یادداشت‌های محمد (18)

محمد

1402/10/30

            این که نویسنده سراغ موضوعی رفته که در عین شهرت بسیار مهجور و غریب مانده، مهم‌ترین نقطه‌ی قوت کتاب است. ای کاش دیگرانی این کار را برای سایر اسناد و رویدادهای تاریخی و مهم ما نیز بکنند.

جواد موگویی قلم روانی دارد و راوی چیره‌دستی است. این را در یادداشت‌های رسانه‌ای‌اش دیده‌ام. اما در این کتاب کوشیده با قلمی سرد و تقریباً خنثی روایت کند. فقط در فصل مربوط به نهضت آزادی کمی از این لحن سردش فاصله می‌گیرد.

کتاب پر از ارجاعات است و همین به اتقان آن کمک بسیاری می‌کند. اما نیازمند ویراستاری فنی و ادبی است. متاسفانه انتشارات شهید کاظمی از این جهت بسیار بدسابقه و شلخته است. کتاب طراحی جلد، فونت، مقوای جلد و کاغذ دلنشینی ندارد و این باز هم جزو نقایص پرتکرار این انتشارات ارزشی ولی غیرحرفه‌ای است.

بخش‌هایی از کتاب (به‌ویژه در فصل انجمن حجتیه) برایم جالب بود که به صورت بریده ثبت‌شان کردم.

---

این از کتاب. اما درباره‌ی اصل موضوع منشور روحانیت هم چیز زیادی نمی‌گویم جز این که هر کسی، هر کسی قصد دارد چیزی درباره‌ی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی بداند، این سند یکی از آن چیزهایی است که باید بخواند و بفهمد.
          
محمد

1402/10/23

            کتاب ارزشمندی است و بقیه‌ی دوستان به کفایت درباره‌ی قدر و قیمت آن و اشکبار بودنش نوشته‌اند. به همین جهت تکرار نمی‌کنم.

اما یک سوال در تمام مسیر مطاله‌ی کتاب همراهم بود و تا آخر هم حل نشد. آن‌چه از خطاب و عتاب امیرالمومنین  نسبت به مردم نقل شده، عجیب است. یعنی عجیب است که حاکم اسلامی، هرقدر هم که از سوی مردم با بی‌مهری مواجه شود، این همه زبان به طعنه و سرکوفت و سرزنش باز کند و باز هم توقع همراهی از مردم داشته باشد. فرض کنید رییس سازمانی که در آن کار می‌کنید، رییس‌جمهور یا رهبر کشور یا حتی پدر خانواده، مدام به مردم و خانواده و کارکنانش سرکوفت بزند. باز هم می‌شود توقع همراهی و اطاعت داشت؟ آیا چنین فردی بیشتر شبیه به یک شخصیت ضعیف و غرغرو شبیه نمی‌شود؟

این سوال برایم حل نشد و حتی نسبت به اصالت سندی کتاب مردد شده‌ام. شاید هم کتاب با «زبان حال» و روایت داستانی نویسنده آمیخته شده باشد. نمی‌دانم.
دیدم که یکی از دیگر از خوانندگان هم به عجیب بودن روایت سینمایی و سکانس به سکانس کتاب از بعضی وقایع (مثلا جلسات خصوصی) اشاره کرده که در نقل‌های تاریخی با این همه فاصله‌ی زمانی نادر است. این هم ابهام درستی است و احتمال روایت «داستانی» و «زبان حال» بودن کتاب را بیشتر می‌کند.
به خصوص که دیدم ظاهرا کتاب از دوره‌ی صفویه محل توجه و رجوع بوده و ندیدم که کسی به نسخه‌های متقدم آن اشاره‌ی مستندی کرده باشد.
          
