بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

سید علی جمال زاده

@aliiibooks

2 دنبال شده

6 دنبال کننده

                      
                    
@aliiibooks

یادداشت‌ها

                ذهن من یه ویژگی مریض گونه(از نظر خودم)داره که بین خیلی از کتاب هایی که میخونم،فیلم و سریال هایی که می‌بینم و حتی اتفاقاتی که دنیای ورزش و علی‌الخصوص فوتبال میفته ارتباط برقرار میکنه.چی بگم،مغز منم اینحوریه دیگه🤷🏻‍♂️😅
حدودا سال ۲۰۰۵،تیم اینترمیلان ایتالیا یک مهاجم برزیلی عالی داشت به اسم آدریانو.آدریانو آمار فوق العاده‌ای داشت.هر موقعیت گل رو به راحتی گل میکرد تا اینکه تلفن زنگ خورد...
پشت تلفن خبر مرگ پدرش رو شنید و به کل نابود شد و هیچوقت به سایه گذشته خودش هم نرسید،حتی وارد باندهای قاچاقچی مواد مخدر برزیل هم وارد شد.
حالا چه ربطی به کالیگولا داشت؟
داستان از جایی شروع میشه که کالیگولا،قیصر روم،خواهر خودش رو که در واقع معشوقه خودش هم هست از دست میده و کالیگولا به نکته‌ای میرسه که:مرگ هم وجود داره،پس چرا زندگی کنم؟ و ((همه مردم می‌میرند ولی خوشبخت نیستند.))
در واقع به یک پوچی میرسه و تنها خواسته اش اینکه که به قدرت ناممکن برسه در حدی که مرگ و زندگی مردمان سرزمینش هم دست اون باشه.محتوای این کتاب خیلی وابسته به کتاب اسطوره سیزیف هم هست.

در افسانه سیزیف، کامو دو واکنش متداول نسبت به ابسوردیسم را رد می‌کند. واکنش اول که «خودکشی فیزیکی» نام دارد، به نوعی اطاعت محض از پوچی است. انسانی که معنایی در زندگی نمی‌بیند، بهتر است به زندگی خود پایان دهد. کامو همچنین چیزی که خودش از آن به عنوان «خودکشی فلسفی» نام می‌برد را هم رد می‌کند. این رویکرد بر این باور است که به منظور این که به نتیجه‌گیری پوچ گرایانه نرسیم، بهتر است کلا در مورد این مسائل تفکر نکنیم.
آلبر کامو، درباره کالیگولا می‌نویسد:

کالیگولا مردی است که شور زندگی او را تا جنون تخریب پیش می‌راند. مردی که از بس به اندیشه خود وفادار است وفاداری به انسان را از یاد می‌برد. کالیگولا همه ارزش‌ها را مردود می‌شمارد. اما اگر حقیقت او در انکار خدایان است، خطای او در انکار انسان است. این را ندانسته است که چون همه چیز را نابود کند ناچار در آخر خود را نابود خواهد کرد. این سرگذشت انسانی‌ترین و فجیع‌ترین اشتباهات است.

خلاصه که بخونیدش.✌🏻✌🏻

بخشی از کتاب:📚از دست دادن زندگی چیزی نیست و هر وقت که لازم باشد من این شهامت را خواهم داشت. اما از دست رفتن معنای زندگی و نابود شدن انگیزه هستی، این است آنچه تحمل‌کردنی نیست. نمی‌شود بی‌انگیزه زندگی کرد.
        
