aram

@panbe2ice

6 دنبال شده

2 دنبال کننده

                      
                    

باشگاه‌ها

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

aram پسندید.
            خانواده‌ی دشوود عزیزم!
از اینکه چند روزی رو درکنار شما سپری کردم، بسی خوشحالم :)

اسم کتاب واقعا برازندس..
در تک تک ماجراهای کتاب شاهد تقابل عقل و احساس هستیم
اوایل به نظرم 'عقل و احساس' هرکدام نماد یکی از دوشیزه دشوود ها بود.
ولی از یک جایی به بعد دیگر نماد شخص خاصی نبود، این تقابل در رفتار تمامی افراد به خصوص دوشیزه دشوود ها به خوبی مشاهده میشد ..
خیلی این مبارزه میان عقل و احساس رو دوست داشتم :)

الینور احساسات خود را پنهان می‌کند و آرام می‌ماند؛ در حالی که ماریان آشکارا غم و اندوه و  خود را بیان می‌کند.
 خواهران به روش‌های مختلف با ناامیدی‌های خود در عشق کنار می‌آیند؛ الینور با تکیه بر عقل و عمل و ماریان تسلیم آشفتگی عاطفی می‌شود.

ماریان عزیزم، مطمئن باش جین آستن خیر و صلاحت رو میخواسته که این بلا رو سرت آورد😂
ولی واقعا از رشد احساسی و پخته شدن رفتارت خیلی لذت بردم خیلیی :))
ماریان نماد شور و احساس، هیجان و طراوت بود! چقدر سرزندگیش رو دوست داشتم 🩵
هرچند که از سرنوشتت در پایان کتاب راضی نیستم :||

شخصیت الینور برای من خیلی قابل قبول نبود..
پختگی رفتارش رو می‌پسندیدم ولی به شدت احساس میکردم الینور سرکوب احساسات میکرد!
من الینور رو فرد کاملا عاقلی نمیدونم..
الینور درهرجایی احساساتش رو کنترل می‌کرد و به راحتی احساسات واقعیش رو بروز نمی‌داد، همین باعث می‌شد تصمیمات بهتری بگیره ولی این نوع سرکوب احساسات مگر کاملا بی ضرره؟ :((
الینور هم ضربه‌ی این رفتارش رو خورد 😮‍💨
بدون تعارف میگم!
از سرنوشت الینور هم راضی نیستم :|||
انگار فقط من دلم از اون فرد مذکور خیلی گرفتس🚶🏼‍♀️

ولی از سرنوشت لوسی خیلییی راضیم
واقعا آستین در و تخته رو خوب جفت کرده😂

عاشق بررسی اخلاقیات و شخصیت های متفاوت در این کتابم :))
کتاب ساده و صمیمی نوشته شده
نکات خوبی رو بررسی کرده..
حتی به نظرم اگر شخصیت هارو برای خودتون تحلیل کنید، آموزنده هم هست..

یکی از درس‌های کلیدی داستان، اهمیت حفظ خونسردی و مقاومت در برابر ناملایمات است.  این داستان تصمیم‌گیری منطقی را حتی در میانه آشفتگی عاطفی به ما می‌آموزد..

شخصیت پردازی ها انقدر خوب بود که برای همشون میتونم تحلیلی داشته باشم..
مخصوصا شارلوت و نوع ارتباط با همسرش(آقای پالمر)
تحلیلی درمورد ویلوبی نمی‌نویسم، به نظرم اواخر کتاب، الینور فوق العاده کامل رفتار ویلوبی رو تحلیل کرده، به همون مراجعه کنید..
ادوارد.. کاش اسپویل نمی‌شد و میتونستم حرف دلم رو درموردت بزنم ،ولی 
دیگه کافیه 😅

یکی از ضعف های کتاب به نظرم بیان ناقص فقر بود!
من اصلا احساس نمی‌کردم خانواده دشوود در فقر به سر ببرن!
در فقر به سر بردن برای من میشه خانواده مرگان و سلوچ..(کتاب جای خالی سلوچ)
نه خانواده دشوود، به نظرم اتفاقا سطح معمولی داشتن ولی نویسنده اصرار داشت فقیر جلوشون بده 🚶🏼‍♀️
امتیاز حقیقیم به کتاب ۳.۷۵ ✋
          
aram پسندید.
            راستش، تالکین و دنیای بی‌مثالش، هیچ نیازی به معرفی کردن نداره؛ من فقط احساس خودم رو از خوندن کتاب خیلی خاصِ هابیت به اشتراک می‌ذارم:

