ائمیلی اوچون قیزیلی گول
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
1
خواندهام
48
خواهم خواند
33
توضیحات
این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
میس امیلی گریرسن، دختر یک خانواده متمول و بانفوذ پس از مرگ پدر تنها میشود؛ تنهایی او چنان است که ترحم همسایگان را برانگیخته است؛ اما آنان تنها به جملهای درباره او بسنده میکنند: «بیچاره امیلی». امیلی با هیچ کس در ارتباط نیست، جز نوکر پیر سیاهپوستی که معجونی از آشپز و باغبان است و در خانه او کار میکند. کلنل سارتوریس، شهردار شهر، امیلی را از مالیات معاف کرده است و دلیل او برای این کارش، بدهی شهرداری به پدر امیلی عنوان میشود. حتی بعدها جانشینان شهردار وقتی چنین قانونی (معافیت امیلی از پرداخت مالیات) را منسوخ میدانند و از امیلی مالیات طلب میکنند، او تنها به جملهای بسنده میکند: «از کلنل سارتوریس بپرسید من در جفرسن از مالیات معافم». این جمله امیلی زمانی تعجب برانگیزتر میشود که معلوم شده است کلنل ۱۰ سال پیش مرده است. امیلی در طول این مدت و حتی سالها پس از این هم از خانه خود بیرون نیامده و تنها خود را در خانهاش محبوس کرده است؛ نه او چیزی از دیگران میداند و نه دیگران چیزی از او. میس امیلی پس از مرگ پدرش با هومربارون - کارگری که برای فرش کردن خیابانها و پیاده روها به شهر آمده است - آشنا میشود و پس از مدتی که همگان فکر میکردند امیلی و هومر قصد ازدواج با یکدیگر را دارند، هومر ناپدید میشود و دیگر کسی خبری از او نمییابد. میس امیلی پس از این غیبت، به داروخانه میرود و مرگ موشی میخرد…