                برای این کتاب فوق العاده مرحله‌ای میرم جلو.
۱)تعریف ناتورالیسم:گرایش و جنبش ادبی است که اواخر قرن نوزده تحت تأثیر نظریات داروین شکل گرفت. این جنبش بر پایهٔ یک رئالیسم سفت و سخت اجتماعی بنا شد و به‌دور از نمادگرایی، ایدئال‌گرایی و احساسات‌گرایی‌های مرسوم، بر جزئیات روزمرهٔ زندگی تأکید می‌کرد، چرا که رفتار آدمی و سرنوشتش را در چارچوب جبر تحمیل شده از سوی وراثت و محیط به رسمیت می‌شناخت.ژرمینال رو به عنوان یک کتاب کاملا ناتورال در نظر میگیرند و کل زولا هم نویسنده‌ای هست که سبک نوشته هاش ناتورالیسم است.
۲)داستان:داستان با وارد شدن قهرمان داستان یعنی اتی‌ین به مناطقی در شمال فرانسه آغاز میشه که تمام مردم آن ناحیه کارگران معادن هستند و در آینده به دلیل حقوق کم دست به استعفا میزنند.
۳)شخصیت ها،فضاسازی ها:اتی‌ین برای من خیلی شبیه به قهرمان های داستان های ادبیات روسیه بود.اما تفاوت هایی هم دیده میشه؛اتی‌ین دغدغه هایی که داشت در برابر دغدغه های قهرمان های کتاب های ادبیات روسیه از نظر من تا حدودی پیش پا افتاده است اما برخلاف آن ها دست به عمل مهمی زد.شخصیت پردازی این کتاب واقعا بی‌نظیر بود.وجود داشتن یک شخصیت که از روسیه وارد آن منطقه شده بود از نظر من واقعا هوشمندانه است.چرا که در همون زمان مردم روسیه درگیر روسیه تزاری بودند و خواستار انقلاب و تحول.
فضاسازی ها نسبتا خوب بود اما آنچنان که باید فضای معدن برای من تداعی نمیشد چون که هیچی ایده‌ای درباره اش نداشتم.
۴)مقدمه کوچیک آقای حبیبی:واقعا بی‌نظیره.
در سال ۱۸۸۵ ویکتور هوگو از دنیا رفت و ژرمینال به دنیا آمد که بینوایان زولاست در فرانسه مدرن و صنعتی. داستان رنجبران زیر زمین است که اگر دانته بود «دوزخش» می‌شد در جهانی که انسان «تا پایان شب سفر می‌کند» اما در پایان این راه شگفت‌انگیز در دل زمین، در ژرفنای خاک که انسان عمرها رنج برده و له شده است عاقبت کمر راست می‌کند و در شورشی سراسر امید سربرمی‌افرازد.
ژرمینال زیباترین و بزرگترین اثر زولاست. حماسه برادری است در فلاکت: داستان سرنوشت بشر.

در کل بگم کتاب شاهکاریه اما توصیفات زیادی داره(به خاطر سبکش)
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

            به نام او

🔹️اول از همه بگویم که شاهنامه فردوسی یکی از راحت‌ترین و سرراست‌ترین متون بین متون کهن فارسی است، حماسه‌سرای طوس با ساختاری منسجم داستان‌های خودش را با کمترین پیچیدگی روایت می‌کند.
ولی در نگاه اول ارتباط برقرار کردن با شاهنامه مشکل به نظر می‌رسد. خب دلایل متعددی می‌توان برایش برشمرد خب زبان فردوسی زبان فاخری‌ست، برجستگی دارد ولی اگر وارد دنیای او بشوی و با قولی بوطیقای کلام او را درک کنی به راحتی می‌توانی با آن کنار بیایی و برخلاف بسیاری از متون نیازی به استفاده از شرح و تفسیر نداری. فی‌المثل نظامی در بسیاری از جاهای منظومه‌های خود پیچیده سخن می‌گوید که نیاز به شرح و تفسیر دارد. شاهنامه چنین نیست.
نکته دیگر شاید حجم شاهنامه باشد که ممکن است مخاطب را به واهمه بیندازد. که برای حل این مشکل اصلا نیازی نیست همه کتاب را بخوانیم، ابتدا داستان به داستان جلو برویم (نشر قطره با شاهنامه دبیرسیاقی چنین کاری کرده است)

🔸️ و اما برای شاهنامه‌خوانی چه باید کرد؟
به نظرم اولین کار داشتن یک نسخه خوب است، نسخه خوب نه به معنای نسخه‌ای که تصحیح خوبی داشته باشد تصحیح مهم است ولی در مواجهه ابتدایی با این کتاب و برای اولین بار خواندن چندان مهم نیست پس حتما اصرار نکنیم که آخرین تصحیح از شاهنامه را که اتفاقا کار دکتر خالقی مطلق است پیدا کنیم، شاهنامه‌ای که نشر سخن از تصحیح ایشان منتشر کرده اصلا کاربردی نیست. به نظرم تصحیح مسکو با یک ویراست خوب بهترین گزینه است. ویرایشی که حتما پانویسِ معنی واژگان و ترکیبات دشوار را داشته باشد تا خواننده با خیال راحت و کمترین مشکل داستان را بخواند و جلو برود.

