Doubt

@sartipp

4 دنبال شده

18 دنبال کننده

                      ‌‌‌‌
                    
https://t.me/+x_-p2e0AnmMwMmRk

یادداشت‌ها

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

لیست‌های کتاب

فعالیت‌ها

سلام خانم ۵ ماه پیش هم کامنت مشابه این رو گذاشتید پنج ماهه شما ذهنتون درگیر این موضوع شده خود جیمز کلیر اگه بود بعد ۵ ساعت یادش میرفت من عذرمیخوام از شما باید ببخشید
Doubt پسندید.
            دبیرستانی بودم و به عنوان تکلیف کلاسی بخش‌هایی از اشعار جبران خلیل جبران را به انگلیسی ترجمه کردم؛ بیشتر بندهایش درباره عشق و آزادی بود. دبیر زبانم، بعد از خواندن ترجمه‌ام، توصیه کرد که حتماً کتاب «کویر» دکتر شریعتی را بخونم. اما نه خودش کتاب را داشت و نه کتابخانه. مدت‌ها دنبالش گشتم. توصیه اکید معلمم باعث شده بود خیلی کنجکاو و مشتاق خواندن کویر شوم. بعد از مدت‌ها، در سفری به شیراز، وقتی سال اول دانشگاه بودم، کتاب را از یک دستفروشِ کتاب خریدم.
با اینکه آن روزها خط به خط کتاب را مزه کردم، امروز حتی یک جمله از کویر یادم نیست. به همین خاطر نمی‌توانم درباره محتوای کتاب چیزی بنویسم.
اما به خاطر دارم بعد از کتاب «ابوذر غفاری»، کویر بیشتر از هر نوشته‌ای از شریعتی، به احساسات پرشور جوانیم نزدیک بود. شاید چون در این کتاب بیش از آثار دیگرش به خودش و عشق‌‌های خودش می‌پرداخت؛ علاقه‌اش به لویی ماسینیون، و عشق بی‌پایانش به علی (علیه السلام).
برداشت امروزم از کویر این است که با خواندنش، شاید از نظر فکری و علمی چیزی به دست نیاورید، اما خواندن اثری که نتیجه سرریز عواطف نویسنده‌ای چون علی شریعتی است بسیار لذت‌بخش خواهد بود و شما را به بعد احساسی این شخصیت ویژه نزدیک‌تر می‌کند.
          
Doubt پسندید.
            نوشتنِ نظر در مورد این کتاب سخته برام؛ خیلی وقته که مطالعه‌ش‌ رو تموم کردم اما تا الان موفق نشدم راهی برای ادای کل حق مطلب پیدا کنم :')

اینکه چقدر به داشتن افرادی که دکتر شریعتی در زندگی باهاشون هم مسیر بوده غبطه خوردم؛ استاد ماسینیون، پیرمرد مقنی، مرد کتابفروش، دختر با چشمان خاکستری... 
و چه بد که آدم هایی مثل مردی که «سلمان پاک» را وزن کرد و آن استاد دانشگاه و امثالهم در مسیرش قرار گرفتند.

• از دیگر نکات جالب‌توجه این کتاب، عشق و علاقهٔ نویسنده به امیرالمؤمنین (ع) است؛ چنانکه در صفحهٔ ۳۸۹ می‌خوانیم : 
"در آغاز عمر دوباره‌ام، تنهاییِ علی‌شناس _که در این «کویر» همچون یک تک درخت بی برگ و بار و سوختهٔ «تاق»، «تنها زندگی می‌کند و تنها می‌میرد و تنها برانگیخته می‌شود»_ خود را همچون «صاعقه» بر جانم زد و من در برق آن، خود را به چشم دیدم! قلمی به رنگ «خورشید» به دستم داد و قلمم را که به رنگ سیاه بود از دستم گرفت. 
و من آن شب نشستم و ایمانم را نوشتم." 

- دکتر در کنار نام سارتر و بودا که زیاد بهشون اشاره شده، در هر بخش از امام علی(ع) سخن به میان آورده و چه زیبا احساسات خواننده رو هم به جریان میندازه♡
          
Doubt پسندید.
سلام ماریانا مسلمی چون اونا کتابای خوبی نبودن خوشم نیومده نه اینکه چون خوشم نیومده کتابای خوبی نبودن معیار خوب بودن و بد بودن کتاب دوست داشتن من و شما نیست کتابی که محتوا نداره خوب نیس اگه طرفدار هم زیاد داشته باشه دلیل بر خوب بودنش نیست بخاطر زرد بودنشه
سلام سعید بیگی سلیقه مربوط به رنگ لباس و مدل مو و ادکلنه معیار سنجش کتاب سلیقه نیست و شما آزادی کامل در انتخاب کلمات و قضاوت دارید هر نوشته ی مکتوب صحافی شده ایی هم صرفا وحی منزل نیست