بالاخره تونستم تمومش کنم و درکل..کتاب خوبی بود
فقط اگه ادامه داشت و بیشتر درمورد بیماری و اتفاقات توضیح می‌داد بهتر بود
قلم و شخصیت پردازی خوبی داشت و میشد توصیفات رو تصور کنی 
اینکه بالاخره دارم کتابی میخونم که شخصیت اصلیش بالاخره مرده برام جالب بود..و درکل جذبش شدم و پیشنهادش میکنم.
        

          💯💯💯
        

          دلم نمی خواهد با دلیل و منطق بگویم که این کتاب فلان است بهمان است و..
اما فقط میتوانم بگویم آنجا خانه‌ی دوم من است.
        

          دونده هزارتو وحشتناک قشنگه!
این جلدش همیشه تو قلبمه...
و نیوتِ  عزیزم؛ دلم براش تنگ میشه.
        

          این جلد بشدت عجیب و درهم برهم بود.


غمگین بود.عمیق بود. و آدم رو درخود غرق می کرد.
بنظرم یه بخش مثبتش این بود که شخصیت ها همه خاکستری بودن و به دیدگاهت بستگی داره که کی قهرمان باشه و کی شرور ماجرا. البته بنظرم سازمان شرارت خیلی مشکل ساز  بود و زیاده روی می کرد اما توماس و دوست هاشون هم خودخواه بودن . و بنظرم اسم کتاب باید<< مرگ>> باشه نه <<علاج مرگ>>😂🥲

        

          این کتاب هم تمام شد و عاشقش شدم:)
        

          خیلی دوستش داشتم❤❤❤❤❤❤
خیلی خیلی هیجان انگیز و جذاب بود. 
اصلا نمیتونستم کتاب رو زمین بگذارم
پیشنهاد میکنم بخونیدش👌🏻👌🏻
        

          نیوتِ عزیزم:(((((
        

          میتونم بگم یکی از بهترین مجموعه هایی بود که تا حالا خوندم. جلد ۳ غمگین ترین جلد این مجموعه بود. من زیاد نمیتونم یادداشت های خوبی بنویسم.اما حتما این کتاب رو بخونید
        

          جلد اول و دوم من رو انقدری مجذوب خودشون کردن که توصیفش برام سخته،ولی خب این جلد ناامیدم کرد🥲
راستش انتظار داشتم که بعد خوندنش بیام و بگم که محشر بود!!
ولی خب.. نیست:)
با این حال من عاشق این مجموعم>>>🫂
حتما جلد ۴ و ۵ و میخونم ولی این جلد اون طوری که انتظار داشتم نبود..
        

          احساس می‌کنم این جلد منو نابود کرد. پر از درگیری و مرگ هایی بود که از شدت ناراحتی ذهنم قفل کرد و حتی نتونستم براشون گریه کنم. باید بین خوندن این جلد و جلدای دیگه فاصله بدم چون الان اصلا تحمل ندارم که جلدای بعدی رو بخونم . فقط می‌خوام ذهنم سر و سامون بگیره.
        