🔸️ویرایش‌های خوبی در بازار هست مثل ویرایش دکتر حمیدیان و دبیرسیاقی در نشر قطره، ویرایش قریب در نشر دوستان یا ویرایش توفیق سبحانی که نشر روزنه منتشر کرده ولی یکی از بهترین ویرایشها از شاهنامه متعلق به مرحوم پرویز اتابکی است، البته به نظر من بهترین است چرا که علاوه بر پانویس‌ها یک فرهنگ واژگانی و اعلام بسیار خوب در انتهای کتاب دارد. همچنین اتابکی در این ویرایش علاوه بر نسخه مسکو، نسخه‌های ژول مل، کلکته و نسخه خطی فلورانس را مدنظر قرار داده و بعضا اختلاف نسخه‌ها را نیز آورده است، ولی متاسفانه چند سالی‌ست که این کتاب که توسط نشر فرزان روز منتشر شده بود، در بازار موجود نیست و تجدیدچاپ نشده است ولی قسمت انتهایی کتاب به صورت کتابی مجزا توسط همین ناشر منتشر شده و در بازار موجود است، اگر خود شاهنامه را گیر آوردید خوش به حالتان اگر هم نه فعلا همین واژه‌نامه بسازید. و در کنار یکی دیگر از ویراست‌های خوب شاهنامه استفاده کنید تا شاهنامه اتابکی منتشر شود فقط یک توضیح لازم است که مرحوم اتابکی یکبار شاهنامه نسخه ژول مل را ویرایش کرده‌اند و در قالب چهار مجلد سالها پیش در انتشار علمی و فرهنگی منتشر کرده‌اند که با این نسخه‌ای که من معرفی کردم متفاوت است و برجستگی خاصی ندارد، به اشتباه آن را تهیه نکنید.
والسلام
          
            ذهن من یه ویژگی مریض گونه(از نظر خودم)داره که بین خیلی از کتاب هایی که میخونم،فیلم و سریال هایی که می‌بینم و حتی اتفاقاتی که دنیای ورزش و علی‌الخصوص فوتبال میفته ارتباط برقرار میکنه.چی بگم،مغز منم اینحوریه دیگه🤷🏻‍♂️😅
حدودا سال ۲۰۰۵،تیم اینترمیلان ایتالیا یک مهاجم برزیلی عالی داشت به اسم آدریانو.آدریانو آمار فوق العاده‌ای داشت.هر موقعیت گل رو به راحتی گل میکرد تا اینکه تلفن زنگ خورد...
پشت تلفن خبر مرگ پدرش رو شنید و به کل نابود شد و هیچوقت به سایه گذشته خودش هم نرسید،حتی وارد باندهای قاچاقچی مواد مخدر برزیل هم وارد شد.
حالا چه ربطی به کالیگولا داشت؟
داستان از جایی شروع میشه که کالیگولا،قیصر روم،خواهر خودش رو که در واقع معشوقه خودش هم هست از دست میده و کالیگولا به نکته‌ای میرسه که:مرگ هم وجود داره،پس چرا زندگی کنم؟ و ((همه مردم می‌میرند ولی خوشبخت نیستند.))
در واقع به یک پوچی میرسه و تنها خواسته اش اینکه که به قدرت ناممکن برسه در حدی که مرگ و زندگی مردمان سرزمینش هم دست اون باشه.محتوای این کتاب خیلی وابسته به کتاب اسطوره سیزیف هم هست.

