یادداشت های بغداد: روز نوشته های زنی در جنگ و تبعید (1991-2003)

یادداشت های بغداد: روز نوشته های زنی در جنگ و تبعید (1991-2003)

یادداشت های بغداد: روز نوشته های زنی در جنگ و تبعید (1991-2003)

نهی راضی و 2 نفر دیگر
3.7
11 نفر |
7 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

18

خواهم خواند

20

شابک
9786220105565
تعداد صفحات
276
تاریخ انتشار
1399/5/6

توضیحات

        کتابِ یادداشت های بغداد نوشته ی نُهاالراضی (2004-1941) یکی از نمونه های درخشانِ مستندنگاری است بر اساسِ خاطرات و مشاهداتِ شخصی. این کتاب روزنوشته های نقاش و هنرمند و مدرنیست برجسته ی عراقی است که از ابتدای جنگِ اول خلیج فارس تا انتهای جنگِ دوم خلیج فارس را روایت می کند و یک سال بعدِ پایانِ کتابش به خاطرِ آلزایمری شتابنده، از دنیا می رود. کتابِ یادداشت های بغداد صرفاً خاطره نویسی نیست، بلکه روایت رنج و تاریخ و روزگار ملتهبِ دوازده سالِ آخر حکومتِ صدام است از چشمِ زنی برخاسته از یکی از مهم ترین خانواده های روشنفکرِ عراق. نُهاالراضی یکی از نقاشان مهمِ نوگرای عراقی است که در لندن و بیروت درس خواند و کار کرد و با آغاز جنگِ لبنان، در اوایلِ دهه ی هشتاد، به کشورش بازگشت. او در این کتابِ شگفت آور روایتی می سازد از چگونگی نابود شدنِ عراق به دستِ صدام و امریکا و نیروهای هم پیمانش. نابودی ای که به زعمِ او کلِ خاورمیانه را هدف گرفته است. یادداشت های او مدام به اتفاق های روز، گذشته ها و هنر و ادبیات اشاره می کنند و برای همین کتاب به یک اثر مهمِ ادبی تبدیل می شود و برای این نقاشِ برجسته اعتبارِ فراوانی به همراه می آورد. قصه ی پُر آبِ چشمِ رؤیاهایی که قدرت ها تباه شان کردند. درباره این کتاب بیشتر بخوانید
      

لیست‌های مرتبط به یادداشت های بغداد: روز نوشته های زنی در جنگ و تبعید (1991-2003)

یادداشت‌ها

افشین

افشین

1403/6/30

          جنگ و تاریخ ]متاسفانه[ دو کلمه جدا نشدنی از هم هستند. در یک برهه‌هایی کتاب تاریخ، کتاب داستان جنگ‌هاست. اگر شما در پایان یک جنگ پا بر ویرانه‌های به جا مانده بگذارید و لابلای خرابه‌ها یک دفتر خاطرات پیدا کنید مثل من از کنجکاوی(بخوانید فضولی) حتما تک تک صفحاتش را خواهید خواند. 
نها الراضی زحمت ما را کم کرده و دفتر خاطراتش را برایمان به یادگار گذاشته. خاطراتی که از اولین بمباران شدن‌های عراق توسط آمریکا شروع می‌شود، این ابتدای امر برایش بمباران شدن غیر قابل باور است و در انتها باورش نمی‌شود که روزی دست از سر عراق بر خواهند داشت و دیگر به هر بهانه‌ای عراق را بمباران نخواهند کرد.
جذابیت دیگری نیز در کتاب برای من وجود داشت. این روزها زیاد می‌شنویم که عده‌ای خیال می‌کنند با حمله آمریکا به ایران مشکلاتشان برطرف می‌شوند و خوشبخت می‌شوند. خب بفرمایید! خاطرات این همسایه را بخوانید. نها الراضی حتی از طرفداران حزب بعث نبوده، هنرمندی بوده از طبقه مرفه عراق، مسلمان زاده‌ای بوده که گوشت خوک می‌خورده و مهمانی میگرفته و ...، ببینید چه به روز او خانواده‌اش، کشور و شهرش آمده. ببینید رویای آمریکایی که به من و شما می‌فروشند چقدر تبلیغاتش با واقعیت همخوانی دارد. چقدر سازمان ملل متحد و حقوق بشرش واقعی است و چقدر ابزاری است در دست چند کشور...
بخوانید تا ببینید همزمان که عراق به خاطر حمله به کویت هر روز بمباران می‌شود و تحت شدید‌ترین تحریم ها قرار می‌گیرد اسرائیل به لبنان و فلسطین حمله می‌کند و حمایت می‌شود.
        

1

          «یادداشت‌های زنی در جنگ و تبعید» عنوان فرعی کتاب «یادداشت‌های بغداد» نوشته نُها الراضی است. که به نظرم شاید بهتر بود اسمش می‌شد زنی در جنگ و تحریم. کتاب را رمضان سال گذشته اینترنتی خریدم و رمضان امسال خواندم. یادداشت‌های زنی هنرمند، بدون همسر، تحصیل‌کرده، و از خانواده‌ای تقریبا اشرافی که در خانه‌باغی بزرگ در حاشیه بغداد زندگی می‌کند.

