بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

کالیگولا

کالیگولا

کالیگولا

آلبر کامو و 1 نفر دیگر
4.0
84 نفر |
23 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

137

خواهم خواند

54

دور و بر من هرچه هست دروغ است و من می خواهم که مردم با راستی زندگی کنند. وسیله اش را هم دارم تا آنها را وادارم که با راستی زندگی کنند، چون می دانم که آنها چه ندارند. آنها معرفت ندارند. معلمی می خواهند که بداند چه می گوید... در سرتاسر امپراتوری روم تنها کسی که آزاد است منم. بروید و به روم اعلام کنید که عاقبت به موهبت آزادی رسیده است و با این آزادی آزمون بزرگی آغاز می شود.

لیست‌های مرتبط به کالیگولا

یادداشت‌های مرتبط به کالیگولا

            ذهن من یه ویژگی مریض گونه(از نظر خودم)داره که بین خیلی از کتاب هایی که میخونم،فیلم و سریال هایی که می‌بینم و حتی اتفاقاتی که دنیای ورزش و علی‌الخصوص فوتبال میفته ارتباط برقرار میکنه.چی بگم،مغز منم اینحوریه دیگه🤷🏻‍♂️😅
حدودا سال ۲۰۰۵،تیم اینترمیلان ایتالیا یک مهاجم برزیلی عالی داشت به اسم آدریانو.آدریانو آمار فوق العاده‌ای داشت.هر موقعیت گل رو به راحتی گل میکرد تا اینکه تلفن زنگ خورد...
پشت تلفن خبر مرگ پدرش رو شنید و به کل نابود شد و هیچوقت به سایه گذشته خودش هم نرسید،حتی وارد باندهای قاچاقچی مواد مخدر برزیل هم وارد شد.
حالا چه ربطی به کالیگولا داشت؟
داستان از جایی شروع میشه که کالیگولا،قیصر روم،خواهر خودش رو که در واقع معشوقه خودش هم هست از دست میده و کالیگولا به نکته‌ای میرسه که:مرگ هم وجود داره،پس چرا زندگی کنم؟ و ((همه مردم می‌میرند ولی خوشبخت نیستند.))
در واقع به یک پوچی میرسه و تنها خواسته اش اینکه که به قدرت ناممکن برسه در حدی که مرگ و زندگی مردمان سرزمینش هم دست اون باشه.محتوای این کتاب خیلی وابسته به کتاب اسطوره سیزیف هم هست.

در افسانه سیزیف، کامو دو واکنش متداول نسبت به ابسوردیسم را رد می‌کند. واکنش اول که «خودکشی فیزیکی» نام دارد، به نوعی اطاعت محض از پوچی است. انسانی که معنایی در زندگی نمی‌بیند، بهتر است به زندگی خود پایان دهد. کامو همچنین چیزی که خودش از آن به عنوان «خودکشی فلسفی» نام می‌برد را هم رد می‌کند. این رویکرد بر این باور است که به منظور این که به نتیجه‌گیری پوچ گرایانه نرسیم، بهتر است کلا در مورد این مسائل تفکر نکنیم.
آلبر کامو، درباره کالیگولا می‌نویسد:

کالیگولا مردی است که شور زندگی او را تا جنون تخریب پیش می‌راند. مردی که از بس به اندیشه خود وفادار است وفاداری به انسان را از یاد می‌برد. کالیگولا همه ارزش‌ها را مردود می‌شمارد. اما اگر حقیقت او در انکار خدایان است، خطای او در انکار انسان است. این را ندانسته است که چون همه چیز را نابود کند ناچار در آخر خود را نابود خواهد کرد. این سرگذشت انسانی‌ترین و فجیع‌ترین اشتباهات است.

خلاصه که بخونیدش.✌🏻✌🏻

بخشی از کتاب:📚از دست دادن زندگی چیزی نیست و هر وقت که لازم باشد من این شهامت را خواهم داشت. اما از دست رفتن معنای زندگی و نابود شدن انگیزه هستی، این است آنچه تحمل‌کردنی نیست. نمی‌شود بی‌انگیزه زندگی کرد.
          
            ضیافت آشتی‌کنان من با کامو به صرف ماکارون و شاتو دیکم.
عجب نمایشنامه‌ای بود!!!
کالیگولا قیصر روم است و هرچند در ابتدای فرمانروایی‌اش انسانی عادل و هوشمند بود، به تدریج قدرت شخصیتش را تغییر می‌دهد و زندگی‌ عادی او را ارضا نمی‌کند تا این‌که هوس دست یافتن به ناممکن‌‌ها می‌کند.

کالیگولا نمایشنامه‌ای در عین قوی و کامل بودن، کوتاه است که نه بر اساس افسانه‌ها بلکه بر اساس رخدادهای حقیقی نگارش شده و از نظر من کامو برای نگارشش چیزی کم نذاشته و ضمنا نباید از ترجمه‌ی خوب آقای نجفی هم بگذرم که بار دگر پس از خانواده‌ تیبو باید او را ستایش کنم.

