عرفان هزاوه

@erfan_hezaveh

5 دنبال شده

6 دنبال کننده

                      
                    

یادداشت‌ها

                نیمه‌ی مهجور حکومت امیرالمومنین

اکثر اطلاعاتی که ما از حکومت امیرالمومنین داریم مربوط میشه به نیمه اول حکومت یعنی سه جنگ مهم جمل، صفین و نهروان که حکومت حضرت در اوج قدرت و استواری بوده. در حالی که بیش از نیمی از حکومت حضرت در دورانی که در تاریخ از اون به عنوان دوران غارت‌ها یاد شده، سپری شده. علت این نام گذاری یورش‌های مکرر سپاهیان معاویه به مناطق تحت سیطره امیرالمومنین و کوتاهی کوفیان در یاری حضرت بوده.
مطالعه این دوره از حکومت امیرالمومنین نه تنها در درک مظلومیت حضرت و فهم کامل سیره ایشون در حکومت‌داری حائز اهمیت است بلکه بدون فهم این دوره نمی‌توان صلح امام حسن و متعاقباً قیام امام حسین و رفتار کوفیان با آن دو بزرگوار (علیهما السلام) رو درک کرد.

کتاب الغارات یکی از قدیمی‌ترین منابع تاریخی شیعه هست که قریب به ۱۲ قرن پیش نگاشته شده است و سال‌های روایت نشده حکومت امیرالمومنین رو روایت می‌کنه.
ترجمه بسیار روان هست و خط داستانی رو به شدت تقویت کرده، در همین راستا مترجم مطالب فرعی و غیرمرتبط با موضوع که در کتاب اصلی آمده را حذف کرده.
هر چند متن روان و داستان وار است اما به صورت موضوعی به تاریخ پرداخت شده است که از جهاتی خوب است ولی چقدر خوب بود در کنار این ترجمه ارزشمند یک بازنویسی بر اساس ترتیب وقوع حوادث هم صورت بگیره، همانند کاری که خانم آزاده جهان احمدی در مورد کتاب الجمل شیخ مفید انجام داده اند.
        
                الجمل تلاشی ستودنی از سوی آزاده جهان احمدی‌ست برای روایت داستان وار جنگ جمل با اقتباس از کتاب الجمل و النصره سید العتره فی حرب البصره اثر ماندگار شیخ مفید.
در واقع ایشون کوشیده تکه روایت‌های پراکنده شیخ مفید رو پشت سر هم به شکل یک داستان پیوسته روایت کنند که واقعا ایده خیلی خوب بوده، تا حدود زیادی هم از عهده این کار بر اومده.
اما اندک دخل و تصرفی که ایشون در برخی جاها داشتند به فهم مخاطب لطمه وارد می‌کنه، عدم وفاداری به متن اصلی مخاطب رو در مورد تاریخ به اشتباه میندازه! مثلا ماجرای گریختن زبیر، هیچ جای کتاب اصلی نیامده که وقتی زبیر لشگر جمل رو شکست خورده دید، فرار کرده. خود شیخ مفید در کتاب اصلی صحبت دقیقی از زمان گریختن زبیر نکرده، البته در قسمت کشته شدن طلحه از قول علی بن زید بن جذعان صحبتی از دور شدن زبیر از معرکه و احتمال بازگشت مجدد می‌کنه (در برخی کتب اومده که. زبیر بعد نصایح مکرر امیرالمومنین از جنگ کناره گرفته و در برخی هم اومده که با شدت گرفتن جنگ و مغلوبه دیدن لشگر جمل فرار کرده)

با اینکه نویسنده خیلی سعی کرده توصیفات ادبی از وقایع رو چاشنی روایت تاریخی کنه اما متن از لحاظ ادبی هم در حد متوسط هست، به علاوه که در خیلی از جاها متن دقیقا کپی ترجمه دکتر مهدوی دامغانی هست!
در کل کتاب متوسطی بود که برای یکبار تجربه کردن ارزش داره البته اگر قبلاً چیزی در مورد جمل نخوندین و برای اولین بار میخواهید کتاب رو بخونید زیاد توصیه نمیکنم.
        
