بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

نیکی

@nikiii

1 دنبال شده

36 دنبال کننده

                      
                    

یادداشت‌ها

نمایش همه
                کتاب شروع سریعی دارد، روندی که خاطرات و گذر افراد را به مسائل اجتماعی و دغدغه های روزانه زمان ارتباط میدهد باعث میشود که که کتاب از حالت خسته‌‌کننده خارج شود.
در تک تک بخش های کتاب میتوان بهانه های زیادی را برای همذات پنداری پیدا کرد که تکرارشان بیشتر از هر چیز یادآور ترس های این روز ها و مشخص شدن دلیل این ترس هاست
خیلی از این ترس و بی اعتمادی ها که بخصوص در بخش "کمونیسم رفت و ما ماندیم" مطرح شد را تجربه نکردم ولی دیدمش و نشانه هایش انقدر عادی شده که دیگه انگار نشانه نیست
بجز این خیلی بخش های کتاب واقعا دقیق بود، پر از نکته سنجی پر از نگاه کردن به جای فقط دیدن و سوالی که پیش میاد این است ایا ما هم به این اندازه توجه میکنیم و آیا اصلا این توجه به سود ما هست یا نه
من وقتی کتاب را شروع کردم با خودم گفتم از ان دست کتاب هاست که به تو یادآوری میکند چقدر همه چی غیرمنصفانه است و این نکته که کتاب از زبان اول شخصی روایت شد که حتی در ان دوران هم از شرایط خوبی برخوردار بود ثابت میکند که همه چی غیرمنصفانه‌تر و به مراتب بی رحمانه‌تر بوده و خواهد شد.
        
                بخشی از متن کتاب:
"شنیدم که کازان واتانابه یک هفته مرگش را به تاخیر انداخت تا یکی از نقاشی هایش به نام کان‌‌تان را تکمیل کند‌. شاید کسی این کار را بیهوده بخواند  اما چه کسی صلاحیت داوری درباره خواست قلبی انسانی دیگرا را به ما داده است؟"
کتاب از بخش تشکیل شده است و دو بخش اول از زبان اول شخصی است جوان که به شکل ناگهانی با سنسی برخورد میکند و تصمیم میگیرد به عنوان شاگرد بخشی از زندگی او شود هرچند که نه چیز زیادی از سنسی میداند و نه سنسی آدمی است که برای او کلاس درس برگذار کند ولی  منش و خلق و خوی سنسی به همراه دیدگاه خاصش به زندگی راوی ابتدایی داستان را مرید او میکند
از سنسی چیزی زیادی نمیتوان گفت همانطور که همسرش و شاگردش هم تا لحظه آخر کنجکاو شناختن اوست خواننده هم سنسی را در هاله‌ای از ابهام و تعصب تصور میکند. در بخش سوم داستان ولی سنسی داستان خودش را میگوید، داستانی که نه فقط زنگار زندگی سنسی که گذری اجتماعی بین دو نسل و تفاوت های فکری بین انسان هایی با هدف تعالی و یا احساس است.
داستان سنسی فقط داستان مردی اشراف زاده نیست، داستان مردی است که اعتمادش شکسته، عاشق شده، فرار کرده و چه کسی میتواند چنین مردی را قضاوت کند؟
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

فعالیت‌ها

چیزی که تو کتاب توجه من به خودش جلب کرد و چیزی که توجه تورو جلب کرد از زمین تا آسمون باهم فرق میکنن

چقدر راحت تر است ادم در مورد سرنوشت یکی دیگر تصمیم بگیرد تا در مورد سرنوشت خودش. مخصوصا اگر همه تلاش هایش برای تغییر سرنوشت خودش به عواقب نامطلوب تر و شاق تر برسد. دیگر معلوم شده بود که هر تغییری صرفا تغییر برای بدتر شدن است، حالا هر تغییری که‌میخواهد باشد.

نیکی پسندید.

چقدر راحت تر است ادم در مورد سرنوشت یکی دیگر تصمیم بگیرد تا در مورد سرنوشت خودش. مخصوصا اگر همه تلاش هایش برای تغییر سرنوشت خودش به عواقب نامطلوب تر و شاق تر برسد. دیگر معلوم شده بود که هر تغییری صرفا تغییر برای بدتر شدن است، حالا هر تغییری که‌میخواهد باشد.