          *یادداشت و امتیاز ۳ جلد اصلی*

تاحالا شده چیزی رو که بیشترین ضربه روحی رو بهتون زده از ته دل دوست داشته باشین؟
اگه هروقت هرکسی این سوال رو از من بپرسه، قطعا قفسه مربوط به این مجموعه رو توی کتابخونه‌م نشونش میدم.
تاحالا شنیدین که کسی دلش نخواد تو دنیای کتاب موردعلاقه‌ش زندگی کنه؟ خب... این یکی از همون کتاباست و من یکی از همون افرادم. درواقع، اگه همین الان بهم بگن قراره فردا به دنیای این کتاب منتقل شم، احتمالا همینجا خودمو خلاص کنم که هیچوقت پام به اونجا باز نشه! دنیایی وحشیانه، پر از ویرانی، بدبختی و بیماری که آدما توش هیچ فرقی با موش آزمایشگاهی ندارن!
با اینحال، من به معنای واقعی کلمه، عاشق این کتابم و باهاش زندگی کردم. با شخصیتا خندیدم، گریه کردم، ترسیدم، اعتماد کردم و فریب خوردم. استرس و اضطرابی که این کتاب بهم منقل کرد رو تاحالا توی هیچ کتاب دیگه ای نداشتم.
جیمز دشنر قلم قوی و ذهن بازی داره و به خوبی تونسته همه این احساسات رو به خواننده منتقل کنه. عشق، نفرت، دوستی، دشمنی و خیانت، توی این کتاب همه چیز پیدا میشه. کتاب هیجان انگیزی که با شک و تردید سراغش رفتم ولی درنهایت عاشقش شدم.
به نظرم مهم ترین سوالی که این کتاب مطرح میکنه اینه که آیا واقعا هدف وسیله رو توجیه میکنه؟ کتابی که شما رو مدام در این دوراهی قرار میده که اگر واقعا حق با شرارت باشه چی؟ اگه این تنها راه نجات دنیا باشه چی؟ ولی بعد از چندصفحه دوباره نظرتونو بر می‌گردونه.
این کتاب به من نشون داد که پیشرفت علم درعین خوب بودن چقدر میتونه ترسناک باشه. که علم بدون انسانیت، هیچ ارزشی نداره.

درنهایت اگه میخواین سراغ این کتاب بیاید، باید بهتون هشدار بدم که جیمز دشنر یکی از بی‌رحم ترین نویسنده هاییه که تاحالا باهاشون آشنا شدم. نویسنده ای که از عذاب دادن و کشتن کاراکتراش (حتی کاراکترای اصلی) هیچ ابایی نداره.
درواقع من مطمئنم اگر دنیای این کتاب واقعی بود، جیمز دشنر قطعا یکی از اعضای اصلی سازمان شرارت می‌بود!
پس کمربنداتونو محکم ببندید و خودتونو برای افسردگی بعد از این مجموعه آماده کنید.‌..
        

          و پایان جلد سوم که مثل بقیه جلد های دونده هزارتو بسیار زیبا بود. و همینطور غمگین..
        

          غمگین ترین جلدش بود .
واقعا دردناک بود.🥺🫂
در هر صورت بهترین مجموعه است.
        

          اولین قطرات اشک با یک رمان را میان جملات این اثر ریختم..
        

          عالی بود کلمه برای وصف این مجوعه کتاب زیبا ندارم و این کتاب تا ابد تو قلبمه و البته غمگین ترین کتابی بود که خوندم آخه این همه آدم چرا توماس نه چرا تریسا نه آخه به نیوت چیکار داشتین 
نیوت تا ابد توی خاطرم هست
        

          شاید نه ، حتما نمی تونم  احساسی را که موقع خواندن این کتاب داشتم را لحظه به لحظه بیان کنم یک جور احساس هیجان و ناامیدی بود مخصوصا بعد از  مرگ نیوت  انگار یک چیزی کم بود و نبودش کاملا مشخص بود .
 هیچ وقت توی این ۲ سالی که شروع کردم به کتابخوندن فکرش را هم نمی کردم بخواهم به خاطر یه شخصیت کتاب گریه کنم  ولی نیوت یک شخصیت کتاب نبود اون یک چیزی فراتر از شخصیت کتاب بود ......
        

          و بله سه جلد اصلی تموم شد و من هم باهاش تموم شدم میتونم بگم دونده ی هزارتو تا ابد توی قلبم میمونه و هیچ وقت فراموشش نمیکنم. این جلد اتفاق های غیر منتظره ای داشت که آدم رو واقعا شوکه می‌کرد و ممنون از نویسنده که بیشتر شخصیت ها رو کشت . فکر نمیکردم انقدر زود این مجموعه تموم شه  
بهترین کتابی که تا الان خوندم بودم قلم نویسنده از نظر من فوق‌العاده‌  بود میتونم بگم من با این سه جلد زندگی کردم پا به پای بچها توی اتفاقاشون شریک بودم اونا رو پیش خودم حس میکردم در واقع باهاشون زندگی کردم 
و حالا این حس خوب تموم شد :)