یادداشت‌ها خیلی منظم نیست و افتادگی زیاد دارد. از جنگ اول خلیج فارس تا جنگ دومش نزدیک ۱۳ سال فاصله است. این روز‌نوشت‌ها بخش بسیار کمی از این روزها را پوشش داده است. با این همه گزارش مستقیم یک ساکن بغداد از حمله بمب‌افکن‌های بی۵۲ آمریکایی به اندازه کافی جذاب است. بمب‌ها و موشک‌هایی که ما فقط خبرش را می‌شنیدیم و می‌دیدیم. حالا یک نفر در گوشه‌ای از بغداد حال و روز مردمی را که زیر آن موشک‌ها و غرش هواپیما‌ها زندگی کرده‌اند برای ما نوشته است. آنقدر زیاد که یک روز صبح که حمله هوایی نمی‌شود نویسنده خوابش نمی‌برد و بعد از دقایقی که مثل هر روز موشک‌ها شب را به صبح وصل می‌کنند، نویسنده می‌تواند با خاطر جمع به خواب دم‌صبح‌اش برسد. نبود برق، قطع آب، نبود مایحتاج روزمره، دزدیِ دولتی‌ها از مردم، و مردم از هم، خراب شدن پل‌های وسط شهر، پیدا نشدن بنزین، و هر بلای دیگری که ممکن است در یک جنگ نابرابر سر مردم عادی یک کشور بیاید را در این یادداشت‌ها می‌بینید. روشن است که در این اوضاع قطعی تلفن دیگر مسئله مهمی نیست.

عراقِ این کتاب با تصوری که من از عراق دارم هیچ سازگاری ندارد. تقریبا هیچ رگه‌ای از مذهب و حتی کربلا و نجف در کتاب نیست. به جز اشاره به کاشی‌کاری زیارت‌گاه‌ قبر ابوحنیفه! خوب نویسنده مذهبی نیست، اصلا. 

گزارش‌ روزهای جنگ مرتب و روزانه‌ است. ولی جنگ چیزی حدود یک ماه است نه بیشتر. آن‌چه تمام این سال‌ها و بیشتر برگ‌های این کتاب را پر کرده است چیزی نیست جز روایت تحریم. فرایندی ده ساله که کشور هزار و یک شب را به ویرانه‌ای آباد نشدنی تبدیل می‌کند. تحریم زاده حماقت صدام و جنایت آمریکا است. می‌گوید کار به جایی رسید که بیماران حتی لامپ بیمارستان را می‌بردند و هر کس که در بیمارستان بستری می‌شد علاوه بر لامپ حتی باید قاشق و بشقاب غذایش را هم خودش با خودش می‌‌آورد. آوردن ملافه و لوازم یدکی بخاری را هم به آخر این لیست اضافه کنید.

در این کتاب چند جوک هم درباره صدام از زبان مردم کوچه و بازار روایت می‌شود و من باز تعجب می‌کنم. گمان می‌کردم در عراقِ صدام کسی جرأت جوک ساختن علیه او را نداشته است.
نویسنده در جایی از خاطرات یک اسیر عراقی درباره دوران اسارتش در ایران چیزی نقل می‌کند. این بخش از کتاب هم با تصورات من از خوش‌‌رفتاری ما با اسیران عراقی سازگاری ندارد. اسم «رفسنجانی» هم یک جای کتاب هست که به بوش گفته دایناسوری با مغزی به اندازه گنجشک. اشاراتی هم به انتفاضه شعبانیه هست بدون این اسم، و بدون این که هیچ اطلاعاتی از حجم قتل عام شیعیان در آن باشد. شاید هم نویسنده در آن مقطع چیزی نمی‌دانسته است.

کتاب تصویری سیاسی اجتماعی نمی‌دهد. برشی است از زندگی روزمره مردم عراق. البته نه مردم طبقه پایین و یا متوسط. شاید با استفاده از ادبیات سال‌های نه چندان دور بتوانم بگویم یادداشت‌های زنی بورژوا از سال‌های جنگ و تحریم.

خواندن کتاب را پیشنهاد می‌کنم، ترجمه روانی دارد.
        