                دائرة المعارف کوفه‌ و کوفی شناسی
 
مطالعه کوفه از دو جهت برای ما بسیار حائز اهمیت هست، اول اینکه پایتخت حکومت شخصیت اول جهان تشیع و بستر بزرگترین تراژدی تاریخ تشیع یعنی فاجعه کربلا بوده، دوم اینکه کوفه مرکز تشیع آن‌ روزها بوده و صحابه خاص پیامبر (صلی الله علیه و آله) و عمده شیعیان و محبان امیرالمومنین در این شهر سکونت داشته‌اند.
به شدت کتاب کاملیه (از هر دو کتاب فارسی دیگر که در مورد کوفه نوشته شده‌ کامل‌تره، البته بعضی مطالب فرعی در آنها آمده که در این کتاب نیامده)، در واقع هر آن چیزی که لازم هست از این شهر مهم تاریخ جهان اسلام بدونید رو این در بر داره.
به نظرم خوندن این کتاب برای کسانی در زمینه تاریخ اسلام مطالعه دارند ضروری هست و نکات کلیدی (مثل موقعیت استراتژیک کوفه در جهان اسلام، ترکیب جمعیتی کوفه، شخصیت‌شناسی و جریان‌شناسی افراد تأثیرگذار کوفه ...) رو منتقل می‌کنه که به افزایش فهم و درک سایر کتب تاریخی کمک شایانی میکنه. 

متن در بعضی جاها خیلی روان و در بعضی جاها اندکی ثقیل است، با توجه به اینکه این کتاب بسط یافته پایان نامه کارشناسی ارشد ایشون هست و سال‌ها از نگارش قسمت عمده‌اش میگذره، بازنویسی یکدست میتونه متن کتاب رو بیش از پیش روان کنه.
 
مقدمه یا بهتر بگم مقدمه‌های کتاب حجم قابل توجهی از کتاب رو گرفته! قریب به ۱۰۰ صفحه! جا داشت مقدمه‌های خود مولف در چاپ‌های مختلف خلاصه و ادغام و همچنین نکات تکمیلی مقدمه ارزشمند پدر بزرگوارشون، (استاد علی دوانی) که به جهت تکمیل کاستی‌های کتاب نوشته شده در خود متن اعمال می‌شد.
        
                لذت شنیدن تاریخ از زبان امیر کلام علی علیه السلام

قبل از خواندن کتاب فکر میکردم کتاب خوبی نیست چون تصورم این بود مگر چقدر از وقایع تاریخ توسط خود امیرالمومنین نقل شده، فکر میکردم کتاب ناقصی باشه! با خواندنش مخصوصا از فصل سوم به بعد به وجد آمده بودم، علی علیه السلام هر چیزی که لازم بوده از تاریخ اون روزگار بدونیم رو  به زبان آورده، درست مثل خاطرات خود نگاشته!
در تاریخ اسلام هیچ کس رو مثل امیرالمومنین نمیشه پیدا کرد که تا این حد زندگی‌نامه اش از زبان خودش نقل شده باشه (حتی پیامبر اسلام)، ظلم‌های فراوان در حق حضرت ‌و نشناختن حق و شأن واقعی او باعث شده بود که ایشون در برهه‌های مختلف برای شناساندن حق و یادآوری شأن‌شون از حال و گذشته خود بسیار سخن بگویند، همچنین موقعیت خاص خلافت سبب شده سخنان ایشون بسیار بیشتر از سایر ائمه در تاریخ ثبت و ضبط شده باشه.

اگر با کتاب‌های تاریخی درباره امیرالمومنین نظیر ترجمه سه جلدی سیر‌ه‌نامه علامه کورانی، کتاب ارزشمند دکتر شهیدی، کتاب بسیار خوب تاریخ امیرالمومنین استاد عباس صفایی حائری، کتاب کم‌نظیر فروغ ولایت آیت الله سبحانی و جلد دوم تاریخ اسلام رسولی محلاتی و ... آشنایی داشته باشید میفهمید این کتاب آقای محمدیان چه اکسیر ارزشمندی‌ است در زمانه ما.
نثر روان، پیوسته و روایت داستان وار آن هم از زبان اول شخص مفرد، در عین تعهد به اصالت تاریخ دو ویژگی‌ منحصر به فرد این کتاب نسبت به کتاب‌های مشابه هست. در واقع نه مثل کتب تاریخی متن خشک و خالی از احساس داره نه مثل برخی آثار دیگه تخیل چاشنی روایت شده (در عین حفظ خط روایت داستانی). حجم کتاب هم نسبت به موضوع برای مخاطب عام کاملا مناسب است.

