دلهره های کودکی: جستجوی خود واقعی

دلهره های کودکی: جستجوی خود واقعی

دلهره های کودکی: جستجوی خود واقعی

آلیس میلر و 1 نفر دیگر
4.0
22 نفر |
8 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

9

خوانده‌ام

29

خواهم خواند

27

ناشر
نشر نو
شابک
9786008547297
تعداد صفحات
176
تاریخ انتشار
1399/9/3

توضیحات

        آلیس میلر به خاطر تحقیقاتش در مورد علل و آثار آسیب های کودکی و به خصوص بابت کتاب پرفروش دلهره های کودکی شهرتی جهانی یافته است.وی پس از پانزده سال، دیگر بار به سراغ آن کتاب آمده و با توجه به این که می گوید از چارچوب روان کاوی خروج کرده است در کتابش بازبینی اساسی کرده است. او بر این باور است که ریشه های خشونت و بی رحمی های جامعه در شیوه های سنتی تربیت کودکان و آموزش آن ها نهفته است که می تواند دوران کودکی را به زندان مبدل کند. نویسنده در این ویراست جدید شرح می دهد ما چونه می توانیم از یافته های جدید او برای رهایی خود استفاده کنیم.میلر با استفاده از مثال های گوناگون توضیح می دهد چگونه می توانیم احساسات گم شده و گذشته ی سرکوب شده ی خویش را بازیابیم و شروعی جدید و سالم برای خود و فرزندانمان رقم بزنیم.
      

لیست‌های مرتبط به دلهره های کودکی: جستجوی خود واقعی

یادداشت‌ها

          اگه قسمتهایی از کتاب رو در یک صفحه ی معتبر مربوط به روانکاوی در اینستاگرام نخونده بودم، با توجه به زیرتیترش (جستجوی خود واقعی) فکر میکردم یک کتاب روانشناسی زرده و تو کتابفروشی از کنارش رد می شدم. اما خریدمش و نهایتا در سه نشست خوندمش. بلعیدمش در واقع! با ولع برای دونستن اینکه در بخشهای بعدی چه اطلاعات و چه حسهایی بهم میده.
کتاب در مورد دوران کودکیه و اینکه رفتارهایی که مراقبین اولیه با یه کودک دارند چه تاثیری در زندگی بزرگسالی اون داره. میلر میگه خاطرات کودکی (حتی اگه اونها رو به یاد نیاریم) در ناخودآگاه ما ثبت شدن و خیلی از الگوهای رفتاری که در بزرگسالی داریم و علتشون رو نمیدونیم، از اونجا میان. 
میلر آسیب های دوران کودکی رو صرفا آسیبهای اکستریم مثل کتک خوردن یا سوء رفتار جنسی نمیدونه، بلکه خیلی از رفتارهای والدین که ممکنه صرفا نتیجه ی ناآگاهی شون باشه رو هم در آسیب دیدن شخصیت کودک موثر می دونه. رفتارهایی مثل به رسمیت نشناختن احساسات کودک (مثلا اینکه ازش بخوایم همیشه قوی باشه یا احساسات از دید ما منفی مثل ناراحتی یا خشم و عصبانیتش رو بروز نده) هم آسیب زاس چون باعث میشه اون کودک کم کم ارتباطش با احساساتش رو از دست بده و دیگه ندونه که چه خواسته هایی داره. 
در کل فکر می کنم کتاب می تونه خیلی کمک کننده باشه، هم برای شناخت بهتر خودمون و هم برای شکستن زنجیره ی آسیب در بین نسل ها، چون نویسنده معتقده در صورتی که این آسیب ها شناسایی و درمان نشن، آدم ها به صورت ناخودآگاه همون رفتاری رو با فرزندانشون می کنن که والدینشون با اونها داشتن. با این حال خوندن کتاب یه جاهایی می تونه  تاثرانگیز باشه چون ما رو با حس هایی مواجه می کنه که مدت های زیادی سعی کردیم ازشون دوری کنیم.
        