نقل‌قول نامه
"این مردن است که وحشتناک است، نه خودِ مرگ"

"من دیوانه نیستم و حتی هیچ‌وقت این‌قدر عاقل نبوده‌ام. منتها، یک‌دفعه حس کردم که احتیاج به ناممکن دارم. دنیا به این صورت که هست مرا ارضا نمی‌کند."

"مضحک است. وقتی که من کسی را نمی‌کشم خودم را تنها حس می کنم. زنده‌ها برای پر کردن دنیا و بیرون راندن ملال کافی نیستند. همین که شما همگی اینجا جمع می‌شوید من چنان خلائی حس می‌کنم که نمی‌شود به آن نگاه کرد. فقط میان مرده‌ها احساس آسودگی می‌کنم."

کارنامه
اگر امکانش وجود داشت به جای پنج، شش ستاره برایش منظور می‌کردم، عالی بود و خواندنش را به همه‌ی دوستان کتاب‌خوانم پیشنهاد می‌کنم.

دانلود نامه
فایل پی‌دی‌اف کتاب با ترجمه‌ی آقای ابولحسن نجفی به زبان فارسی را درکانال تلگرام آپلود نموده‌ام، در صورت نیاز می‌توانید آن را از لینک زیر دانلود نمایید:
https://t.me/reviewsbysoheil/463

دوم آذرماه یک‌هزار و چهارصد و یک
          
            ستیز با پوچی.
کالیگولا پادشاه روم پس از مرگ خواهرش( معشوقه اش) از کاخ خود می‌گریزد و پس از مدتی برمیگردد اما با تفکراتی تازه...
این کتاب که با خوبی هرچه تمام تر عقیده آلبرکامو رو نمایان می کند ( بزودی در یک پست کامل توضیحش خواهم داد) جزو بهترین آثار کامو و حتی جزو بهترین نمایشنامه های تاریخ نیز هست که با مخاطب کاری می‌کند که هر لحظه آرزو کند کاش در آن دوران می‌زیست که بتواند ببینده این تئاتر باشد.
اگر از مرگ کامو و تئوری های مربوط به چگونگی مرگش اطلاع داشته باشید می‌دونید که خیلی از شواهد نشون می دهند کامو به دست حکومت شوروی به علت انتقاد های شدیدش از این حکومت به قتل رسیده.
 روند حکومت پادشاه روم در این کتاب اشاره کاملی به شوروی و حکومت کمونیست اش دارد و آلبرکامو در به تصویر کشیدن این نوع حکومت کاملا موفق عمل کرده.
در این نمایشنامه حتی مردم هم از قلم تیز و انتقادی کامو در امان نیستند چون این مرد فرانسوی به خوبی افکار پلید انسان را از بدن بی جانش بیرون می کشد تا صرفا نشان دهد برای بسیاری از مردم پول از جان مهم تر است مگر اینکه جان خودشان یا عزیزشان در میان باشد.
یکی دیگر از قدرتنمایی های کامو در این اثر قدرت استدلال های او نیز است ، اینکه چگونه کار های حاکمی به ظاهر دیوانه با استدلال های اون رنگ عقل به خود می گیرد و منطقی حتی گاهی درست به نظر می رسند.
به طور حتم خوندن این شاهکار رو به همه پیشنهاد میکنم.
          
            ضیافت آشتی‌کنان من با کامو به صرف ماکارون و شاتو دیکم.
عجب نمایشنامه‌ای بود!!!
کالیگولا قیصر روم است و هرچند در ابتدای فرمانروایی‌اش انسانی عادل و هوشمند بود، به تدریج قدرت شخصیتش را تغییر می‌دهد و زندگی‌ عادی او را ارضا نمی‌کند تا این‌که هوس دست یافتن به ناممکن‌‌ها می‌کند.

کالیگولا نمایشنامه‌ای در عین قوی و کامل بودن، کوتاه است که نه بر اساس افسانه‌ها بلکه بر اساس رخدادهای حقیقی نگارش شده و از نظر من کامو برای نگارشش چیزی کم نذاشته و ضمنا نباید از ترجمه‌ی خوب آقای نجفی هم بگذرم که بار دگر پس از خانواده‌ تیبو باید او را ستایش کنم.

نقل‌قول نامه
"این مردن است که وحشتناک است، نه خودِ مرگ"

"من دیوانه نیستم و حتی هیچ‌وقت این‌قدر عاقل نبوده‌ام. منتها، یک‌دفعه حس کردم که احتیاج به ناممکن دارم. دنیا به این صورت که هست مرا ارضا نمی‌کند."

"مضحک است. وقتی که من کسی را نمی‌کشم خودم را تنها حس می کنم. زنده‌ها برای پر کردن دنیا و بیرون راندن ملال کافی نیستند. همین که شما همگی اینجا جمع می‌شوید من چنان خلائی حس می‌کنم که نمی‌شود به آن نگاه کرد. فقط میان مرده‌ها احساس آسودگی می‌کنم."

کارنامه
اگر امکانش وجود داشت به جای پنج، شش ستاره برایش منظور می‌کردم، عالی بود و خواندنش را به همه‌ی دوستان کتاب‌خوانم پیشنهاد می‌کنم.