محمد

1402/03/27

            حاج عماد شخصیت پیچیده‌ و کم‌شناخته‌شده‌ای است.
یکی از نقاط قوت این کتاب آن است که شاید هرچه درباره‌ی جنبه‌های نظامی و امنیتی این شخصیت موجود بوده را گردآوری و عرضه کرده است.
اما همین مساله به نقطه‌ی ضعف کتاب هم بدل شده. یعنی ما تقریباً با یک جیمز باند مسلمان لبنانی طرفیم و کمتر درباره‌ی یک «مجاهد» می‌شنویم.
شاید نویسنده (اگر چنین عنوانی درست باشد) تقصیری نداشته و مستندات و مطالب چندانی درباره‌ی سایر وجوه زندگی شهید یافت نکرده یا شاید واقعاً این شهید کمتر واجد سایر وجوه بوده است.

اما به نظرم خودِ گردآورنده‌ی کتاب هم به همین جنبه‌های اکشن علاقه‌ی بیشتری دارد (و سایر سوابق پژوهشی و سبک و سلیقه‌ی ایشان هم موید همین مطللب است) و این علاقه را می‌شود در عنوان و طرح جلد کتاب هم دید.
در جایی از کتاب هم اشاره‌ای به همین مضمون دارد و به نقل از یک راوی ناشناس چنین می‌گوید: «در مورد مسایل مذهبی خیلی فرشته‌ی مقدسی هم نیست. اما دستاوردهای عظیم نظامی‌ او این کمبود را جبران کرده و جای او در بهشت را تضمین می‌کند.» (ص ۷۳).

در چند جای کتاب هم به بی‌علاقگی شهید عماد به حرکت امام موسی صدر اشاره شده بود که نویسنده علت آن را رویه‌ی متساهل و طایفی (و به نوعی غیرمجاهدانه) ایشان و جنبش امل نسبت داد. حدس می‌زنم همان‌طور که در بخشی از کتاب تصریح شده (ص ۲۷)، این تحلیل انیس نقاش است و بعید نیست ریشه‌ی چنین نگاه و نقدی به امام موسی صدر را بشود به ارتباط نزدیک انیس نقاش با جریان ایرانی مخالف امام موسی صدر و چمران که به لیبی هم نزدیک بودند منتسب کرد. البته شاید.

به جز این دو نکته‌ی اصلی، یکی از ویژگی‌های خوب کتاب (که در کتاب دیگری از همین مجموعه هم دیدم)، انتخاب عکس‌های متنوع و باکیفیتی از شهید بود.

چند بخش متن برایم جالب بود که عکس بریده‌شان را می‌گذارم:
- واکنش به شدت منفی مردم لبنان به نیروهای مقاومت در روزهای اول (ص ۳۵).
- آموزش اولیه‌ی حماس و به خصوص شهید یحیی عیاش توسط حزب‌الله و سپاه (۱۱۲).

کتاب متن روان و کم‌غلطی داشت.
          
محمد

1402/03/15

            حسن باقری جزو شخصیت‌های کم‌نظیر تاریخ معاصر ما است. هم به جهت سن و سال کمی که دارد و هم به جهت زمینه‌ی فعالیتش که کارهای اطلاعاتی و رزمی است، ظرفیت قابل توجهی برای قهرمان‌سازی به‌ویژه با تمرکز بر نوجوان‌ها و جوان‌ها دارد.

اما این کتاب حرف چندانی برای گفتن ندارد. سبک تدوین کتاب که تقلیدی از کتاب خاک‌های نرم کوشک است و چند خاطره‌ی پراکنده از شهید را کنار هم قرار داده‌. خاطرات ترتیب زمانی دارند اما شناسنامه ندارند یعنی ربط راوی خاطره به شهید روشن نیست، عکس خاطره ربطی به آن ندارد، بعضی خاطرات اصلا راوی ندارند و خلاصه این که در حد یک گردآوری ساده از چند خاطره باقی مانده است.
شاید تنها جنبه‌ی مفید کتاب، عکس‌های نسبتاً باکیفیت و متنوعی بود که در ابتدای هر خاطره قرار داده بودند. ظاهراً بقیه‌ی کتاب‌های این مجموعه (یاران ناب) هم همین نقطه‌ی قوت را دارند.

