یادداشت الهام باغستانی
1400/9/2
اگه قسمتهایی از کتاب رو در یک صفحه ی معتبر مربوط به روانکاوی در اینستاگرام نخونده بودم، با توجه به زیرتیترش (جستجوی خود واقعی) فکر میکردم یک کتاب روانشناسی زرده و تو کتابفروشی از کنارش رد می شدم. اما خریدمش و نهایتا در سه نشست خوندمش. بلعیدمش در واقع! با ولع برای دونستن اینکه در بخشهای بعدی چه اطلاعات و چه حسهایی بهم میده. کتاب در مورد دوران کودکیه و اینکه رفتارهایی که مراقبین اولیه با یه کودک دارند چه تاثیری در زندگی بزرگسالی اون داره. میلر میگه خاطرات کودکی (حتی اگه اونها رو به یاد نیاریم) در ناخودآگاه ما ثبت شدن و خیلی از الگوهای رفتاری که در بزرگسالی داریم و علتشون رو نمیدونیم، از اونجا میان. میلر آسیب های دوران کودکی رو صرفا آسیبهای اکستریم مثل کتک خوردن یا سوء رفتار جنسی نمیدونه، بلکه خیلی از رفتارهای والدین که ممکنه صرفا نتیجه ی ناآگاهی شون باشه رو هم در آسیب دیدن شخصیت کودک موثر می دونه. رفتارهایی مثل به رسمیت نشناختن احساسات کودک (مثلا اینکه ازش بخوایم همیشه قوی باشه یا احساسات از دید ما منفی مثل ناراحتی یا خشم و عصبانیتش رو بروز نده) هم آسیب زاس چون باعث میشه اون کودک کم کم ارتباطش با احساساتش رو از دست بده و دیگه ندونه که چه خواسته هایی داره. در کل فکر می کنم کتاب می تونه خیلی کمک کننده باشه، هم برای شناخت بهتر خودمون و هم برای شکستن زنجیره ی آسیب در بین نسل ها، چون نویسنده معتقده در صورتی که این آسیب ها شناسایی و درمان نشن، آدم ها به صورت ناخودآگاه همون رفتاری رو با فرزندانشون می کنن که والدینشون با اونها داشتن. با این حال خوندن کتاب یه جاهایی می تونه تاثرانگیز باشه چون ما رو با حس هایی مواجه می کنه که مدت های زیادی سعی کردیم ازشون دوری کنیم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.