معرفی کتاب صید درخت اثر لیلا شمس

صید درخت

صید درخت

3.7
9 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

10

خواهم خواند

0

شابک
9786000354336
تعداد صفحات
340
تاریخ انتشار
1403/1/1

توضیحات

        رمان به احوالات دختری به نام ارغوان می‌پردازد که از سوی جامعه پذیرش نمی‌شود. جدا شدن از مردم او را به ایجاد ارتباطات دیگری با عناصری از طبیعت و خیال سوق می‌دهد و او را وادار می‌کند به دنبال رازی باشد که زندگی او را با دیگران متفاوت کرده است.

 

دختر برای حفظ زندگی و خانواده‌اش می‌جنگد اما این جنگ قواعدی دارد. اتفاقاتی که در بیرون و همزمان در درون او رخ می‌دهد مخاطب را مجبور می‌کند از زاویه‌های مختلف به ماجرا نگاه کند. در نهایت شخصیت اصلی رمان و مردم در یک نقطه به ملاقات خود و یکدیگر می‌رسند.شمس در « صید درخت» از امید، رنج‌های پیچیده‌ی آدمی و از رویارویی با حقیقت می‌گوید.فرم و ساختار کتاب مدرن است و طبیعی است که مخاطبان دوست‌دار ادبیات بیشتر با آن ارتباط برقرار می‌کنند.

لیلا شمس نویسنده اثر در توضیح کتاب این‌گونه می‌نویسد:

«در دفتر اول گفت وگو از ارغوان است؛ آنچه اهالی دربارۀ او می‌گویند .شما صداهای مختلفی می‌شنوید. هرکس روایت خودش را دارد؛ راوی‌ها از شصت و هفت موقعیت برایتان خواهند گفت و باد روایتِ آن‌ها را به گوش شما می‌رساند. پای حرفشان بنشینید، نقلشان را بشنوید و ببینید کجاها در خاطرتان می‌ماند؟ آیا آشنا نیست؟ … شبیه قصۀ خودتان؟اما دفتر دوم از روایتی که در ارغوان اتفاق افتاده پرده برمی‌دارد. نگاه خودش حکایت دیگری دارد. و دفتر سوم، کسی با ارغوان سخن خواهد گفت. «او» تمامِ قصه را خطاب به ارغوان و برای شما روایت می‌کند.و این چنین است قصۀ تو و من.»
      