5

          از نظر منصوره اتحادیه، تاریخ‌نگار معاصر، «اصولا نوشتن بیوگرافی نوع دیگری از تاریخ‌نگاری است. می‌توان گفت که بین رمان و تاریخ است.» روزنوشته‌ها هم همینطورند، حتی مستندتر و کمتر متکی به حافظه، چون در صحنه و در لحظه و در حال نوشته می‌شوند. بخش مهمی از تاریخ یک کشور عکس‌ها و نامه‌ها و روزنوشته‌های مردمی‌ است که آن تاریخ را زیسته‌اند. 
یادداشت‌های بغداد روزنوشته‌های نُها الراضی هنرمند مدرنیست عراقی است؛ زنی در جنگ و تبعید که در یادداشت‌های روزانه‌اش چهره‌ی متفاوتی از عراقی که تا کنون شنیده‌ایم ترسیم کرده و به ما می‌نمایاند که عراقی با تمدن چندهزار ساله چطور در چند دهه چنان ویران می‌شود که «تیسفون، پایتخت شاهان اشکانی و ساسانی، سلوکیه، پایتخت سلوکیان، و سیپار، مقر دوم پادشاهان بابل،» جایی می‌شود که «جغد بر خرابه‌هایش نغمه‌خوانی می‌کند.» 
یادداشت‌های بغداد روایت سال‌های پایانی عمر نویسنده(1941-2004) است؛ از سال 1991، آغاز جنگ اول خلیج فارس تا 2003، سقوط بغداد و پایان حکومت صدام، دوازده سالی که همه‌اش در جنگ و تحریم گذشته؛ تحریم‌های کمرشکنی که اندک رمق‌های باقی‌مانده‌ی عراق را گرفته و مردم را در بی‌پناه‌ترین شرایط اقتصادی و اجتماعی گذاشته است. این یادداشت‌ها به بغداد محدود نمی‌شود. نویسنده‌ همه‌ی این دوازده سال‌ را در بغداد نمانده و مدتی را در عَمان(اردن) و بیروت گذرانده است.
فصل اول یادداشت‌های بغداد در بغداد می‌گذرد، در خانه و باغ نُها. او می‌نویسد: «در شش ماه آخر پیش از جنگ، روزها همه شبیه هم بودند؛ فشرده بین شب‌ها. با شروع جنگ روزها و شب‌ها تبدیل به یک روز طولانی شدند.»«تمام کشور در عرض چند روز فروریخته و از هم پاشیده.» «چند تا از طاق‌های الحضر افتاده، تیسفون ترک‌های جدیدی برداشته و درهای مستنصریه بر اثر انفجار باز شده‌اند.» در همین حین، رهبرشان زنده است و حالش خوب است. «ذهن آدم از بلاهت محض جنگ دستخوش اعجاب می‌شود.» آیا بوش نمی‌داند فقط مردم عراق‌اند که در این جنگ عذاب می‌کشند؟ آن‌ها و تنها آن‌ها هستند که زیر حمله‌های هوایی بدون برق و آب بوده‌اند و سختی کشیده‌اند. «آیا دنیا دیوانه است؟» تنها چیزی که غرب از آن‌ها می‌داند افسانه‌ی چهل دزد بغداد است. شاید حقیقتی در آن باشد. دزدی خیلی باب شده و بغدادی که یک زمانی جای امنی برای زندگی بود دیگر امن نیست.
عراق بالا و پایین‌های زیادی در تاریخ طولانی‌اش داشته. از نظر الراضی دست‌کم الان بغداد روی نقشه است و در غرب از عراقی‌ها نمی‌پرسند از کجا می‌آیند. «اگر اوضاع آنقدر تراژیک نبود قطعا بسیار مضحک بود.»
الراضی نمی‌فهمد چرا دنیا از آن‌ها متنفر است و چرا واقعا از ویران کردن آن‌ها خوشحال است. بدشانس است که هم عرب به دنیا آمده و هم عراقی است. افسردگی به او حمله کرده است. از وقتی جنگ شروع شده یک کلمه هم نتوانسته است بخواند، حتی یک رمان هیجانی. به جایش در دفترش این یادداشت‌ها را‌ می‌نویسد. 
شاید اگر جنگ نبود اولین جمله‌ی کتاب الراضی این بود: «من در باغی زندگی می‌کنم که 66 درخت نخل و 161 درخت پرتقال دارد.» همیشه دلش می‌خواسته کتابی بنویسد که با این جمله‌ شروعش کند.
اصلا ما چقدر کشور همسایه‌مان عراق را می‌شناسیم؟ به گمان مترجم که مقدمه‌ای با اطلاعاتی تکمیلی از نویسنده در اختیارمان می‌گذارد خیلی از ما ایرانی‌ها که کودکی‌مان را در جنگی هشت‌ساله با عراق گذراندیم، تقریبا چیزی از عراق نمی‌دانیم. این کتاب دریچه‌ای است به شناخت فرهنگ و هنر مردم عراق.
نویسنده در پیشگفتار می‌نویسد: «بغداد در دو طرف رود دجله ساخته شده.(...)انتهای شمالی و جنوبی آن به باغستان‌هایی منتهی می‌شود که بغداد امروز از این حدود فراتر رفته است.» ابن بطوطه در سفرنامه‌اش به نقل از ابن جُبَیر می‌گوید: «بغداد فعلی در مقام مقایسه با گذشته که هنوز چشم‌زخم حوادث بر آن کارگر نیفتاده بود، ویرانه‌ای بیش نیست. از بغداد خیالی بیش باقی نمانده است و از آن‌همه زیبایی‌های خیره‌کننده چیزی جز دجله پیدا نیست.» انگار تاریخ تکرار شده است. 
منتشر شده در مجله‌ی جهان کتاب.
        

2