فاطمه بهرامی

فاطمه بهرامی

@fateme.bahrami
عضویت

شهریور 1404

1 دنبال شده

0 دنبال کننده

یادداشت‌ها

        صفحه اصلی
استان‌ها
پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۲:۲۴
ورود جهان بومی به دنیاهای موازی در «ما غیرممکنیم»
یادداشت؛
ورود جهان بومی به دنیاهای موازی در «ما غیرممکنیم»
اصفهان - رمان «ما غیرممکنیم»، جدیدترین اثر مطهره شیرانی، با محوریت دنیای موازی در بستر اقلیم ایران نگاشته شده است. این نویسنده جوان کوشیده با شخصیت‌پردازی قوی کاراکترهای چندگانه، مفهوم انتخاب را در تعیین سرنوشت تبیین کند.
سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - فاطمه بهرامی، منتقد ادبی: ادبیات فانتزی در ایران، به‌رغم سابقه نسبتاً کوتاه خود، روزبه‌روز در حال گسترش و تغییر چهره است. رمان «ما غیرممکنیم» اثر مطهره شیرانی، یکی از تلاش‌های تازه‌ای است که در این مسیر قدم گذاشته؛ تلاشی برای گسترش مرزهای واقعیت و شکستن الگوهای کلاسیک داستان‌نویسی. این کتاب با تمرکز بر مفهوم «جهان‌های موازی» و فرم پست‌مدرن خود، در جست‌وجوی تعریف دوباره‌ای از هویت انسانی و نقش انتخاب‌ها در زندگی ماست. شیرانی در این رمان نه‌تنها دست به تجربه‌گرایی در فرم زده، بلکه سعی کرده از مفاهیم فلسفی ژرف نیز برای غنای محتوایی اثر بهره ببرد. در ادامه، این رمان از سه جنبه محتوایی، ساختاری و جایگاه آن در ادبیات فانتزی ایران بررسی خواهد شد.

تحلیل محتوایی: جهان‌های موازی و کاوش در هویت

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های «ما غیرممکنیم»، پرداختن به ایده جهان‌های موازی است؛ مفهومی که در سال‌های اخیر در ادبیات، سینما و فلسفه توجه زیادی را جلب کرده است. شیرانی در این اثر نشان می‌دهد که انتخاب‌های روزمره ما چگونه می‌توانند مسیرهای کاملاً متفاوتی برای زندگی ما ایجاد کنند. هر تصمیم، جهانی تازه می‌آفریند و هر شخصیت، حامل احتمالات متفاوتی از خودش می‌شود.

این پرداخت، اگرچه برگرفته از ایده‌ای است که در آثار بسیاری تکرار شده (مانند «مرد در قلعه بلند» اثر فیلیپ کی. دیک یا حتی فیلم‌هایی چون «آقای نوبادی»)، اما در بافت بومی و فرهنگی ایران، جلوه تازه‌ای یافته است. دغدغه هویت، گم‌گشتگی، مسئولیت و مکاشفه، در پس‌زمینه زندگی شخصیت‌ها جاری است و داستان با ترکیب موقعیت‌های فانتزی و واقعیت‌های ملموس، به تجربه فردی هر کاراکتر نزدیک می‌شود.

از سوی دیگر، کتاب فقط یک قصه سرگرم‌کننده نیست؛ بلکه دعوتی است برای اندیشیدن درباره معنای انتخاب و مسئولیت فردی در برابر نتایج آن. به همین دلیل، لایه‌های فلسفی اثر به اندازه کافی پررنگ شده‌اند تا خواننده تنها یک روایت پرماجرا را دنبال نکند، بلکه با خود و انتخاب‌هایش مواجه شود.