یادداشت‌ها

س.فتحی

س.فتحی

1404/2/14

          لازم  نیست موقع متر کردن طول عمرتان، حتما جایی از آن، دست به اسلحه هم برده باشید یا حتی میدان تیر، فشنگ‌ها، هدف‌های ایستا و متحرک را دیده و بوی پوکه‌های شلیک شده را از نزدیک حس کرده باشید تا بروید سراغ کتابی که روی جلدش نوشته شده: «صید درخت». حتی لازم نیست سیاوش کسرایی بیاید و برایتان داستان «آرش کمانگیر» را از کهنگی دربیاورد و نو به نو کلمه کند تا مبادا کمان از روی دوشتان بیفتد و بشود آنچه نباید.
بگذارید آب پاکی را همین اول کار بریزم روی دستتان که کاملا شسته رفته و تمیز وارد «صید درخت» شوید! شما در هر صورت لای برگه‌ها یا شاید بهتر است فراخور محتوای کتاب بگویم لای برگهایی که لیلا شمس جوانه‌ زدنشان را به تصویر کشیده شکار خواهید شد. 
صید درخت، داستان گیر افتادن آدم‌ها در تله‌ی خرافاتی است که ممکن است هرجایی از زندگیمان و در هر زمانی ما را اسیر خود کند. داستان آتش زیر خاکستری که دودش دارد به چشم همه‌ی اهالی روستای تپه‌راش می‌رود و بیشتر از همه به چشم شخصیت اصلی داستان که دخترک جوانی است به اسم ارغوان. دود این خرافات آنقدر دید همه را کور کرده است که گویی اصل زندگی همین بوده و هست؛ زیستن با چشم‌های کور در هوای مه‌آلود باورهای نادرست.
شمس شخصیت ارغوان را جوری خلق می‌کند که چون گوزنی چموش و دلربا، سر جنگ دارد. با مه، دود، خرافات و هرچه و هرکه که زلال و صاف نیست و کدر است مثل صدری- شخصیت منفور داستان - که پایش را گذاشته روی حلق زندگی او و اهالی روستا و می‌خواهد نبض زندگی را خفه کند؛ نبضی که امید است.
ارغوان، سر جنگ دارد برای زندگی بی‌خرافات. برای اثبات نادرستی. نادرستی آنچه اهالی روستا، لای پچ پچ‌هایشان گُر می‌دهند که پُر است از شومی او و درخت بالای تپه که با تولد او خشکیده.
در «صید درخت» شما با داستانی مواجه هستید که از نظر قالب(فرم)، نو و با در نظر گرفتن چند‌صدایی راویان نوشته‌شده اما به لحاظ موضوعی از چیژی سخن می‌گوید که مثل لباسی کهنه و پر لک، روی بند افکار انسان از ابتدای خلقت، آویزان شده؛ از کهنه روپوش خرافات، بدون اینکه ذره‌ای از کثیفی‌اش در سالیان عمر بشر کاسته شده باشد. گویی شمس با انتخاب این قالب، جهالت و خرافه‌پرستی مدرن را نیز به سخره می‌گیرد و حواس خواننده معاصر را جمع می‌کند تا خود را جدای از این دامگاه نداند.
به قول اسیر شهرستانی:
توان ز گردش آیینه‌ی فلک دیدن
تمام روی زمین خوابگاه صیاد است
کتاب در ۳ فصل مجزا جوری ترتیب داده شده که ضمن نشان دادن هوشمندی نویسنده در اشراف به موضوع و فضای داستانی‌اش ما را به دنیای ادبیات عرفانی نیز پیوند می‌دهد و شاید بیراه نباشد که بگوییم  کبه نوعی بخش‌هایی از اسفار اربعه ملاصدرا برایمان مرور می‌کند. 
گویی «از ارغوان»، «در ارغوان» و «با ارغوان» که عناوین کلی ۳ فصل کتاب است یک سیر شناختی و سلوکی است؛ سیر شناختی شخصیت برای رشد یافتن و رها شدن از خلق و همهمه‌های پوچشان، رسیدن به خدا بعنوان وجود مسلط و محیط بر هر قدرتی و باز با خدا در میان خلق زندگی کردن. بوی این ادبیات عرفانی را می‌توان در جای جای کتاب حس کرد؛ با تلمیحات ظریفی که در کتاب به زندگی برخی پیامبران داده می‌شود، پیامبرگونگی شخصیت اصلی داستان که با وجود حق بودن، مورد طردشدگی واقع می‌شود، حالت دوره‌گرد بودن شخصیت اصلی که چون طبیبی دوار راه می‌گیرد و به همه سیب تعارف می‌کند و یکی شدن او با عناصر طبیعت که گویا همه‌شان هدف مشترکی در هستی دارند و آن رسیدن به حقیقتی است که چون نور ظهر در روز آخر داستان، بر همه‌ی برگه‌ها نه برگهای داستان می‌تابد.
این یکی شدن با طبیعت به گونه‌ای است که میتوان بعد از خواندن کتاب بیش از پیش برایشان احترام قائل شد و تصویر «وحدت در عین کثرت» را در داستانی با زبانی امروزی و معاصر دید. 
هرچند شمس با تعدد شخصیت‌ها در فصل اول ممکن است خواننده را اسیر تله‌ی تکرار و خستگی کند اما اسم‌گذاری‌های متفاوت هر روایت بخشی از بار تکرار و خستگی را پیش چشم مخاطب کمرنگ می‌کند.
این کتاب از بازی‌های زبانی نیز خالی نیست. بطور مثال نویسنده برای آنکه میخِ یکی شدن دختر و درخت را محکم بر ذهن مخاطب بکوبد، با جابجایی حروف این کلمات، مدعی می‌شود دختر همان درخت است و درخت همان دختر و ریشه‌هاشان یکی است. 
کما اینکه در نقشه قالی ای که دخترکان روستا با هم می‌بافند نیز، نقش درخت و دختر و گوزن با اسلیمی‌ها و اسپیرالهای خطوط بهم می‌رسند و نقشه، بخاطر همین تو در تویی و پیوستگی این طرح‌ها به یکدیگر، برای بقیه سخت‌خوان است همانطور که «صید درخت» برای خواننده‌ای که اهل خواندن و یا لذت یردن از رمان‌های فراواقعی (سوررئال) نباشد ممکن است کتابی خوشخوان به نظر نیاید اما اگر از خواندن رمان‌های فراواقعی (سوررئال) لذت می‌برید، می‌توانید بدون تفنگ و تور و کمان به شکارگاه «صید درخت» وارد شوید.