نکته‌ای که باید بهش توجه کرد اینه که نباید انتظار داشت با خواندن این کتاب به جزئیات کامل از وقایع زمان امیرالمومنین دست پیدا کرد چرا که این کتاب فقط وقایعی که از زبان خود امیرالمومنین نقل شده رو روایت کرده، نویسنده صرفاً برای رعایت پیوستگی و فهم بهتر مخاطب، در حد ضرورت، مطالبی رو در کروشه آورده.

از انتقاداتی که وارد هست اینه که به نظرم دو فصل ابتدایی کشش و جذابیت فصل‌هایی بعدی را نداشت.
بعضی جاها دو روایت نسبتاً مشابه از حضرت در مورد یک اتفاق نقل شده که نویسنده آنها رو پشت هم آورده که میشد برای پرهیز از تکرار به یکی بسنده کرد.
بخش غا‌رت‌ها رو هم به نظرم زیادی خلاصه‌وار توضیح دادند که اگر از قبل اطلاعاتی در این باره نداشته باشید یکم گیج می‌شید، توصیه میکنم به عنوان مکمل این فصل، کتاب ترجمه الغارات که اونم نثر روان و البته حجم کمی داره رو هم بخونید.
در بخش‌هایی از کتاب هم ایرادات خیلی ریزی وجود داره که البته لطمه‌ای به اعتبار کتاب نمیزنه، نظیر اینکه در قسمت نامه‌ تاریخی حضرت اونجا که میگه ده تن از اصحابم را فراخواندم یازده نفر ذکر میشه! که در واقع "مصباح النخع علقمة بن قیس" یک نفر هست.
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

            یه وقت کسی میخواد برا بار اول با تاریخ اسلام مواجه بشه، در این صورت این کتاب، کتاب مناسبی براش نیست،

اما یه وقت کسی با تاریخ اسلام اجمالا آشناست و کمی مطالعه داشته، در این صورت این کتاب برا مطالعه عالی است.

در واقع اگر بخوایم یکی از کتب خوب لایه تعمیقی تاریخ نقلی اسلام رو معرفی کنیم، قطعا این کتاب یکی از گزینه های جدی است.

مباحث ابتدای کتاب کمی سنگین است و بیشتر مباحث روشی رو هدف قرار داده، اگر دیدید برای شما انس باهاش سخته از ابتدای مباحث نقل تاریخش شروع کنید

نویسنده سعی کرده نقل ها و اقوال متعدد رو هم بیاره و اجمالا جرح و تعدیل هم بکنه یعنی یه قول رو به عنوان احتمال بیشتر اختیار کنه

ویژگی خوب دیگه اش استناد به کتب متعدد هست که سعی کرده اجمالا از کتب دست اول هم مثلا باشه

قلمش هم روان و خوش خوان هست.

عموما سعی کرده از سطح تاریخ نقلی هم عبور کرده و تحلیل هایی رو هم ارائه کنه اما نقطه قوت این کتاب تحلیل هاش نیست بلکه همون رویکرد تاریخ نقلیش هست 

کار با مواضع اخیر نویسنده اش یعنی آقای جعفریان ندارم اما انصافا جزو کتب خوب تاریخ نقلی هست، البته نه برا مواجه اول
          