شخصیت‌ها و دینامیسم میان آنها

یکی از جذابیت‌های «ما غیرممکنیم» تنوع شخصیت‌های آن است. هرکدام از شخصیت‌ها با مشکلی درونی درگیرند و این مشکلات، به واسطه انتخاب‌ها و تعاملاتشان، به هم گره می‌خورند. این اتصال تدریجی، به‌ویژه با روایتی غیرخطی، حس پیوستگی و کشف تدریجی را در خواننده تقویت می‌کند.

با این حال، باید گفت که برخی از شخصیت‌ها، با وجود داشتن پیش‌زمینه‌های جالب، فرصت کافی برای بسط و تعمیق پیدا نکرده‌اند. این امر ممکن است نتیجه پیچیدگی زیاد ساختار داستان و یا محدودیت‌های حجمی اثر باشد؛ هرچند که در مجموع، دنیای داستانی شیرانی زنده و پرتحرک است و شخصیت‌هایش فراتر از تیپ‌های ساده حرکت می‌کنند.

تحلیل فرمی: بازی با زمان، روایت چندصدایی و استفاده از فرم‌های مدرن

رمان «ما غیرممکنیم» با ساختاری غیرخطی نوشته شده و روایت چندصدایی یکی از مشخصه‌های برجسته آن است. هر شخصیت، راوی بخشی از داستان است و این تغییر زاویه دید، به مخاطب امکان می‌دهد با لایه‌های مختلف داستان ارتباط برقرار کند.

استفاده از تکنیک‌هایی چون گنجاندن پیامک‌ها در متن، نمونه‌ای از تجربه‌گری فرمی نویسنده است که به دینامیسم روایت کمک کرده است. این فرم‌های مدرن باعث تغییر ضرباهنگ داستان می‌شوند؛ خواننده ناگهان از روایت سنتی فاصله می‌گیرد و وارد فضایی ریتمیک‌تر می‌شود که همدلی بیشتری ایجاد می‌کند.

با این حال، این خطر وجود دارد که چنین تغییراتی برای برخی مخاطبان عام، کمی گیج‌کننده باشد. ریسک سردرگمی در روایت‌های غیرخطی همیشه وجود دارد و برای کنترل آن نیاز به ظرافت بیشتری در پیوند دادن خطوط روایی هست. شیرانی در بخش‌هایی موفق عمل کرده و در برخی نقاط، همچنان جای کار بیشتری احساس می‌شود.

جایگاه اثر در ادبیات فانتزی ایران

ادبیات فانتزی ایران هنوز در آغاز راه است و آثاری که بتوانند ساختارشکنانه عمل کنند و در عین حال ریشه‌های بومی و فلسفی خود را حفظ کنند، اندک هستند. «ما غیرممکنیم» را می‌توان یکی از این تلاش‌ها دانست. شیرانی موفق شده است بدون افتادن در دام تقلید صرف از الگوهای غربی، مفهومی جهانی را با حساسیت‌های بومی تلفیق کند. این نکته‌ای است که رمان را از بسیاری از آثار مشابه متمایز می‌کند. او در عین حال که از دستاوردهای جهانی ژانر فانتزی بهره گرفته، به دغدغه‌های انسانی و فرهنگی ملموسی پرداخته است.

تجربه «ما غیرممکنیم» نشان می‌دهد که می‌توان در ژانر فانتزی، به مسائلی چون بحران هویت، انتخاب اخلاقی و مکاشفه شخصی پرداخت، بی آنکه ضرورتاً وارد روایت‌های صرفاً ماجراجویانه یا کلیشه‌ای شویم.

در مجموع، «ما غیرممکنیم» اثری جسور، پرریسک و متفاوت در فضای داستانی معاصر ایران است. مطهره شیرانی با این کتاب نشان داده است که می‌توان فراتر از کلیشه‌های موجود حرکت کرد و جهانی داستانی خلق کرد که هم فانتزی باشد، هم فلسفی و هم عمیقاً انسانی.