        

0

          مروری بر رمان صید درخت / نوشته‌ی لیلا شمس/ سوره‌ مهر

صید درخت قصه‌ی ارغوان است. دختری ساده اما با نیروهایی ماورایی، که در روستایی زیبا و با حال و هوای شمالی زندگی می‌کند. روستایی که با پردازشی خلاق، خواننده را با جهانی لازمان و لامکان مواجه می‌نماید و او را پای قصه‌ای سوررئال و آخرالزمانی می‌نشاند.
ارغوان که به واسطه‌ی کینه و حسادتی قدیمی که بذر آن از جانب شخصیتی به نام صدری، در دل اهالی روستا کاشته شده، با مظلومیت به انزوا تن داده است. 
قصه قصه‌ی مبارزه‌ی او با جهل وخرافه است. برای اثبات خویش و زدودن نفرت اهالی نسبت به خودش.
خرافه و اباطیل موهومی که اهالی روستا دهان به دهان آن را منتقل نموده‌اند؛ بر پیشانی ارغوان، مٌهری از شومی و بدقدمی نشانده و آرامش روانی او را به التهاب و تنش مبدل کرده است.
درخت عنصر کلیدی داستان است و همه‌چیز حول آن رقم می‌خورد. از سویی تلاقی و این‌همانی داستان در عنصر درخت و دختر، از نکات ریز و جذاب قصه است، که در انتهای کتاب خواننده را با رازی شگرف و اسطوره‌ای رها می‌نماید.
نگاه نویسنده نسبت به زن و جایگاه او، طنین صدای فرضیه‌ی گایا، یا همان مادرزمین را در ناخودآگاه خواننده زنده می‌نماید. فرضیه‌ای که مدعیست، سیاره زمین مانند یک درخت، دارای حیات است. و او مادر و ریشه‌ی همه‌ی پدیده‌های طبیعی‌است. و لیلا شمس توانسته در طول قصه‌اش، مخاطب را به زیبایی با الهه‌ی مادر یا ایزدبانو، که نماینده و تجسم بخشِ طبیعت، الهام بخش حس مادری و باروری، و نهایتا تجلی اسطوره‌های آفرینش، و سخاوتِ زمین است، همراه نماید.
این نگاه اسطوره‌ای، کهن‌الگویی و افسانه محور، در بستر ساختار سنتی و روستایی قصه، بخشی از هنرنمایی نویسنده قلمداد می‌شود.
نویسنده‌‌ی به ظاهر گمنامی که پیش از صید درخت با نویسندگی در یک مجموعه داستان به نام «ساکنان شهر بهشت» و تألیف کتاب« به شرط آفتاب» که گردآوری ادبیِ مجموعه‌ای از روایات درباره‌ی زندگی امام هشتم ع است مخاطب مذهبی را مدنظر قرار داده بود، اکنون به نظر می‌رسد با ترسیم فضایی جدید و سبکی نوآورانه در اثر جدیدش، مخاطبان گسترده‌تری را با خود همراه نماید. 
در بیش از نیمی از کتاب نقابی از نفرت بر چهره‌ی راویان چند‌ده‌گانه‌ی داستان خودنمایی می‌کند. گویا اهالی روستا این تنفرِ موهوم از ارغوان را چون گازی سمی بو کشیده و دچار یک مسمومیت همگانی شده‌اند. در این بین توانایی قصه‌پردازی نویسنده آنجا به چشم می‌آید که با ترسیم فضایی سوررئال و ایجاد ارتباطی تنگاتنگ میان ارغوان، دختر داستان و صبا گوزن وحشی قصه، که همدم و هم‌سخن دختر است و درخت زیبای ارغوانِ بالای تپه‌ی راش، که ملجأ دختر و حکم مادر او را دارد، خواننده را مسحور قصه و شخصیت‌پردازی غنی آن می‌نماید. و در نهایت این دختر قصه است که با جادوی عطر سیبهایش، نفرت آدمها را زدوده و آن را به محبت بدل مینماید. 
هرچند گاهی در مسیر قصه تکرار برخی مکررات و روایتهای متعدد از راویان، قدری ملال‌آور می‌نماید اما سبک خاص و متفاوت نویسنده در چینش شخصیت‌ها و گرفتن کارکرد از اینهمه شخصیت، به تعلیق جذاب قصه کمک کرده و همانند بوی سیبهایی که در سبد دختر، مشام خواننده را پرکرده است، او را با قصه همراه می‌کند.
استفاده از عناصر ایرانی از جمله نوع لباس‌ پوشیدنها، سبک زندگی، معماری، قالی‌بافی و... و نیز عناصر اسلامی چون مسجد از دیگر مؤلفه‌های ارزنده‌ی این داستان به شمار می‌آید. هرچند جای خالی بهره‌مندی از ساحت معنوی مسجد و گرفتن کارکردی مناسب از آن، برای از بین بردن اختلافات و کینه‌ورزی‌های اهالی کاملا مشهود است.
روایت چندگانه‌ی شخصیت‌ها در «صید درخت» عاملی برای جذابیت این قصه است لکن ضعف در ساخت لحنی جداگانه و متمایز برای آنها از نکات مغفول مانده به حساب می‌آید. 

