دیگر اسمت را عوض نکن

دیگر اسمت را عوض نکن

دیگر اسمت را عوض نکن

3.2
11 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

16

خواهم خواند

8

ناشر
چشمه
شابک
9789643626105
تعداد صفحات
96
تاریخ انتشار
1397/6/12

نسخه‌های دیگر

توضیحات

کتاب دیگر اسمت را عوض نکن، نویسنده مجید قیصری.

لیست‌های مرتبط به دیگر اسمت را عوض نکن

ضیافت به  صرف گلولهباغ تلوگوساله ی سرگردان

مجید قیصری

16 کتاب

مجید قیصری از بهترین نویسندگان کشور ما است. معمولا برای خواندن کتاب‌های یک نویسنده وسواس دارم که به ترتیب بخوانم. این لیست را برای کسانی که چنین وسواسی دارند و علاقه‌مند به خواندن آثار مجید قیصری هستند منتشر می‌کنم ترتیب کتاب‌ها بر اساس سال انتشار: صلح: سال ۷۴ جنگی بود، جنگی نبود: ۷۵ طعم باروت: ۷۷ نفر سوم از سمت چپ: ۷۹ ضیافت به صرف گلوله: ۸۰ باغ تلو: ۸۵ گوساله سرگردان: ۸۶ مردی فرشته‌پیکر: ۸۶ سه دختر گل‌فروش: ۸۶ ماه‌زده: ۸۷ سه‌کاهن: ۸۸ دیگر اسمت را عوض نکن: ۸۹ زیرخاکی: ۹۰ شماس شامی: ۹۱ طناب‌کشی: ۹۱ نگهبان تاریکی: ۹۳ جشن همگانی: ۹۵ گور سفید: ۹۷ ساحل تهران: ۱۴۰۰ شیر نشو: ۱۴۰۰ سنگ اقبال: ۱۴۰۲ چند نکته: ۱_قیصری پیش از کتاب ضیافت به صرف گلوله سه مجموعه داستان و یک داستان بلند منتشر کرده بود که بعدها دوازده داستان‌شان در مجموعه‌ی سه دختر گل فروش منتشر شدند. اطلاعی ندارم که بیشتر بودند یا تعداد داستان‌ها همینقدر بوده. ۲_کتاب ضیافت به صرف گلوله در سال ۷۸ نوشته و در سال ۸۰ منتشر شده ۳_داستان نور کافی ابتدا در مجموعه داستان قصه ۸۵، که مجموعه‌ای از نویسندگان آن را نوشته‌اند، منتشر شد و سپس در کتاب گوساله‌ی سرگردان منتشر شد. ۴_ترتیب کتاب‌ها تا گور سفید را بر اساس کتاب‌شناسی مجید قیصری که سایت شهرستان ادب منتشر کرده درآوردم

18

یادداشت‌ها

          قصه دوست داشتنی از نظر من، قصه‌ای پر از گره است. گره‌هایی که در صفحه‌های ابتدایی کتاب به مخاطب نشان داده می‌شود و فکر و ذهن مخاطب را تا انتهای کتاب درگیر می کند ،تا در فصل‌های پایانی گره‌گشایی نویسنده به کمک مخاطب و داستان بیاید . لطف این مدل قصه‌ها به این است که در صفحه‌صفحه کتاب هم‌زمان که داستان را پیش می‌بریم، ذهنمان مشغول خلق و امتحان و رد سناریوهای مختلف جهت گشودن گره‌ها پیش از نویسنده است. دوست داریم دست نویسنده را بخوانیم و هرچه کتاب‌خوان حرفه‌ای تری باشیم احتمال اینکه در این امر موفق باشیم هم بیشتر است .

قصه "دیگر اسمت را عوض نکن" ، قصه‌ای دوست‌داشتنی است، در حالی که نه تنها از این قاعده پیروی نمی‌کند بلکه به نوعی مسیر برعکس این قاعده را می‌رود .داستانی روان و خطی که در چند صفحه پایانی به ناگاه مخاطب را با چالشی مواجه می‌کند که به تمام استنباط‌هایش از داستان شک می‌کند! تمام دلسوزی‌ها و نگرانی‌ها و چشم‌انتظاری‌هایی که پا به پای شخصیت اصلی تحمل کرده برایش خنده‌دار می شود . حتی اگر مثل من روحیه اش کمی حساس باشد, اعصابش هم به هم می‌ریزد .
گره‌های داستانی "دیگر اسمت را عوض نکن" تازه انتهای کتاب خودشان را نشان می‌دهند؛ جایی که نویسنده دیگر قرار نیست برای ما بازشان کند! جایی که ما می‌مانیم و هزار تلاش برای گره‌گشایی که هیچکدام به طور کامل راضی‌مان نخواهد کرد. از هر راهی می‌رویم باز به "ان قلتی" برمی‌خوریم! قهرمان دوم داستان به ناگاه در چشم مخاطب تبدیل می‌شود به #بدمَن ِ احتمالی ، آن‌هم در چشم مخاطبِ ایرانیِ جنگ‌زده‌ی غیرتی! 
احتمالی که ذهن ما در به در به دنبال رد کردنش می‌افتد و هی قصه را در خیالش جوری می چیند که آنچه به نظر می‌رسد, تغییر کند؛ اما باز برمی‌گردد سرخانه اول! که وقوع یا عدم وقوع هر سناریو به یک اندازه احتمال داشته باشد و هر کدام در بین‌راه برسد به یک حفره و روز از نو و روزی از نو !

شاید حتی مخاطب به دوباره خواندن کتاب برای کنترل از دست ندادن جزییات هم وسوسه شود!
        

1