کتاب هیجان انگیزی بود حتی برای من بزرگسال. داستانی پر از معماهایی که باید حل میشدن.
        

          این کتاب به درد این روزا میخوره...
اینکه بعضی افراد به اشتباه فک میکنن همه چی خیلی ساده اس... نه، مطمئنا سیاست به این سادگی ها نیست...
اونم توی کشوری که تاریخش نشون دهنده این مسئله است...
        

          این کتاب رو برای هدیه گرفتم ولی وسوسه شدم اول خودم بخونمش
من هیچ وقت دوست خیالی با تعریف کتاب نداشتم ولی از خوندنش لذت بردم.... منم همیشه مثه جکسون دنبال واقعیت ها بوده ام و توی هر اتفاقی دنبال دلیل میگردم.... شاید به قول ماریسول دوست جکسون باید اینکارو رها کنم و دنبال لذت بردن از جادوهای زندگی باشم!!!!
        

          برا من خیلی کند پیش رفت. وسط داستان یه غافلگیری کوچیک داره که یکم معقول میشه روند داستان. توقع داشتم از اونجا سرعت بیشتری بگیره ولی اینجوری نشد
توصیفات زیاد و خسته کننده داشت و در کل خیلی نپسندیدم
        

          میخام حرفمو پس بگیرم به نظرم آدما نیاز به حرفای اینجوری ندارن هر آدمی باید علاوه بر برنامه ریزی درست ،تلاش درست هم داشته باشه تا بتونه به موفقیت برسه دنیا فرصتی برای این مثبت نگری پوچ بهتون نمیده ،دنیا سراسر رنجه ولی ارزش جنگیدن داره فقط کافیه به خودت فرصت شکست بدی و بعد یاد میگیری چجوری به موفقیت برسی 
        

          « همه‌ی ما در زندگی خود به افرادی نیاز داریم تا در لحظات سخت و جان‌کاه در کنارمان باشند.»

بخشی از کتاب
        

          این کتاب جزء معدود کتابهایی بود که حتی فکرش رو نمیکردم در آسونترین نوع نوشتن و بصورت داستانک‌های واقعي بتونم فهم دقیقی راجع به یک سری از مسائل دینی مجهول در دنیای واقعی بدست بیارم ... !
بعضا داستانها من و اونقدر متعجب و شوکه میکرد که باورم نمیشد و بخودم میگفتم " اعععع مگه ما همچین چیزیم داشتیم !!! " 
داستانک‌های این کتاب جدای از مذهبی بودن، بیشتر شبیه نوشته و حرفها و عمل های انسان دوستانه هست ! 
که اسلام انسان، انسانیت اوست ! (امام‌موسي‌صدر)
توصیه میکنم خوندن این کتاب رو جزء اولویتهاتون قرار بدین ! 
بقول معروف اگر یکبار نخونی از دستت رفته !!!
خوندنش باعث میشه یک دریچه و دنیای دیگه‌ای به روی شما و تفکر شما باز بشه !
و از همینجا تشکر میکنم از گردآورنده این کتاب که علی رغم سختی‌ها و تمسخرهایی که کشید و شنید، دمی پا پس نکشید ! 
خدا قوت !
        

          من واقعا کسی نبودم که حوصله ی خوندن کتابهای روانشناسی رو داشته باشه...اما از  یکی از معلم هام خیلی موفق بود و الگوم قرارش داده بودم ، پرسیدم که چه کتابی رو پیشنهاد میکنه و اون هم اینو پیشنهاد کرد. و واقعا باعث شد لایف استایل زندگیم به طرز عجیبی تغییر کنه و تا عمر دارم دست بوس معلمم هستم :>
        

          من این کتاب رو دوس داشتم ولی اگه نوجوون بودم حتما بیشتر دوسش میداشتم و ازش لذت میبردم. در کل برای سن پایین مناسب تر میدونم
        

          این کتاب زندگی منو تغییر داد...البته نه خود قصه بلکه ایده خوندن روزی یک کتاب...بعد این کتاب تصمیم گرفتم امتحانش کنم تا ببینم شدنیه یا نه و یک ماه هر روز یک کتاب خوندم و هر سال حداقل یک ماه در سال این رسم را به جا میارم...
        

          اولین موردی که به ذهنم میرسه اینه که با توجه جلد فکر نمیکردم ماجرا مربوط به بچه های دبیرستانی باشه 😅

داستان خوبی بود، گرچه میشد حدس هایی زد ولی نکته مهمش این بود که نباید از نوجوونا غافل شد، تب دیده شدن توی این سن ممکنه باعث کارهای عجیبی بشه!
ترجمه خوب بود ولی میتونست بهترم باشه