            باسمه.
کتابی عالی است برای دریافت سیر و آغاز و انجام ماجرای حرکت امام سیدالشهدا علیه السلام.  آقای حجازی خود در مقدمه گفته اند که قصد داشته اند به خواننده برسانند که چه شد و ماجرا و سیر حوادث چه بود. کاری ستودنی کرده اند و اثر شیخ عباس قمی و ترجمه علامه شعرانی را که چه بسا مخاطبان و خوانندگانی بسیار اندک داشتند، شاهد بازاری کردند و برای خوانندگان امروزین بسیاری دستیاب کردند.
شخصا نثر کتاب را دوست داشتم و این گونه نثر پارسی را هم دوست دارم. امروز می گوییم (به علی گفت)، اما در نثر قدیم نیز می گفتند:  (علی را گفت) یا (با علی گفت). نمی دانم، احساس می کنم آهنگ دلنشینی در نثر فاخر فارسی قدیم وجود دارد که مرا خوشایند است. وقتی می خوانی انگار روی سورتمه نشسته ای و از روی کلمات و جملات به آرامی و نرمی می لغزی و جلو می روی.
از این سبک ایشان در بازنویسی و بازگویی متون می توان الگو گرفت. نوعی جان دوباره دادن به متن است، به ویژه متون خواندنی عربی، که آنها را برای فارسی زبانان خواندنی می کند. 
          
            الغارات؛ خون دلِ مولا، دلهره‌ی من
بخش دوم

4.	شفاعت‌ها؛ بعضی از بزرگان، می‌آمدند سمت حضرت و برای عفو و آزادیِ فلان کَس، واسطه می‌شدند! یک مورد مالک اشتر؛ حضرت که به حکومت رسید، ابوموسی اشعری را از فرمانداری کوفه عزل کرد. مالک واسطه شد و ابوموسی عزل نشد. این بخش در پیوست کتاب آمده که خود مترجم اضافه کرده. اما این سؤال باقی می‌ماند: چرا واسطه شد؟ چرا حضرت علی قبول کرد؟ یا یکی از حاکمان حضرت اختلاس می‌کند. امام او را زندانی کرد. صعصعه بن صوحان شفاعتش را کرد. حضرت امیر هم آزادش کرد! به همین راحتی یک مختلس با واسطه‌گری آزاد شد؟ اینجا مترجم توضیح می‌دهد: در متن تاریخی دیگری آمده که صعصعه ضمانت کرد او بدهی را پرداخت کند. و حضرت او را آزاد کرد. یعنی اگر الآن یک نفر سیصد میلیارد اختلاس کند. بعد رئیس دادگستری او را دستگیر کند. بعد رفیق قابل اعتمادِ رئیس دادگستری، ضامنِ فرد مختلس شود، رئیس دادگستری او را آزاد می‌کند؟ نه! چون می‌داند قانونی یا قاچاقی می‌تواند از مرز خارج می‌شود. همین‌طور که برخی حاکمانِ حضرت هم بعد اختلاس به شام می‌گریختند.
5.	نویسنده در ابتدای اثر توالی اتفاق‌های دوران الغارات را رعایت کرده. اما در فصلی جداگانه، آمده غارت‌های مختلف معاویه را ردیف کرده و توضیح داده. این تقسیم‌بندیِ موضوعی خوب است و طرفدار هم دارد. اما من ترتیب زمانی را بیشتر می‌پسندم. یعنی غارت‌ها همزمان با تغییر و تحول‌ها ذکر شود. مثلا: در زمان زمام‌داری محمد بن ابی‌بکر، یک سری تغییر و تحول‌هایی در شام و کوفه و مصر در حال انجام است که ترتیب رعایت می‌شود. اما ظاهرا غارت‌هایی هم می‌شده که نویسنده(یا هم ایده‌ی مترجم بوده) آن را در فصلی جدا آورده است. چه بهتر بود اگر وسط این عزل و نصب‌ها و شورش‌های درون‌شهری، غارت‌های همان زمان هم همان‌جا روایت می‌شد.