اگرچه ضعف‌هایی چون گاه‌گداری شتاب‌زدگی در روایت یا عدم پرداخت کامل برخی شخصیت‌ها در کتاب دیده می‌شود، جسارت در فرم و پیچیدگی محتوایی و جهان‌بینی خاص نویسنده، «ما غیرممکنیم» را به اثری قابل‌توجه در ادبیات فانتزی ایران بدل کرده است.

امید می‌رود با چنین آثاری، فضای داستان‌نویسی ایران در آینده تنوع بیشتری پیدا کند و ادبیات فانتزی نیز بتواند جایگاه شایسته خود را در میان مخاطبان بیابد.
      

0

        تهران- ایرنا- «صید درخت» رمانی متفاوت در ادبیات امروز ایران است؛ روایتی شاعرانه، چندلایه و پرجسارت که به‌خوبی از قالب‌های کلیشه‌ای فاصله گرفته و تجربه‌ای تازه برای مخاطب رقم زده است.

در روزگاری که روایت‌های تکراری و فرم‌های آشنا گاه مخاطب را خسته و بی‌رمق می‌کنند، گاهی رمانی از راه می‌رسد که با شکستن قالب‌ها و زبان‌بخشی به چیزهایی که معمولاً صدا ندارند، تجربه‌ای تازه و متفاوت خلق می‌کند. «صید درخت» نوشته لیلا شمس یکی از همین آثار است؛ داستانی درباره زیستن در حاشیه، جنگیدن در سکوت و بازخوانی هویت فردی در بستری از خرافات، ترس‌ها و باورهای پوسیده.

شمس در این رمان با تکیه بر ساختار چندصدایی، روایت غیرخطی و زبانی شاعرانه، جهانی خلق کرده که در آن مرز میان واقعیت و خیال از بین می‌رود و مخاطب ناچار است نه‌تنها به آنچه می‌خواند، بلکه به آنچه می‌اندیشد، دوباره نگاه کند. در این یادداشت، نگاهی داریم به مهم‌ترین عناصر این رمان؛ از درون‌مایه‌ها و شخصیت‌ها تا سبک روایت و ساختار فرمی اثر.

طردشدگی و ایستادگی در دل خرافات

یکی از مضامین اصلی در رمان، مساله طردشدگی اجتماعی است. ارغوان، شخصیت محوری داستان، به‌دلیل باورهای خرافی مردم روستا، از جامعه رانده شده و تنها در دایره‌ای محدود از روابط خانوادگی زیست می‌کند. این طردشدگی نه‌تنها او را از زندگی اجتماعی محروم کرده، بلکه باعث شده برای یافتن پناه، به درون خود و به طبیعت پناه ببرد.

درعین‌حال، ارغوان نماد انسانی است که در برابر سرنوشت تحمیلی ایستادگی می‌کند. او با وجود همه سختی‌ها، می‌خواهد برای خود و خواهر کوچکش آینده‌ای متفاوت بسازد. این مبارزه، تنها بیرونی نیست؛ بیشتر به نبردی درونی شباهت دارد برای حفظ کرامت و معنای زیستن. روایت شمس از این ایستادگی، همزمان تلخ و الهام‌بخش است: تلخ، از آن‌رو که جامعه بار ظلم و جهل را بر دوش یک کودک می‌گذارد؛ الهام‌بخش، چون ارغوان با همه شکنندگی‌اش نمی‌شکند.

نقد خرافات، بدون شعار

نویسنده در دل روایت، نقدی صریح اما غیرمستقیم به خرافه‌اندیشی و جهل جمعی وارد می‌کند. مردم روستا، با نگاهی آمیخته به ترس و نادانی، ارغوان را نفرین‌شده می‌دانند و طرد می‌کنند. اما شمس به‌جای اینکه این موضوع را به‌صورت شعاری یا خطابه‌گونه روایت کند، آن را در دل صحنه‌ها، رفتارها و ذهنیت‌ها نشان می‌دهد. در این میان، ارغوان صدای عقل و آگاهی است؛ صدایی که در ابتدا خاموش است، اما رفته‌رفته بلندتر می‌شود.

