یادداشت‌های نگار بارانی (45)

                اول اینکه در کل کتاب رو دوست داشتم،یک روزه خوندمش ولی بعضی از روایت های کتاب ضعیف هستن،،شاید میشد کارهای قویتری رو انتخاب کرد،هر چند کتاب هایی شبیه این، که روایت چند نفر هستن همیشه ضعیف و قوی و متوسط در کنار هم قرار میگیرن،اما داستان بعضی ها هیج چالش خاصی نداشت،یعنی واقعا هیچی نداشت و صرفا یه زندگی معمولی رو روایت کرده بود که خواننده از خودش ممکنه بپرسه خب که چی؟این که چیز خاصی نیست.روایت من مادر نیستم و عموی چهارم رو واقعا دوست داشتم. چشمهایت یه روایت معمولی بود اما اون جایی که مادرش توی اتاق بیمارستان بود و نمیتونست دخترش رو ببینه و دختر مادرش رو صدا میکنه و مادر به سمت صدا میره یهو دیدم دارم گریه میکنم،اون لحظه یه تصویرسازی فوق العاده داشت.روایت مشتری خیلی یهویی و بدون مقدمه تمام شد و انگار که خواننده رو رها میکنه.ولی در کل میتونم بگم که کتاب رو دوست داشتم.
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

            جستارها چون چیزی شبیه گفت و گوی ذهنی نویسنده هستن و گویی نویسنده تلاش نمیکنه به متن سروسامان بده، با زبان محاوره متن رو مینویسه،این موضوع هم ترجمه ی متن رو بسیار سخت میکنه که در بیشتر ترجمه ها این ضعف به چشم میاد و واقعا نمیشه گفت ایراد از مترجمه چون جمله های متن اصلی اغاز و پایان مشخصی ندارن طبیعیه که سخت خوانده میشن، طوری که بعضی از پاراگرافا رو باید برگردی از اول بخونی تا موجه منظور نویسنده بشی. دوم اینکه اگه صحبت از مسائل اجتماعی و دغدغه های ذهنی نویسنده باشن خوبه ولی اون جایی که نویسنده به سمت جیتارهای تخصصی میره ،در واقع به هر موضوعی میخواد نوک بزنه بک سری اطلاعات وارد کتاب میشه که ممکنه مخدوش باشه یا علمی نباشه، اونجاهاست که خوندن جستار اذیتت میکنه. ولی خب با تمام این حرف ها من این ڗانر رو دوست دارم ،جستار اولش رو بیشتر از بقیه دوست داشتم.در مورد ترجمه احساس میکنم مترجم تلاشش رو کرده بود ولی خب محاوره ای بودن کتاب واقعا ترجمه رو سخت میکنه
          
                یه رمان سرراست و ساده درباره ی پدربزرگی که پرده خوان سینما بوده زمانی که فیلم های سینما صامت بودن. عاشق سینما بودن پدربزرگ بخش جذاب ماجراست و ما همراه نوه از زمانی که سینمای صامت در حال افول بوده تا زمانی که کلا برچیده میشه و نسل جدید سینما جاش رو میگیره و پدربزرگ بیکار میشه، هستیم. به نظر من شاهکار نبود ولی از خوندنشم پشیمون نیستم
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.