق گرفته و فرزندی دارد. شوهر جدیدش  اصرار دارد که این بچه را نمی‌تواند تحمل کند و او باید تکلیف بچه را مشخص کند. داستان از همین جا آغاز می‌شود...
سرد و تلخ و دردناک...
لحظه لحظه داستان، قلب مچاله می‌شود، به درد می‌آید و تیزی بی رحمی و قساوت آزارش می‌دهد.

نقدهایی که بر این داستان خواندم بیشتر یا گله از جامعه مردسالار بود یا بیان ظلم‌های به زن. اما حتی یک نفر نگفته بود که کودک، نوزاد، طفل در رحم یا حتی نوجوان و جوان، در زندگی، کوتاه‌ترین دیوار هستند. هر اتفاقی در زندگی مشترک بیفتد، فرزند آسیب جدی‌تری می‌بیند، گاهی با سقط، گاهی بر اثر طلاق، گاهی بد رفتاری والدین و...
اما ظاهراً همه چشم شان را به روی این معضل بسته‌اند...
نمونه‌های این بی‌توجهی در متن کاملا مشهود است. شوهر جدید می‌گوید: من این بچه که مال نره خر دیگری است را نمی‌توانم تحمل کنم. همسایه‌ها پیشنهاد دارالایتام و شیرخوارگاه می‌دهند. مادر کودک می‌گوید: افسوس حالا که از آب و گل درآمده و مشکلاتش را چشیده ام باید ردش کنم. و...
        

14

محیا

محیا

1402/11/25

        داستانی کوتاه که از زهر تلخ تر بود ،  کودکی ۳ ساله که تنها رها می‌شه و معلوم نیست بعد ها چه بلایی هم به سرش بیاد ، و مادری که فکر می‌کنه خب، بعد ها یکی دیگه می‌آرم.
با خوندنش قلب آدم فشرده می‌شه و حتی ممکنه عصبانی هم بشه.
ولی می‌تونیم فکر کنیم این داستان یک حقیقت عریان از جامعه زمان آل احمد بوده.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

7