این کتاب سوهانی بود بر پیکرهٔ روحِ جرمگرفتهام. با خواندن آنچه که بر برادلی میگذشت، زجر میکشیدم و گاهی قطرهای اشک همراهم میشد.
ولی در طول این داستان خیلی زیبا و هنرمندانه مواجه میشیم با دنیای نوجوانی؛ مدلهای مختلف از نوجوانها، هرچند محور داستان برادلیست.
توی این کتاب به نظرم معلمها و تسهیلگرها خیلی چیزها پیدا میکنند که در جعبهابزار کارشان بگنجانند.
و یک نوجوان میتواند شخصی باشد، جای یکی از این اشخاص و با خواندن این کتاب، زندگیِ دیگری را تجربه کند و از آن ابزارها بهرهمند شود.
من خیلی ازش یاد گرفتم و احساسم خیلی درگیر داستان شد.