در افسانه سیزیف، کامو دو واکنش متداول نسبت به ابسوردیسم را رد می‌کند. واکنش اول که «خودکشی فیزیکی» نام دارد، به نوعی اطاعت محض از پوچی است. انسانی که معنایی در زندگی نمی‌بیند، بهتر است به زندگی خود پایان دهد. کامو همچنین چیزی که خودش از آن به عنوان «خودکشی فلسفی» نام می‌برد را هم رد می‌کند. این رویکرد بر این باور است که به منظور این که به نتیجه‌گیری پوچ گرایانه نرسیم، بهتر است کلا در مورد این مسائل تفکر نکنیم.
آلبر کامو، درباره کالیگولا می‌نویسد:

کالیگولا مردی است که شور زندگی او را تا جنون تخریب پیش می‌راند. مردی که از بس به اندیشه خود وفادار است وفاداری به انسان را از یاد می‌برد. کالیگولا همه ارزش‌ها را مردود می‌شمارد. اما اگر حقیقت او در انکار خدایان است، خطای او در انکار انسان است. این را ندانسته است که چون همه چیز را نابود کند ناچار در آخر خود را نابود خواهد کرد. این سرگذشت انسانی‌ترین و فجیع‌ترین اشتباهات است.

خلاصه که بخونیدش.✌🏻✌🏻

بخشی از کتاب:📚از دست دادن زندگی چیزی نیست و هر وقت که لازم باشد من این شهامت را خواهم داشت. اما از دست رفتن معنای زندگی و نابود شدن انگیزه هستی، این است آنچه تحمل‌کردنی نیست. نمی‌شود بی‌انگیزه زندگی کرد.
          
            برای این کتاب فوق العاده مرحله‌ای میرم جلو.
۱)تعریف ناتورالیسم:گرایش و جنبش ادبی است که اواخر قرن نوزده تحت تأثیر نظریات داروین شکل گرفت. این جنبش بر پایهٔ یک رئالیسم سفت و سخت اجتماعی بنا شد و به‌دور از نمادگرایی، ایدئال‌گرایی و احساسات‌گرایی‌های مرسوم، بر جزئیات روزمرهٔ زندگی تأکید می‌کرد، چرا که رفتار آدمی و سرنوشتش را در چارچوب جبر تحمیل شده از سوی وراثت و محیط به رسمیت می‌شناخت.ژرمینال رو به عنوان یک کتاب کاملا ناتورال در نظر میگیرند و کل زولا هم نویسنده‌ای هست که سبک نوشته هاش ناتورالیسم است.
۲)داستان:داستان با وارد شدن قهرمان داستان یعنی اتی‌ین به مناطقی در شمال فرانسه آغاز میشه که تمام مردم آن ناحیه کارگران معادن هستند و در آینده به دلیل حقوق کم دست به استعفا میزنند.
۳)شخصیت ها،فضاسازی ها:اتی‌ین برای من خیلی شبیه به قهرمان های داستان های ادبیات روسیه بود.اما تفاوت هایی هم دیده میشه؛اتی‌ین دغدغه هایی که داشت در برابر دغدغه های قهرمان های کتاب های ادبیات روسیه از نظر من تا حدودی پیش پا افتاده است اما برخلاف آن ها دست به عمل مهمی زد.شخصیت پردازی این کتاب واقعا بی‌نظیر بود.وجود داشتن یک شخصیت که از روسیه وارد آن منطقه شده بود از نظر من واقعا هوشمندانه است.چرا که در همون زمان مردم روسیه درگیر روسیه تزاری بودند و خواستار انقلاب و تحول.
فضاسازی ها نسبتا خوب بود اما آنچنان که باید فضای معدن برای من تداعی نمیشد چون که هیچی ایده‌ای درباره اش نداشتم.
۴)مقدمه کوچیک آقای حبیبی:واقعا بی‌نظیره.
در سال ۱۸۸۵ ویکتور هوگو از دنیا رفت و ژرمینال به دنیا آمد که بینوایان زولاست در فرانسه مدرن و صنعتی. داستان رنجبران زیر زمین است که اگر دانته بود «دوزخش» می‌شد در جهانی که انسان «تا پایان شب سفر می‌کند» اما در پایان این راه شگفت‌انگیز در دل زمین، در ژرفنای خاک که انسان عمرها رنج برده و له شده است عاقبت کمر راست می‌کند و در شورشی سراسر امید سربرمی‌افرازد.
ژرمینال زیباترین و بزرگترین اثر زولاست. حماسه برادری است در فلاکت: داستان سرنوشت بشر.

در کل بگم کتاب شاهکاریه اما توصیفات زیادی داره(به خاطر سبکش)