یادداشت فاطمـــه*

                نوشتنِ نظر در مورد این کتاب سخته برام؛ خیلی وقته که مطالعه‌ش‌ رو تموم کردم اما تا الان موفق نشدم راهی برای ادای کل حق مطلب پیدا کنم :')

اینکه چقدر به داشتن افرادی که دکتر شریعتی در زندگی باهاشون هم مسیر بوده غبطه خوردم؛ استاد ماسینیون، پیرمرد مقنی، مرد کتابفروش، دختر با چشمان خاکستری... 
و چه بد که آدم هایی مثل مردی که «سلمان پاک» را وزن کرد و آن استاد دانشگاه و امثالهم در مسیرش قرار گرفتند.

• از دیگر نکات جالب‌توجه این کتاب، عشق و علاقهٔ نویسنده به امیرالمؤمنین (ع) است؛ چنانکه در صفحهٔ ۳۸۹ می‌خوانیم : 
"در آغاز عمر دوباره‌ام، تنهاییِ علی‌شناس _که در این «کویر» همچون یک تک درخت بی برگ و بار و سوختهٔ «تاق»، «تنها زندگی می‌کند و تنها می‌میرد و تنها برانگیخته می‌شود»_ خود را همچون «صاعقه» بر جانم زد و من در برق آن، خود را به چشم دیدم! قلمی به رنگ «خورشید» به دستم داد و قلمم را که به رنگ سیاه بود از دستم گرفت. 
و من آن شب نشستم و ایمانم را نوشتم." 

- دکتر در کنار نام سارتر و بودا که زیاد بهشون اشاره شده، در هر بخش از امام علی(ع) سخن به میان آورده و چه زیبا احساسات خواننده رو هم به جریان میندازه♡
        
(0/1000)

نظرات

صَعوِه

1402/06/05

تا حالا که هیچی از شریعتی نخونده ام؛ اما چقدر با این بریده ای که شما نوشتین کیف کردم؛ مرسی کلی!
2
پیشنهاد میکنم اگر با سبک فلسفی ارتباط برقرار میکنید این کتاب رو از دست ندید✨فوق العاده‌س 
صَعوِه

1402/06/19

حتما:))