6.	معاویه در غارت‌ها، به فرماندهان می‌گفته هر جا شیعه‌ی علی دیدید، بکشید. اینکه ما شیعیان از معاویه بیزار باشیم، طبیعی است. اما اهل سنت هم نباید از معاویه دل خوشی داشته باشند. اینکه شنیده می‌شود بعضی از اهل تسنن نعاویه را دوست دارند، برای من قابل هضم نیست. نه اینکه چون شیعه کشته، چون انسانِ بی‌گناه را می‌کشته!
7.	چقدر مسلمان کشته شده! چقدر مسلمان‌ها همدیگر را کشته‌اند. شاید یهودی‌ها و مسیحی‌ها هم انقدر به جان هم افتاده‌اند. اما در محدوده‌ی زمانیِ خلافت حضرت، چقدر آدم کشته شده‌اند؟ چقدرش سر جنگ‌ها، چقدرش سرِ غارت‌های معاویه و قتل‌عام‌ها. دیگر شما حساب کنید طی سال‌های اسلامی چقدر آدم مرده‌اند. ممکن است گفته شود که بین حق و باطل این‌ها هست. اما من می‌گویم اگر «بزرگان» نبودند، خیلی‌ها کشته نمی‌شدند. خصوصا در بین اعراب که قبلیه‌گرایی زیاد است و بزرگِ یک قبیله گفت برویم جنگ، مردانِ قبلیه ناچارند بپذیرند. گرچه دِلی راضی هم نباشند. این «قتل‌عام»ها و مرگ‌های پی‌درپی یک نوع زدگی از حکومت اسلامی(چه حق چه ناحق) را به خانواده‌های داغدیده القا می‌کند. منی که بعد از هزار و خورده‌ای سال دارم این روایت‌ها را می‌خوانم حسِ دردناکی از قضیه دارم. حالا خودشان چه کشیده‌اند، بماند! 
8.	جاریه، یکی از فرماندهان حضرت علی است. او بعد از شهادت حضرت به سراغ یکی از مناطق می‌رود و می‌گوید: «به خدا قسم اگر بدانم شماتت کننده‌ای در میان شما هست، با ریختن خونش و فرستادنش به جهنم، به خدا تقرب می‌جویم. برخیزید و با حسن‌بن‌علی بیعت کنید.» این روشِ گرفتن بیعت برای امام، چه فرقی با روش گرفتن بیعت برای معاویه دارد؟! 
9.	کوفه و ما ادارک کوفه؛ به نظرم برای شناخت دقیق تاریخ صدر اسلام، خصوصا دوران خلافیت حضرت امیر، چاره‌ای جز شناخت دقیق کوفه و مردم کوفه نیست. محمدحسین رجبی دوانی کتابی دارد با عنوان «کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی». من هنوز نخوانده‌ام. اما اگر پیش از الغارات، کوفه‌ی رجبی دوانی را می‌خواندم، به فهم الغارات و صدر اسلام کمک بیشتری می‌کرد. یا بعدش بخوانم، قضایا را بهتر درک می‌کنم.
10.	در پایان کتاب، سیره‌ی کوتاهی از زندگی و زمامداری حضرت امیر آمده بود. خیلی مختصر بگویم و رد شوم: «زمامداران مملکتِ اسلامیِ ما الگویشان کیست؟»
و این را در آخر می‌نویسم که تلنگری به خودم باشد: این دلهره را در جای‌جایی که در صحبت‌های حضرتِ امیر، خونِ دل خوردن هویدا بود، داشتم که: من اگر بودم، کدام وَر بودم؟


