بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

فرناز

@farnaz_

9 دنبال شده

11 دنبال کننده

                      
                    

یادداشت‌ها

باشگاه‌ها

وستروس

21 عضو

A GAME OF THRONES: A SONG OF ICE AND FIRE BOOK ONE

دورۀ فعال

فعالیت‌ها

فرناز پسندید.
فرناز پسندید.

🤦‍♀️با صحنه ها و رای دادگاه واقعا اشکم دراومد برای اتیکوس(نمیدونم چرا صوتی میگه اتیکاس) خیلی ناراحت شدم😢 واقعا آدم های بزرگ تصمیمات بزرگی میگیرن داشتم فکر میکردم من اگه جاش بودم بعد از دادگاه به نشانه‌ی اعتراض حتما استعفا میدادم 🚶‍♀️ ظلم و تبعیض.. بهترین توصیف برای این ۵ فصل همین دوکلمس!

فرناز پسندید.
            اگه بگم تا حالا این کتاب رو در سایت های مختلف فروش کتاب، کتابفروشی های اصفهان و... ندیده بودم، دروغ گفتم:) همیشه می دیدمش و ساده از کنارش رد می شدم.حتی یه بار پستی درباره ش در اینستاگرام دیدم که فردی این کتاب رو بدترین کتاب سال معرفی کرده بود و خب با وجود همه ی اینا رفتن من به سمتش کاملا منتفی بود:)
تا اینکه یه بار که داشتم سامانه بازار کتاب رو زیر و رو می کردم قیمت فوق العاده مناسبش باعث شد بخرمش.(اینقدر اندرریتده که قیمت کتاب پول دو تا چیپسه)بعد از اون کتاب به دستم رسید و من گفتم خب بذار حالا یه فصل بخونم ببینمم چطوریه و ناگهان بووومممم. به خودم اومدم دیدم نصف کتاب رو خوندم و بازم می‌خوام بیشتر بخونم.
اول دنیاپردازی: دنیا پردازی این مجموعه واسم جالب بود و دوستش داشتم. ترکیب یه فضای پادآرمان شهری و  تکنولوژی همراه با عناصر سنتی داستان های فانتزی مثل : اژدها، جادوگر، جادو و موجودات جادویی و مافیا و بازی های کثیف و رقابت خاندان ها و پدر خوانده ها و ... واقعا برام جدید و تازه بود( اولین بارم بود که همچین چیزی می خوندم). نویسنده به اندازه ی کافی به فضای فانتزی کتاب پرداخته بود و اضافه گویی نکرده بود توصیفات دقیق و به جا بودن.
شخصیت پردازی هم خوب بود. نویسنده در جریان روند داستان به خوبی شخصیت پردازی کرده اما من احساس می کردم مشابه شخصیت پردازی رو توی خیلی جاها دیدم ولی بازم شخصیت ها  باحال بودن. احساسات و عواطف کاراکتر ها به شکل قابل توجهی قابل لمس و درک کردن بودن.
و پلات هاااا، واییی پلات ها و روند داستان نقطه قوت کتاب بود.پایان  هر فصل جایی تموم می شد که من رو وادار می کرد فصل بعدی رو شروع کنم و برای همین نتونستم زمینش بذارم.
از خوبی های دیگه این کتاب طنز ظریف و نامحسوسیه که در حین خواندن کتاب به خوبی حسش کردم و واقعا یه جاهایی باهاش خندیدم.( البته شاید بقیه اون چیزی رو که من طنز برداشت کردم، برداشت نکنن و اینا ولی به هر حال...)
خلاصه اینکه خیلی دوستش داشتم خیلی لذت بردم خیلی کیفم کوک شد خیلی دوست دارم جلد بعدی رو شروع کنم و خیلییی چیزای دیگه که قادر به زبون آوردنشون نیستم چون از شدت هیجان می‌خوام کتاب و بغل کنم و اون قدر ازش تعریف کنم که خواهرم هم بره این کتاب رو بخونه و بعدش بتونیم باهم درباره ی  کتاب حرف بزنیم و ......
کلام آخر، اگه یه جایی این کتاب رو دیدین حداقل یه فصل ازش رو بخونین و اگه دوست داشتید ادامه ش بدین، شاید شما هم خوشتون اومد و خوش بخونید:))))))
          
فرناز پسندید.
فرناز پسندید.
            قصر نیمه شب اگر از شاهزاده ی مه زیباتر نباشد به هیچ وجه کمتر از آن نیست.
فضاسازی تاریک و مه آلود کلکته ی هند، قصری ویران در انتهای خیابانی متروکه ، ایستگاه رازآلود جیترز گیت و ...چیزهایی بود که ثافون به گونه ای هنرمندانه با بیانی ساده و شیوا  آن را توصیف کرده و توانسته به خوبی نظر مثبت مخاطب بزرگسال خود را از جمله من به خود جلب کند.
شخصیت پردازی ثافون در قصر نیمه شب از آن دست شخصیت پردازی هایی بود که مطمئنا باعث می شود تا مدت ها شخصیت ها در خاطرم بماند.
من هنوز هم در عین همدردی با بن، از درک شخصیت مبهم او ناتوانم. شخصیت منفی داستان به خوبی ساخته و پرداخته شده بود که در هاله ای از  فلاکت و بدبختی پیچیده شده و باعث فراز و نشیب های داستان می شد. 
در اوایل روند داستان کند و آهسته پیش می رفت اما در نیمه ی دوم آن، با هجوم اتفاقات و راز ها و معماهای پی در پی ضرباهنگ داستان بالا می رفت که نتوانستم آن را زمین بگذارم.
و مهم تر از همه چیز، پایان بندی داستان بود. من پایان بندی های  کتاب های ثافون را دوست دارم، باعث می شود مدت ها به رو به رو خیره شده با اندوه کتاب را ببندم . پایان هایی واقع گرایانه و گاهی اوقات تلخ ، مبهم و راز آلود.