به‌روزرسانی: علت نامگذاری کتاب را هم متوجه نشدم. «من این‌جا نمی‌مانم» اسم هیچ‌کدام از خاطرات مندرج در کتاب نیست.
          
محمد

1402/02/14

            یکی از دوستانِ جان و اهل فن دیروز این کتاب رو هدیه داد. هنوز نخوانده‌ام ولی حتماً خوب است. یادداشت تفصیلی بماند برای بعداً.
---
الان تمام شد. کتاب خوبی بود ولی به شکل متوسطی اجرا شده بود. «اجرای کتاب» عبارت مناسبی نیست ولی کلمه‌ی بهتری پیدا نکردم.

متن را که می‌خواندم، انگار که خود آقای محمد عرب نشسته روبرویم و دارد تعریف می‌کند؛ همین‌قدر بی‌تکلف و ساده.
اما همین سادگی گاهی موجب «عادی» شدن متن و محتوایش هم شده بود. یعنی متن گاهی پخته و دل‌نشین بود و گاهی هم مثل حرف‌های عادی افراد عادی در مهمانی‌ها و جلسات، یکنواخت و حوصله‌سربر بود.

با توجه به اسم نویسنده (جناب بهزاد دانشگر) و خاطره‌ی خوبی که از کتاب «تندتر از عقربه‌ها حرکت کن» داشتم، فکر می‌کردم با چنان متنی مواجه شوم که نشدم. حدس می‌زنم که خواسته‌اند خیلی به لحن و ادبیات راوی وفادار بمانند.

در ویراستاری فنی متن هم ایرادهایی وجود دارد که شاید نتیجه‌ی عجله کردن باشد. مثلا چندین غلط املایی و نقطه‌گذاری ساده و ابتدایی داشت.

یک ویژگی عجیب دیگر متن هم پاورقی‌هایی بود که نگارش انگلیسی بعضی از کلمات را نشان می‌دهد و تقریبا در همه‌ی موارد زاید بود. مثلا به جای نوشتن کلمه‌ی «زبان اسپانیایی» نوشته بودند «زبان اسپنیش» و نگارش انگلیسی اسپنیش هم در پاورقی آمده بود. نفهمیدم این پاورقی‌ها چه ضرورتی داشته.

از این ویژگی‌های اجرایی کتاب که بگذریم، اصل داستان زندگی آقای محمد عرب ارزش آن را دارد که شنیده شود و خوش به حالش که چنین سفری از تاریکی به نور داشته.
          
محمد

1401/12/26

            چه کتاب شلخته‌ای و چه حیف که این موضوعات جذاب و دست‌نخورده به این راحتی اسراف می‌شوند.
کتاب پر از نقل‌ها و قطعات پراکنده است که گاهی هیچ ربطی به هم ندارند و به صورتی تصنعی کنار هم قرار گرفته‌اند.
گاهی حتی ربطی به محتوای کتاب هم ندارند (مثلا بدون هیچ دلیلی، یک نیم‌صفحه‌ی بزرگ به تصویر الله‌وردی‌خان و مقبره‌اش اختصاص یافته)
در بخش‌های زیادی هم نویسنده از لحن گزارشگر تاریخی خارج شده و در قامت یک ژورنالیست هیجانی، خواسته فجایع غرب را افشا و خطابه می‌گوید.
تنها حسن کتاب تصاویر آن است که دایره‌ی نسبتا گسترده‌ای از نقاشی و عکس‌های تاریخی را دربرمی‌گیرد. گرچه این‌جا هم گاهی با معکوس یا کج شدن بی‌دلیل عکس‌ها مواجهیم.
صحافی کتاب هم اصلا خوب نیست. در همان اولین نوبت مطالعه، تقریبا شیرازه‌ی همه‌ی کتاب از هم پاشید.
شاید به دلیل همین ایرادات است که بعد از گذشت  شش سال از انتشار کتاب، هنوز نسخه‌های آن فروش نرفته و فروشگاه‌های کتاب جمکران با همان نرخ ارزان قبلی در تعداد زیاد موجود دارند.