9

          همه‌ی ما در دوران کودکی تلاش می‌کنیم خواسته‌های والدینمان را برآورده کنیم، چه این خواسته‌ها به زبان آورده شده باشند و چه بیان نشده باشند،چه منطقی باشند و چه غیرمنطقی. در این روند، چشممان را بر نیازها و احساسات واقعی خودمان می‌بندیم. در زندگی بزرگسالی، این امر مانند هدایت کشتی بدون استفاده از قطب‌نماست. اگر ندانیم چه کسی هستیم و احساساتمان چیست و چه می‌خواهیم، حتی در بزرگسالی نیز تحت تأثیر انتظاراتی قرار می‌گیریم که از دوران اولیه‌ی کودکی بر ما تحمیل شده‌اند، همان انتظاراتی که به هر حال نه به خاطر عشق، بلکه به خاطر توهم عشق برآورده کرده‌ایم. بدون این توهم نمی‌توانستیم از دوران کودکی خود جان سالم به در ببریم.

لب کلام این کتاب این هست که باید با احساسات سرکوب‌شده‌ی دوران کودکی روبرو بشیم و این توهم عشق رو بپذیریم تا موقعی که با این احساسات روبرو نشیم ما هم نمی‌توانیم عشق واقعی به فرزندانمون بدهیم. 
برای کسانی که حال خوبی ندارند خوندن این کتاب باعث می‌شه تا حدی با اون احساسات روبرو بشن و ساعت‌ها گریه کنند.
البته توی کتاب اشاره می‌شه که افرادی که از همون روزهای آغازین مورد احترام قرار گرفتند به عنوان کسی واقعا هستند می‌تونند گام‌های بعدی به سمت استقلال و فردیت رو پیش ببرند.

ولی راستش من خیلی با سبک نوشتن خانم میلر حال نکردم توی طرحواره درمانی وقتی کسی با اون خاطره فراموش شده‌ی دوران کودکیش روبرو می‌شه و احساساتش فوران می‌کنه پیشنهاد می‌شه که به عنوان یه بزرگسال تصور کنه که رفته سراغ اون کودک آسیب دیده‌(در واقع خودش در کودکی) و در آغوشش می‌کشه و دلداریش می‌ده تا احساس تنهایی نکنه، آلیس میلر تأکید می‌کرد که باید همدلی کنیم با خودمون اما راه‌حلی ارائه نداده بود و این قدر حرفاش رو در مورد اتفاقات دوران کودکی و تأثیراتش رو با یه جور عصبانیتی که من از نوشته‌اش می‌گرفتم تکرار می‌کرد که من ارتباطم رو از نیمه‌ی دوم کتاب از دست دادم البته عصبانیت نویسنده رو درک می‌کنم به خاطر تأثیرات سوءرفتارها در دوران کودکی و حتی فراتر از اون در نوزادی ولی من حقیقتا کمی مهربانی و شفقت رو ترجیح می‌دم.

پ ن: ازین کتاب دو ترجمه هست که ترجمه‌ی دیگر مال انتشارات ارجمنده ولی من طرح نو رو فقط به خاطر این انتخاب کردم که ترجمه‌ی آخرین نسخه اصلاح شده‌ی آلیس میلر ازین کتابه که تغییرات زیادی هم داشته حتی در عنوانش.
ادیشن قدیمی‌تر از کتاب که ترجمه‌ی ارجمند ازونه:The Drama of the Gifted Child: The Search for the True Self
ادیشن اصلاح شده که نشر نو ترجمش کرده:The Drama of Being a Child: The Search for the True Self
        

6

وقتی کودک
          وقتی کودک تحت تاثیر ناملایماتی قرار می‌گیرد و برای بروز هیجانات منفی خود از جانب والدین احساس خطر می‌کند، آن احساسات ناخوشایند خود را پنهان می‌کند. این رویه توسط والدینی که به کودک عشق مشروط می‌ورزند پاداش دریافت می‌کند، پس در وجود کودک تقویت می‌شود تا جایی که مانند یک خود دروغین بین کودک و بخشی از احساساتش (که بخشی از وجود کودک هستند) مانعی ایجاد می‌کند. کودک هم برای سرکوب موفق احساسات منفی فراموش می‌کند وجود او شامل چنین بخشی هم هست.