(به خاطر محدودیت بهخوان در تعداد کلمات، یادداشت نوشته شده بر این کتاب در دو بخش منتشر می‌شود)

بخش اول را اینجا بخوانید:
https://behkhaan.ir/review/01f7da27-b636-4978-bd55-72f39a70d3b5
          
            الغارات؛ خونِ دلِ مولا، دلهره‌ی من
بخش اول

همیشه عاشق تاریخ بوده‌ام؛ اما نه اینکه بنشینم و مثلا پانزده جلد قطور تاریخ طبری یا ویل‌دورانت بخوانم. دوست دارم یکی برایم تاریخ را روایت کند. قصه‌اش کند و من گوش بدهم. این سبکِ دلخواه من در خواندن(بخوانید شنیدن) تاریخ است. ناگفته نماند که من رمان‌ها و داستان‌های تاریخی کم نخوانده‌ام. اما یک عیب دارد: اینکه گرچه خط اصلی داستان بر پایه‌ی روایت‌های مسلم تاریخی است، اما بالاخره داستان است و چمشه‌هایی از تخیل هم لابه‌لایش می‌جوشد. که البته ناگزیر هم هست. از طرفی نثرهای تاریخی، به سلیقه‌ی من نمی‌خورد. به نظرم خیلی خشک و نچسپ است. می‌توانم بگویم «الغارات» یک متنِ تاریخی بود که زبانِ روایی داشت. خُب قطعا داستان نبود. اما لحن روایت‌گونه‌ای که داشت، خواننده را با خودش می‌کشید و به او می‌گفت: «دنبالم بیا...» و خواننده هم «نه» نمی‌گفت. ظاهرا این روایت‌گونه شدنِ الغارات، کار نویسنده‌ی ثقفی نیست. این را سیدمحمود زارعی انجام داده و از حق نگذریم به خوبی از عهده‌اش برآمده.
قبل از اینکه چند کلمه‌ای از کتاب بنویسم، توی پرانتز بگویم: «این کتاب پیشنهاد گروهی از دوستان «کتاب‌دوستِ سیاستِ ما» بود. قرار بر این شد که همه این کتاب را بخوانیم و در یک گَعده، درباره‌اش گپ‌وگفت کنیم. من به جلسه نرسیدم. پس خودم اینجا می‌نویسم که از قافله عقب نمانم.»
1.	در کتاب‌های درسی خبری از الغارات نیست! چرا؟ اصلا الغارات چیست؟ بعد از سه جنگ جمل و صفین و نهروان، حضرت امیر حدود دو سال حکومت می‌کند که معاویه غارت‌های زیادی از مناطق تحت حکومت حضرت، در این دوره دارد که معروف شده به الغارات. چرا در کتاب‌های درسی بچه‌شیعه‌ها، خبری از این بخش مهم از تاریخِ امام اولشان نیست؟ البته حمله‌ به شهر انبار و تک‌وتوک روایت‌های پراکنده پیدا می‌شود. اما هیچ‌کس نخواهد فهمید که این روایت‌های پراکنده، مربوط به کدام دوره از حکومت حضرت علی است. و نکته‌ی خوبِ این کتاب، این بود که هرچه می‌دانسیتم را نیاورده بود. البته مترجم، که می‌توان اسمش را مصحح هم گذاشت، خلاصه‌ی مختصر و مفیدی از پیش از دوران الغارات آورده بود که دستش هم درد نکند.
2.	من یک دور از اول تا آخر نهج‌البلاغه را خوانده‌ام. اما بعضی از خطبه‌ها را درک نمی‌کردم. این‌طور بگویم: نمی‌توانستم با آن ارتباط برقرار کنم که چرا انقدر امیرالمؤمنین(ع) از دستِ مردم می‌نالد؟ چرا می‌خواهد از دستشان راحت شود؟ و خیلی چراهای دیگر... جوابش این است: چون من هیچ اطلاعی از دورانی که این خطبه‌ها قرائت می‌شده، نداشتم. وقتی برخی از این خطبه‌ها را لابه‌لایِ روایت‌ها خواندم، آنجا بود که فهمیدم چی به چی است و کی به کی و اصلا در کوفه و مملکت اسلامی چه خبر است.
3.	روایت‌گونه شدنِ متن اثر، گاهی هم می‌تواند به اثبات تاریخی آن شبهه وارد کند. مختصر توضیح بدهم: اگر کتاب را داستان فرض کنیم ـ که نیست ـ حضرت علی شخصیت اصلی داستان است. می‌شود گفت قهرمان داستان. معاویه هم می‌شود ضدقهرمان. اصلا روایت‌های کتاب پینگ‌پنگی پیش می‌رود. گاهی معاویه کاری انجام می‌دهد و حضرت واکنش نشان می‌دهند و گاهی عکس آن. اما جنبه‌ی داستانی آن کجا قوت پیدا می‌کند؟ وقت نویسنده ذهن‌خوانی می‌کند یا گفت‌وگوهای محرمانه را هم ثبت می‌کند. وقتی اثر داستانی شد، از قوتِ تاریخی آن کم می‌کند. مثال بزنم: معاویه حرکتی زده. حضرت امیر با پسرانش و دامادش(عبدالله بن جعفر) در این خصوص مشورت می‌کند. این جلسه می‌شود گفت محرمانه است. اما همه‌ی نقل‌قول‌های ریز نیز در این کتاب آمده. ابراهیم بن محمد ثقفی، کجایِ این گفت‌وگوی محرمانه قرار داشته؟ از کجا این گفت‌وگو به او رسیده است؟ حالا ما فرض می‌کنیم یکی از حاضرین در جلسه ـ که بعید است ریزگفت‌وگوها به بیرون درز کند، چون فرزندان و داماد خلیفه هستند ـ این گفت‌وگو را به بیرون منتقل کرده‌اند و به شکلی به نویسنده‌ی الغارات رسیده و او هم در کتابش آورده. اما این مورد چه: قیس‌ بن سعد، فرماندار مصر بود. به دلیلی قرار بود او را عزل کنند. نویسنده نوشته: عبدالله‌ بن جعفر در جلسه مشورتی که چند خط بالاتر ذکر آن رفت، می‌گوید قیس را عزل کن و محمد بن ابی‌بکر را به فرمانداری مصر منصوب کن... عبدالله‌ بن جعفر، هم برادر مادریِ محمد بن ابی‌بکر بود و به همین دلیل دوست داشت برادرش حکم امارت بگیرد. سؤال: مگر نویسنده در دلِ عبدالله حضور داشته که می‌نویسد عبدالله «دوست داشت»؟ شاید او «بر اساس عقل و منطق» این پیشنهاد را داده است؟ باز فرض می‌گیریم خود عبدالله جایی نقل کرده من دوست داشتم برادرم فرماندار مصر شود به همین خاطر این پیشنهاد را به حضرت امیر دادم. اما نویسنده نباید خواننده را مطلع کند که عبدالله کجا و در چه شرایطی این حرف را زده؟ کلی بگویم: همین است که خیلی از روایت‌های تاریخی را داستانی می‌خوانم. شاید ایراد از نوع نگاه من باشد. نمی‌دانم. (البته این مورد شاید ایراد به مترجم باشد تا نویسنده.)