اولین مسئله‌ای که توجه منی که حداقل به تعداد انگشتای یک پای بیلبو (هابیت داستان ما)، فیلم سه‌گانه‌ی هابیت رو دیدم، به خودش جلب می‌کنه اینه که، من می‌دونستم کتاب با فیلم تفاوت داره؛ ولی واقعا نه تا این حد! می‌تونم بگم، کتاب و فیلم درسته که درکل یک خط داستانی رو در پیش می‌گیرن، ولی توی تمام جزئیات باهم تفاوت دارن، مگه یک‌سری جاهای استثنا! (برعکس اون چیزی که فکرش رو می‌کردم)
که خود این موضوع برای من دو سه تا نکته داشت؛ اول اینکه حتی اگه پیتر جکسون هم باشی، نمی‌تونی تمام ظرافت ذهن خلاق تالکین رو تبدیل به فیلم کنی، دوم اینکه برای تبدیل کردن همچین داستان جذابی به فیلم جذاب و مخاطب پسند، باید جسارت به خرج بدی و توی داستان دست ببری و اون رو تغییر بدی، که پیتر جکسون تعدادی از این تغییرات رو استادانه انجام داده؛ در نتیجه تجربه جالب من از این کتاب این بود که سر تک تک اتفاقات و وقایع، توی ذهنم دائما کتاب رو با فیلم مقایسه می‌کردم، و هربار به طرفداری از یکی رأی می‌دادم (که البته بیشترین رأی رو کتاب داشت، ولی پیتر جکسون در اغلب اوقات چاره‌ای جز تغییر نداشت). خود این موضوع باعث شد، من با انتخاب کردن گزینشی وقایع بین کتاب و فیلم، داستان منحصر به فردی توی ذهن خودم؛ از ماجرای هابیت دوست‌داشتنی بسازم.

دومین مسئله‌ای که بیشتر از قبل باعث شگفت من شد، این بود که چقدر این داستانِ فانتزی و تخیلی، غنی و پر از نماده. از قهرمان بودن یک هابیتِ کوچکِ ساده و دست پاچلفتی بگیر (برعکس سایر قهرمان‌ها که قدرت‌های ماورایی و جادویی دارن)، تا وفاداری دنیا و مافیها به موجوداتی که خوش نیت‌اند و ...

سومین مسئله که بیشتر از هرچیزی برای من جای تعجب داشت؛ این بود که من با وجود این همه کتابی که خوندم، تا حالا یک قلم به سبک قلم عجیب‌غریب تالکین ندیده بودم. قلمی که انگار یک پدربزرگ پیر و فرزانه داره از افسانه‌ها و اساطیر تاریخی به جذاب‌ترین شکل ممکن برای تو داستان‌پردازی و تخیل می‌کنه.

چهارمین مسئله که باز هم از موضوع قبلی بیشتر جای تعجب داشت (😄)؛ این بود که مگه می‌شه یک نفر بتونه انقدر تخیل کنه؟!!!! مگه میشه تمام لوکیشن و مکان یک دنیای خیالی رو از ریز ترین جزئیاتش (حتی سنگ‌ریزه‌های اون مکان) تا بزرگ‌ترین‌ها (مرز هر قلمرو و کشور و راه‌های ارتباطی بین اون‌ها) رو برات تصویرسازی کنه؟ تا حدی که من باور کردم که تالکین احتمالا اول فیلم هابیت پیترجکسون یا هرکس دیگه‌ای رو از این دنیا به چشم دیده، بعد اون رو به رشته تحریر درآورده!! (نولان وارد می‌شود)

و بالاخره در آخر؛ من معمولا از هیچ کتابی نمی‌خوام انقدر یادداشت منتشر کنم، ولی این کتاب انقدر برای من تجارب عجیب و متفاوت داشت که مجبورم؛ و به خاطر همین دیگه نه خودم، و نه یادداشتم، کششِ بیانِ علت یک امتیاز کمتری که تقریبا ظالمانه به کتاب می‌دم رو نداره.

پی‌نوشت:‌ پاهای هابیت‌ها هم مثل ما آدم‌ها پنج انگشت بیشتر نداره! 😶
          
aram پسندید.