طبیعت، پناهگاه و راوی خاموش

یکی از جلوه‌های منحصربه‌فرد در رمان، ارتباط عمیق ارغوان با طبیعت است. او با درختان، باد، ابر و حیوانات سخن می‌گوید و از آن‌ها راهنمایی می‌گیرد. این رابطه، هم نشانه تنهایی اوست و هم تبلور نوعی رئالیسم جادویی؛ جایی که مرز میان واقعیت و خیال گم می‌شود و طبیعت به نیرویی زنده و همدل بدل می‌گردد.

در این جهان شاعرانه، طبیعت تنها پس‌زمینه نیست؛ بلکه نقش فعالی در پیشبرد روایت دارد. مخاطب، از خلال این تصاویر، با درونیات ارغوان آشنا می‌شود. عناصر طبیعی، گاه دوستان و ناظران‌اند و گاه تنها پناه برای دختری که از دنیای آدم‌ها طرد شده.

روایت چندصدایی؛ واقعیت از نگاه همه

ساختار چندصدایی رمان یکی از جسورانه‌ترین انتخاب‌های نویسنده است. در بخش اول، داستان از زبان ۶۷ راوی مختلف روایت می‌شود؛ راویانی که از انسان‌ها تا حیوانات، اشیاء و عناصر طبیعی را شامل می‌شوند. این ساختار، نه‌تنها تنوع و غنا به روایت می‌بخشد، بلکه به مخاطب اجازه می‌دهد از زوایای گوناگون به ماجرا نگاه کند.

در چنین روایتی، واقعیت نه تک‌صدایی و قطعی، که تکه‌تکه و پراکنده است. خواننده باید خود قطعات این پازل را کنار هم بچیند تا به درک شخصی و عمیق‌تری از داستان برسد. این شیوه روایت، مخاطب را از جایگاه مصرف‌کننده صرف خارج کرده و او را در بازسازی معنا شریک می‌کند.

ارغوان؛ قوس تحول یک زن

ارغوان در طول رمان، تحولی آرام اما پیوسته را تجربه می‌کند. از دختری منزوی، سرخورده و مضطرب، به زنی مصمم و آگاه بدل می‌شود. این قوس تحول، به‌خوبی در روایت ترسیم شده و یکی از ستون‌های اصلی ساختار رمان را شکل می‌دهد. مراحل تغییر شخصیت، باورپذیر و تدریجی‌اند و همین، باعث همذات‌پنداری مخاطب با او می‌شود.

زبان استعاری و جهان نمادین

شمس در نگارش رمان به‌وضوح از زبانی شاعرانه و نمادین بهره برده است. عناصر طبیعی همچون درخت، باد، آتش، حیوانات و حتی اشیاء، هرکدام نمادهایی هستند که لایه‌هایی از احساس، حافظه و معنای پنهان را در دل خود دارند. این زبان استعاری، علاوه بر خلق زیبایی بصری و حسی، عمق مفهومی داستان را نیز افزایش می‌دهد.

این رمزگذاری معنایی، دعوتی است به خواننده برای مکاشفه و کشف. مخاطب نمی‌تواند تنها با خواندن سطحی از داستان عبور کند، بلکه باید تأمل کند، گره‌گشایی کند، و در نهایت معنای شخصی خود را از روایت بیرون بکشد.

ستم جنسیتی و مردسالاری بی‌صدا

یکی از مضامین پررنگ و قابل تأمل در «صید درخت»، نقد ساختارهای ناعادلانه مردسالارانه است. ارغوان، نه‌تنها به‌واسطه خرافات، که به‌خاطر زن بودن، مجبور به سکوت، انزوا و سازگاری اجباری با شرایطی است که هیچ نقشی در شکل‌گیری آن نداشته است. او با محدودیت‌هایی مواجه است که ریشه در سنت، قضاوت‌های جنسیتی و سرکوبِ خواست و اختیار زنانه دارد.