دانلود نامه
فایل پی‌دی‌اف کتاب با ترجمه‌ی آقای ابولحسن نجفی به زبان فارسی را درکانال تلگرام آپلود نموده‌ام، در صورت نیاز می‌توانید آن را از لینک زیر دانلود نمایید:
https://t.me/reviewsbysoheil/463

دوم آذرماه یک‌هزار و چهارصد و یک
          
الهه

1402/11/19

            یافتن معنا و ارزش در مواجه با پوچی و بی معنایی زندگی، موضوعی است  که تقریبا در تمامی آثار کامو به چشم می خورد. این نمایشنامه در چهار پرده در ارتباط با کالیگولا، امپراتور رومی و بدنامی است که به تجسمی از پوچی تبدیل می شود. پرده اول، با مرگ خواهر کالیگولا( معشوقه‌اش ) آغاز می شود و ذهن کالیگولای جوان را که به حقیقت مرگ آگاه شده، درگیر مفهوم غیر ممکن ها می کند. حکومت وحشت را آغاز می کند: " مرگ سایه خود را بر سر اطرافیان کالیگولا می گستراند. دیگر هیچ کس، جز تنی چند که با راستی زندگی می کنند در امان نیستند. کالیگولا که اینک قدرت مطلق در اختیار اوست با پوچی درمی‌افتد."

از همان پرده اول، نظرم عجیب به نمایشنامه جلب شد. کالیگولا شخصیت جالبی داشت و هرچند که حرف‌هایش از دید درباریان‌ دیوانگی بود ولی از جنس حقیقت بودند! شاید کامو قصد داشته با شیوه دیگری از بیان، آگاه سازی انجام بدهد.واقعیتی که به زیبایی نشان می دهد که عقیده انسان‌ها نسبت به مرگ، شاید برگرفته از شیوه زندگی آنها باشد.
کامو با تمام ظلم و فسادهایی که کالیگولا انجام می دهد، او را مستبد نمی داند! 
کالیگولای ستمگر سعی دارد حقیقتی را به ما گوشزد کند. حقیقتی که در طول تاریخ تنها از چشم کامو دیده شده و توسط او نگاشته شده است؛  زندگی پوچ و پایان پذیر!

کالیگولا هم همانند مرسو (کتاب بیگانه) به مفهوم پوچی رسیده هرچند مانند او بی کنش نیست و می‌خواهد که با برقراری عدالتِ تام، بر ناممکن غلبه کند!

" ویژگی نوشتاری کامو در عدم قطعیت است! به معنی آنکه هدف وی از نوشتن هر کدام از کتاب ها‌، قطعا فقط یک معنا و مفهوم نبوده و مضامین گوناگونی را در کتاب‌هایش جای داده است. یک جورهایی‌ چند پهلو سخن گفتن از ویژگی های نوشتاری اوست. "

کتاب کالیگولا در کنار کتاب‌های بیگانه و اسطوره سیزیف‌، سه گانه پوچی کامو را تشکیل می دهند. سه گانه ای که در کناره سخره گرفتن جهان، رگه ‌هایی از امید به زندگی را در خود دارند.


*هرگز مطالعه‌ این نمایشنامه را از دست ندهید!
          
            این نمایش بر پایه زندگی کالیگولا، سومین امپراتور روم نوشته شده‌ که در ۲۱ سالگی بر تخت امپراتوری نشست و در سال ۴۱ میلادی کشته شد. 
البته کامو، برداشتی خاص از زندگی این امپراتور جوان داشته‌است. 
نمایش نشان می‌دهد که کالیگولا، امپراتور جوان رومی،
با مرگ خواهرش، دروسیلا، که معشوقه‌اش نیز بود، دچار پریشان‌احوالی می‌شه. در بیان حوادث از دیدگاه کامو، کالیگولا نهایتاً به‌طور عمد زمینه قتل خودش رو فراهم می‌کنه.

بعد از مرگ خواهر، کالیگولا که به حقیقت مرگ آگاه شده و حکومت وحشت رو آغاز می‌کنه:
مرگ سایه خود را بر سر اطرافیان کالیگولا می‌گستراند. دیگر هیچ‌کس، جز تنی چند که با راستی زندگی می‌کنند بر فردای خود ایمن نیست. 
کالیگولا که اینک قدرت مطلق در اختیار اوست با پوچی درمی‌افتد. هربار که ابرمردی بر تخت می‌نشیند محنت و آزمون بزرگی برای خلق آغاز می‌شود.
 
پ.ن۱: احتمالا تو نسخه های الان،سانسور زیاد داشته باشه.
بریده هایی از نمایشمامه سانسور شده‌ی طاقچه :)) در هایلایت برش کتاب قرار میگیره.

پ.ن۲: من یه نسخه خیلی قدیمی شو خوندم،انقدر که توی مشخصات نشر نوشته بود خیابان شاهرضا روبروی دانشگاه تهران :)

پ.ن۳: کپشنِ معرفی، کاملا از ویکی‌پدیا کپی شده. 
پ.ن۴: پی‌نوشت ۳ درجهت رعایت کپی‌رایت بود 😌