در کشور مردان

در کشور مردان

در کشور مردان

هشام مطر و 2 نفر دیگر
3.8
8 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

10

خواهم خواند

2

کتاب را در شلوارم جاسازی کردم و تی شرتم را روی شلوارم انداختم. داخل آشپزخانه خزیدم. مادر جلو سینک ظرفشویی ایستاده بود. به طرف اتاقم دویدم. لحظه ای که در را پشت سرم بستم، شنیدم که موسی از دستشویی بیرون آمد و صدای سیفون بلند شد. این حس را از دست داده بودم؛ حس شیرینی از گناه و هیجان در درونم جاری شد. مرا یاد زمانی انداخت که یک سیگار از بابا دزدیدم و زیر تختم روشنش کردم. هفت سال و حتی شاید شش سالم بود، وقتی مادرم مچم را گرفت، به عنوان تنبیه، سه بار پشت دستم زد. کتاب را زیر بالشم قایم کردم، از این می ترسیدم که غیبتم، شک و شبه اینجاد کند؛ به همین خاطر به آشپزخانه برگشتم. .

یادداشت‌های مرتبط به در کشور مردان