شمس، این مساله را بدون صراحت‌گویی و شعارزدگی، در جزئیات روایت کرده است؛ در آنچه به ارغوان گفته می‌شود، در تصمیم‌هایی که برایش می‌گیرند، و در راهی که به‌اجبار باید طی کند. بااین‌حال، ارغوان تنها قربانی نیست؛ او در سکوت خود، مقاومت می‌کند، و در خاموشی‌اش، معنا می‌سازد.

اقلیم، بستر روایت و روان

محیط روستا و طبیعت اطراف آن، در «صید درخت» فقط پس‌زمینه نیست؛ بلکه بستر روانی، ذهنی و عاطفی شخصیت‌ها را می‌سازد. فصل‌ها، باران، سکوت کوه، یا خش‌خش برگ‌ها، همگی کارکردی روانی دارند و با حالات درونی شخصیت‌ها درهم‌تنیده‌اند.

نویسنده، با استفاده از توصیف‌های دقیق اقلیمی، موفق شده است فضایی زنده و تنیده با روایت خلق کند؛ فضایی که هم محصورکننده است، هم نجات‌بخش. طبیعت در این رمان همان‌قدر که می‌ترساند، آرام هم می‌کند؛ همان‌قدر که گواه ظلم است، بستر تولد دوباره نیز هست.

جستجوی هویت، کشف راز

در دل روایت، ارغوان در پی کشف حقیقت گذشته خود و خانواده‌اش است. این جست‌وجو سفری درونی برای بازتعریف هویت فردی است؛ حرکتی از گنگی به شفافیت، از سکوت به صداداری. در مسیر این سفر، او با رازهایی مواجه می‌شود که هم بنیان‌های فکری‌اش را تغییر می‌دهند و هم مسیر آینده‌اش را شکل می‌دهند.

درواقع، جست‌وجوی حقیقت در این رمان، چیزی فراتر از کشف یک ماجرای شخصی است؛ بازپس‌گیری صدایی خاموش‌شده است در جامعه‌ای که سال‌ها تلاش کرده آن را حذف کند.

عشق خواهرانه، پیوند نجات‌بخش

در میان همه تاریکی‌ها و سختی‌ها، رابطه ارغوان با خواهر کوچکش، نوری گرم در دل روایت است. پس از مرگ والدین، ارغوان مسئولیت نگهداری از خواهر را به عهده می‌گیرد. این پیوند، تنها یک تعهد خانوادگی نیست؛ راهی برای بقا، برای معنا بخشیدن به زندگی و برای شکل‌دادن به آینده‌ای متفاوت است.

نویسنده با خلق این رابطه، چهره‌ای انسانی از عشق، ایثار و همراهی ترسیم کرده است؛ رابطه‌ای که به شخصیت ارغوان عمق می‌دهد و خواننده را به‌شدت با او همراه می‌کند.

«صید درخت» رمانی متفاوت در ادبیات امروز ایران است؛ روایتی شاعرانه، چندلایه و پرجسارت که به‌خوبی از قالب‌های کلیشه‌ای فاصله گرفته و تجربه‌ای تازه برای مخاطب رقم زده است. استفاده از ساختار چندصدایی، زبان نمادین، فضاسازی اقلیمی و طرح مسائل اجتماعی و جنسیتی، این رمان را به اثری قابل‌تأمل بدل کرده است.

بخش‌هایی از داستان ممکن است به‌سبب کثرت صداها یا روایت‌های تکرارشونده، از انسجام فاصله بگیرد؛ اما درمجموع، «صید درخت» اثری است که می‌ماند، فکر می‌آورد، و بارها می‌توان به آن بازگشت؛ درست مثل درختی ریشه‌دار که در بادها نمی‌شکند.

*منتقد ادبی
      

1

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.