(به خاطر محدودیت بهخوان در تعداد کلمات، یادداشت نوشته شده بر این کتاب در دو بخش منتشر می‌شود)
بخش دوم را اینجا بخوانید:
https://behkhaan.ir/review/4558ac7f-3771-4451-bb0d-959392576223
          
            نیمه‌ی مهجور حکومت امیرالمومنین

اکثر اطلاعاتی که ما از حکومت امیرالمومنین داریم مربوط میشه به نیمه اول حکومت یعنی سه جنگ مهم جمل، صفین و نهروان که حکومت حضرت در اوج قدرت و استواری بوده. در حالی که بیش از نیمی از حکومت حضرت در دورانی که در تاریخ از اون به عنوان دوران غارت‌ها یاد شده، سپری شده. علت این نام گذاری یورش‌های مکرر سپاهیان معاویه به مناطق تحت سیطره امیرالمومنین و کوتاهی کوفیان در یاری حضرت بوده.
مطالعه این دوره از حکومت امیرالمومنین نه تنها در درک مظلومیت حضرت و فهم کامل سیره ایشون در حکومت‌داری حائز اهمیت است بلکه بدون فهم این دوره نمی‌توان صلح امام حسن و متعاقباً قیام امام حسین و رفتار کوفیان با آن دو بزرگوار (علیهما السلام) رو درک کرد.

کتاب الغارات یکی از قدیمی‌ترین منابع تاریخی شیعه هست که قریب به ۱۲ قرن پیش نگاشته شده است و سال‌های روایت نشده حکومت امیرالمومنین رو روایت می‌کنه.
ترجمه بسیار روان هست و خط داستانی رو به شدت تقویت کرده، در همین راستا مترجم مطالب فرعی و غیرمرتبط با موضوع که در کتاب اصلی آمده را حذف کرده.
هر چند متن روان و داستان وار است اما به صورت موضوعی به تاریخ پرداخت شده است که از جهاتی خوب است ولی چقدر خوب بود در کنار این ترجمه ارزشمند یک بازنویسی بر اساس ترتیب وقوع حوادث هم صورت بگیره، همانند کاری که خانم آزاده جهان احمدی در مورد کتاب الجمل شیخ مفید انجام داده اند.
          