این رویه هرچند تا مدتی می‌تواند کارآمد باشد اما در نهایت از کار می‌افتد. این از کار افتادن ممکن است هنگام استقلال از پدر و مادر، مرگ پدر و مادر، به دنیا آمدن فرزندان یا شرایط دیگری رخ دهد. این حالتی است که بخش فراموش شده و سرکوب شده وجود به حدی تحت فشار قرار می‌گیرد که به صورت بیماری یا تکرار الگو‌ها تلاش می‌کند خود را نشان دهد. تکرار الگوها به این دلیل رخ می‌دهد که کودک ،که حالا بزرگ شده، تلاش می‌کند با شبیه‌سازی موقعیت اولیه راز آن را کشف کند. رازی تلخ که معمولا از جنس درک نشدن، عدم دریافت محبت یا حتی آسیبی از طرف والد یا یک بزرگسال است. این معما فقط  با یک روش حل می‌شود و آن پذیرش عدم دریافت محبت از طرف والد و تجربه کردن احساسات سنگین ناشی از آن است. با تجربه این احساسات می‌توان از چرخه ایجاد موفقیت‌های تکراری رها شد و احساس بی‌معنایی ناشی از سرکوب احساسات را پشت سر گذاشت.

نویسنده در کتاب خود بخش‌هایی را به نقد فروید و یونگ به‌خاطر به رسمیت نشناختن این احساسات و گمراه کردن آن‌ها اختصاص داده است. او بصیرت خود را مدیون نقاشی‌های کودکی خود می‌داند که در برهه‌ای با بازگشت به آن‌ها و مشاهده رنج کودکی خود به اشکالات روانکاوی رایج در آن دوره پی‌برد.

به‌عقیده نویسنده تجربه شرایطی که بالا توضیح داده شد می‌تواند دلیلی اساسی برای تبدیل شدن به یک روان‌درمانگر باشد به همین علت برخی بخش‌های کتاب مستقیما خطاب به این گروه نوشته شده تا تلاش نکنند محبتی که والدینشان از آن‌ها دریغ کرده از مراجعانشان طلب‌کنند یا بکوشند به‌جای تشویق آن‌ها به تجربه احساساتشان، رویه قبلی را تقویت کنند.

همچنین نویسنده با اختصاص قسمتی توضیح داده که مادر چگونه اولین نماینده جامعه و هنجارهای آن برای کودک است و ناکامی کودک در آینده چگونه می‌تواند زمینه‌ساز میل او به ایدئولوژی‌ها و اعمال خشونت بر دیگران باشد. در واقع مولف در یک ادعای بزرگ بقای تمامی نظام‌های ایدولوژیک را نتیجه حفظ چرخه سرکوب احساسات کودکی و انتقال آن به نسل‌های بعد می‌شمارد که البته با توجه به فشار شدیدی که از جانب آلمان نازی بر نویسنده وارد شده و به زندگی شخصی او آسیب‌هایی غیرقابل جبران زده، قابل درک است. او به عنوان یک یهودی سال‌ها مجبور به زندگی با هویتی دروغین بود و حتی همسرش هم او را تهدید به افشای هویت واقعی‌اش برای نازی‌ها می‌کرد. پسر او در کتابی که نوشته و مستندی که چندی پیش منتشر شده به بیان این مسئله می‌پردازد که چه اتفاقاتی در زندگی باعث شد که مادر او رفتاری کاملا برخلاف توصیه‌های خودش داشته باشد.

ترجمه‌های مختلفی از این کتاب با عناوین متفاوت به زبان فارسی در دسترس است. دلیل انتخاب این ترجمه توسط من ویرایش و بازبینی مجدد این نسخه توسط مولف چند دهه پس از انتشار آن است که با تغییرات زیادی، از جمله تغییر در عنوان همراه بوده است.
        

15