یادداشت عرفان هزاوه
1402/5/30
لذت شنیدن تاریخ از زبان امیر کلام علی علیه السلام قبل از خواندن کتاب فکر میکردم کتاب خوبی نیست چون تصورم این بود مگر چقدر از وقایع تاریخ توسط خود امیرالمومنین نقل شده، فکر میکردم کتاب ناقصی باشه! با خواندنش مخصوصا از فصل سوم به بعد به وجد آمده بودم، علی علیه السلام هر چیزی که لازم بوده از تاریخ اون روزگار بدونیم رو به زبان آورده، درست مثل خاطرات خود نگاشته! در تاریخ اسلام هیچ کس رو مثل امیرالمومنین نمیشه پیدا کرد که تا این حد زندگینامه اش از زبان خودش نقل شده باشه (حتی پیامبر اسلام)، ظلمهای فراوان در حق حضرت و نشناختن حق و شأن واقعی او باعث شده بود که ایشون در برهههای مختلف برای شناساندن حق و یادآوری شأنشون از حال و گذشته خود بسیار سخن بگویند، همچنین موقعیت خاص خلافت سبب شده سخنان ایشون بسیار بیشتر از سایر ائمه در تاریخ ثبت و ضبط شده باشه. اگر با کتابهای تاریخی درباره امیرالمومنین نظیر ترجمه سه جلدی سیرهنامه علامه کورانی، کتاب ارزشمند دکتر شهیدی، کتاب بسیار خوب تاریخ امیرالمومنین استاد عباس صفایی حائری، کتاب کمنظیر فروغ ولایت آیت الله سبحانی و جلد دوم تاریخ اسلام رسولی محلاتی و ... آشنایی داشته باشید میفهمید این کتاب آقای محمدیان چه اکسیر ارزشمندی است در زمانه ما. نثر روان، پیوسته و روایت داستان وار آن هم از زبان اول شخص مفرد، در عین تعهد به اصالت تاریخ دو ویژگی منحصر به فرد این کتاب نسبت به کتابهای مشابه هست. در واقع نه مثل کتب تاریخی متن خشک و خالی از احساس داره نه مثل برخی آثار دیگه تخیل چاشنی روایت شده (در عین حفظ خط روایت داستانی). حجم کتاب هم نسبت به موضوع برای مخاطب عام کاملا مناسب است. نکتهای که باید بهش توجه کرد اینه که نباید انتظار داشت با خواندن این کتاب به جزئیات کامل از وقایع زمان امیرالمومنین دست پیدا کرد چرا که این کتاب فقط وقایعی که از زبان خود امیرالمومنین نقل شده رو روایت کرده، نویسنده صرفاً برای رعایت پیوستگی و فهم بهتر مخاطب، در حد ضرورت، مطالبی رو در کروشه آورده. از انتقاداتی که وارد هست اینه که به نظرم دو فصل ابتدایی کشش و جذابیت فصلهایی بعدی را نداشت. بعضی جاها دو روایت نسبتاً مشابه از حضرت در مورد یک اتفاق نقل شده که نویسنده آنها رو پشت هم آورده که میشد برای پرهیز از تکرار به یکی بسنده کرد. بخش غارتها رو هم به نظرم زیادی خلاصهوار توضیح دادند که اگر از قبل اطلاعاتی در این باره نداشته باشید یکم گیج میشید، توصیه میکنم به عنوان مکمل این فصل، کتاب ترجمه الغارات که اونم نثر روان و البته حجم کمی داره رو هم بخونید. در بخشهایی از کتاب هم ایرادات خیلی ریزی وجود داره که البته لطمهای به اعتبار کتاب نمیزنه، نظیر اینکه در قسمت نامه تاریخی حضرت اونجا که میگه ده تن از اصحابم را فراخواندم یازده نفر ذکر میشه! که در واقع "مصباح النخع علقمة بن قیس" یک نفر هست.
2
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.