            الجمل تلاشی ستودنی از سوی آزاده جهان احمدی‌ست برای روایت داستان وار جنگ جمل با اقتباس از کتاب الجمل و النصره سید العتره فی حرب البصره اثر ماندگار شیخ مفید.
در واقع ایشون کوشیده تکه روایت‌های پراکنده شیخ مفید رو پشت سر هم به شکل یک داستان پیوسته روایت کنند که واقعا ایده خیلی خوب بوده، تا حدود زیادی هم از عهده این کار بر اومده.
اما اندک دخل و تصرفی که ایشون در برخی جاها داشتند به فهم مخاطب لطمه وارد می‌کنه، عدم وفاداری به متن اصلی مخاطب رو در مورد تاریخ به اشتباه میندازه! مثلا ماجرای گریختن زبیر، هیچ جای کتاب اصلی نیامده که وقتی زبیر لشگر جمل رو شکست خورده دید، فرار کرده. خود شیخ مفید در کتاب اصلی صحبت دقیقی از زمان گریختن زبیر نکرده، البته در قسمت کشته شدن طلحه از قول علی بن زید بن جذعان صحبتی از دور شدن زبیر از معرکه و احتمال بازگشت مجدد می‌کنه (در برخی کتب اومده که. زبیر بعد نصایح مکرر امیرالمومنین از جنگ کناره گرفته و در برخی هم اومده که با شدت گرفتن جنگ و مغلوبه دیدن لشگر جمل فرار کرده)

با اینکه نویسنده خیلی سعی کرده توصیفات ادبی از وقایع رو چاشنی روایت تاریخی کنه اما متن از لحاظ ادبی هم در حد متوسط هست، به علاوه که در خیلی از جاها متن دقیقا کپی ترجمه دکتر مهدوی دامغانی هست!
در کل کتاب متوسطی بود که برای یکبار تجربه کردن ارزش داره البته اگر قبلاً چیزی در مورد جمل نخوندین و برای اولین بار میخواهید کتاب رو بخونید زیاد توصیه نمیکنم.
          
            دائرة المعارف کوفه‌ و کوفی شناسی
 
مطالعه کوفه از دو جهت برای ما بسیار حائز اهمیت هست، اول اینکه پایتخت حکومت شخصیت اول جهان تشیع و بستر بزرگترین تراژدی تاریخ تشیع یعنی فاجعه کربلا بوده، دوم اینکه کوفه مرکز تشیع آن‌ روزها بوده و صحابه خاص پیامبر (صلی الله علیه و آله) و عمده شیعیان و محبان امیرالمومنین در این شهر سکونت داشته‌اند.
به شدت کتاب کاملیه (از هر دو کتاب فارسی دیگر که در مورد کوفه نوشته شده‌ کامل‌تره، البته بعضی مطالب فرعی در آنها آمده که در این کتاب نیامده)، در واقع هر آن چیزی که لازم هست از این شهر مهم تاریخ جهان اسلام بدونید رو این در بر داره.
به نظرم خوندن این کتاب برای کسانی در زمینه تاریخ اسلام مطالعه دارند ضروری هست و نکات کلیدی (مثل موقعیت استراتژیک کوفه در جهان اسلام، ترکیب جمعیتی کوفه، شخصیت‌شناسی و جریان‌شناسی افراد تأثیرگذار کوفه ...) رو منتقل می‌کنه که به افزایش فهم و درک سایر کتب تاریخی کمک شایانی میکنه. 

متن در بعضی جاها خیلی روان و در بعضی جاها اندکی ثقیل است، با توجه به اینکه این کتاب بسط یافته پایان نامه کارشناسی ارشد ایشون هست و سال‌ها از نگارش قسمت عمده‌اش میگذره، بازنویسی یکدست میتونه متن کتاب رو بیش از پیش روان کنه.
 
مقدمه یا بهتر بگم مقدمه‌های کتاب حجم قابل توجهی از کتاب رو گرفته! قریب به ۱۰۰ صفحه! جا داشت مقدمه‌های خود مولف در چاپ‌های مختلف خلاصه و ادغام و همچنین نکات تکمیلی مقدمه ارزشمند پدر بزرگوارشون، (استاد علی دوانی) که به جهت تکمیل کاستی‌های کتاب نوشته شده در خود متن اعمال می‌شد.