اما ترفند جذاب نویسنده، در فصل پایانی چنین خودنمایی می‌کند؛ که با نشانه گذاری روی بعضی عبارات، خواننده را وادار به بازگشت به صفحات قبلی کتاب و یافتن ردی جدید از ماجرا در بین روایت راویان می‌نماید. و این نوآوری در بستر قصه خوش درخشیده است.
و بالاخره ضربه‌ی نهایی در پایان کتاب و افشا شدن سرّ پنهانِ هویت ارغوان، از زبان حوا که کهن‌الگوی مادرانگی را در طول داستان یدک می‌کشد، اتفاق می‌افتد. و بعد ناگهان خواننده‌ای را که هنوز با راز از پرده افتاده‌ی دختر، کنار نیامده است با منظره‌ای آخرالزمانی تنها می‌گذارد و مقابل چشمهای حیران از تعلیق او، از حقیقت در هم تنیده‌ی طبیعت و انسان پرده برمی‌دارد. و او را با شمایل جدیدی از خود انسانی‌اش مواجه می‌نماید.
در واقع نویسنده با پایان‌بندی بی‌نظیرش در فصل آخر کتاب همه‌ی حفره‌های ذهنی خواننده و زخم‌های حاصل از نفرت و منفی‌بافی‌های شخصیت‌ها را مرهم گذارده و در نقطه‌ی اوج قصه را خاتمه می‌دهد. 

« دستهای اهالی درهم تنگ‌ و تنگ‌تر شدند، گویی که همه یکی می‌شوند، یک درخت یا یک دختر.

فاطمه سادات حاجی‌باباییان/آبان ۱۴۰۳
        

15