بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

بازی های میراث

بازی های میراث

بازی های میراث

جنیفر لین بارنز و 1 نفر دیگر
3.7
46 نفر |
22 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

23

خوانده‌ام

101

خواهم خواند

89

ایوری گرمبز برای آینده ای بهتر، برنامه ریزی کرده است: زنده ماندن در دبیرستان، کسب یک بورسیه تحصیلی و خروج از آن است. اما وقتی میلیاردر شهر «توبیاس هاتورن» می‌میرد و عملاً تمام ثروتش را برای ایوری به ارث می‌گذارد برنامه او برای آینده تغییر می‌کند.  گیر کار کجاست؟ ایوری به هیچ وجه نمی‌داند چرا این کار را کرده یا حتی توبیاس هاتورن کیست.  ایوری به هیچ وجه نمی‌داند چرا این کار را کرده یا حتی توبیاس هاتورن کیست. اوری برای دریافت ارثیه خود باید به خانه‌ای پر از گذرگاه‌های مخفی هاتورن نقل مکان کند، جایی که هر اتاقش اثری از پیرمرد و عشقش به معما و رمزهایی دارد. از بخت بد ایوری، خانواده‌ای که توبیاس هاتورن از ارث محرومشان کرده هم در این عمارت زندگی می‌کنند.. که شامل چهار نوه هاتورن می شود: پسرانی خطرناک، جذاب و باهوشی که با  این انتظار بزرگ شدند که روزی میلیاردها دلار به ارث خواهند برد. وارث ظاهری گریسون هاتورن متقاعد شده است که ایوری باید یک زن بدکار باشد، و او مصمم است که او را پایین بیاورد. برادرش، جیمسون، او را آخرین هووی پدربزرگشان می‌داند: معمایی پیچیده، معمایی که باید حل شود. اوری که در دنیایی از ثروت و امتیاز همراه با خطر در هر نوبت گرفتار شده است، باید خودش بازی را انجام دهد تا زنده بماند.

لیست‌های مرتبط به بازی های میراث

نمایش همه

یادداشت‌های مرتبط به بازی های میراث

yalda

1403/01/23

            ایده  خیلی خوب و قشنگی داشت پس فقط نویسنده باید داستان رو به صورت زیبایی در می آورد. 
از نظر من اگه بخوایم بدون توجه به تعریف ها و معروف شدنش کتاب رو بخونیم داستان قشنگی میشد. اما چیزی که در حال حاضر باعث نظرات منفی خیلیا شده همین معروف شدنش بوده. اینکه نصف کتابفروشیای ایران این کتاب رو بیش از حد بزرگ کردن و طوری ازش تعریف کردن که توقع تمام کتاب خون ها رو به شدت بالا برده بود. بعد اون ها با کلی هیجان و توقعات بالا کتاب رو میخونن و به کل از کتاب ناامید میشن. امیدوارم کتابفروشیا دست از این کارشون بردارن چون اینطوری همه جا رو پر کردن و تعریف های تو خالی و بیش از حد فقط باعث میشه یک کتاب مورد تنفر خیلس ها قرار بگیره. 
خب از اینها که بگذریم من کتابو واقعا دوست داشتم. شخصیت ها رو هم دوست داشتم. و عمارت هاثورن. اما به نظرم واقعا روی روابط تمرکز کافی نشده بود و کمی بچگانه نشون داده شده بودن. 
مثلا اینکه انگار ایوری نمی دونست جیمسون رو دوست داره یا گریسون. یا اینکه حس دقیقش چیه. 
و از طرف دیگه به نظرم معماهای عمارت واقعا بیش از حد طولانی بود و کم کم باعث خستگی میشد. چون واقعا بعضی هاشون منطقی به نظر نمیومدن. 
و اما پایان کتاب. به نظرم پایان خوبی داشت و کمی هم غافگیر کننده. 
به نظرم توی جلد های بعد شاید به جواب قانع کننده برسیم یا نظرمون راجع به کتاب بهتر شه.