بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری

اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری

اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری

ماکس وبر و 2 نفر دیگر
4.5
11 نفر |
8 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

18

خواهم خواند

9

هرکس که در تمدن جدیداروپایی پرورش یافته و به مطالعه مسائل تاریخ جهان اشتغال داشته باشد ناگریز و به حق با این سوال روبه رو میشود: پیدایش آن پدیده هایی از تمدن را که در غرب، و فقط در غرب، خط سیری تکاملی با اهمیت اعتباری جهان شمول-لااقل به زعم ما- پیموده اند باید به کدام ترکیب از موقعیت ها نسبت داد؟ وبر، در تلاش برای تعیین ویژگی های ممیزه سرمایه داری جدید، در کتاب اخلاق پروتستانی قبل از هرچیز میان نهاد سرمایه داری و جست وجوی فی نفسه منفعت تمایز قائل می شود. میل به ثروت در اکثر زمان ها و مکان ها وجود داشته و فی نفسه هیچ ارتباطی با عمل سرمایه دارانه، که شامل نوعی جهت گیری با قاعده برای کسب منفعت از طریق مبادله اقتصادی به ظاهر ممسالمت آمیز است، ندارد.

لیست‌های مرتبط به اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری

یادداشت‌های مرتبط به اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری

            «تکاپوی ثروت، جستجوی منفعت، جستجو به دنبال پول آن هم حداکثر ممکن پول، فی‌نفسه هیچ ربطی به سرمایه داری ندارد!» (ماکس وبر/1920-1864)
در عصر حاضر شاهد همه‌گیری پدیده‌ای در جوامع به نام سرمایه‌داری هستیم. و یکی از مهمترین دغدغه‌های من علت شکل‌گیری و رشد آن است. ماکس وبر، جامعه شناس مشهور قرن بیستم در کتاب اخلاق پروتستانی خود به کنکاش علت شکل‌گیری سرمایه‌داری در غرب میپردازد و تاکید دارد که این نتیجه و دستاورد خویش، فقط مخصوص غرب است(نه علت ظهور سرمایه داری در زمان و مکان!). وبر یک تمایز برای مطالعه‌ی خود قائل است، یکی "روح سرمایه داری" و دیگری"نظام سرمایه داری" که نهایتا او پروتستانتیسم را مسبب اولی میداند نه دیگری.(نظام سرمایه داری به سازمان‌های عقلانی که فعالیتی دائمی در جهت کسب منفعت، و دو رکن اساسی نیروی کار منضبط و سرمایه‌گذاری منظم را دارا میباشند گفته میشود) 

امّا نکته مهم آن است که این روح باید بر رقیب خود یعنی روح سنتی غلبه کند و تنها راه آن، ایجاد یک خلق و خوی‌(اخلاق) جدید است نه وضع قانون یا هنجار جدیدی. این اخلاق باید در افراد نهادینه شود و تنها راه آن اعتقادات و دین است. پس نیاز به دین جدیدی داریم که در آن زمان شاهد ظهور پروتستانتیسم بودیم. ایده‌ی «تقدیر» (مقدّر شدن برگزیدگان و ملعون شدگان از پیش) که یکی از باورهای اصلی اکثر فرقه‌های پروتستان بود موجب محو شدن کلیسا، کشیشان و اعتراف شد. ایده‌ی تقدیر سبب شد تا فرد به کار بیشتر توجه کند و «شغل را به مثابه رسالت» خویش بپندارد. کسب پولِ بیشتر نشان‌دهنده‌ی خواست خدا بود و فرد باید برای جمع‌آوری آن تلاش میکرد ولی در عین حال خرج کردن آن محدود بود. در نهایت این فرقه‌ها مسبب ایجاد روحیه‌ی سرمایه‌داری با شعار "سود بیشتر، وقت‌شناسی و صرفه جویی" شدند. به بیان وبر پروتستانتیسم رواج‌دهنده‌ی ریاضت‌کشیِ غربی بود که این موجب رشد‌ روح سرمایه داری گشت.

حال تمایل دارم بعد از شرح کوتاهی که از کتاب کردم، تحلیلی بر این اثر وبر ارائه دهم؛ 
با توجه به مفاهیمی که در جامعه شناسی وجود دارد دو رویکرد به اسم ساختارگرا و فردگرا نام برده میشود. در این بین وبر را جزء دسته‌ی ساختارگرا به حساب نمی‌آورند.  در واقع ساختارگرا به افرادی گفته می‌شود که رویکرد و نگرشی که در تحقیقات و نظریات جامعه شناختی خود دارند، بر این مبتنی است که ساختار بر فرد ارجحیت دارد. به این معنا که ساختاری که افراد درون آن قرار دارند عامل تعیین کننده‌‌ی رفتار آن جامعه است. اوضاع اقتصادی، سیاسی، سازمان‌ها و حکومت‌ها و... عامل اصلی واکنش های جوامع هستند. اما وبر جزء این دسته افراد نیست و تا حدی اعتقاد دارد که برعکسِ ساختارگرایی، خود افراد جامعه و واکنش‌هایشان هستند که تأثیر بر روی عملکرد سازمان‌ها و حکومت ها دارند.

 شاید به نظر برسد که مثلاً یک فرد مگر تا چه حد می تواند تاثیر بگذارد؟ اما وقتی همین تک نفر، با چند نفر دیگر همراه می‌شوند و اجتماعی را تشکیل می دهند، آن وقت است که همان تک‌تک افراد به نوعی در حال تاثیرگذاری هستند. چراکه ساختار تشکیل شده از اجتماع آنها وابسته به هر یک از آنها و رفتار آن‌هاست. حال در کتاب اخلاق پروتستانتی، به وضوح می توان رویکرد فردگرا در روند استدلال ها را مشاهده کرد. وبر در این متن تلاش دارد تا نشان دهد چگونه عقاید یکسری افراد که به عنوان رهبر شناخته شده بودند، توانست جدایی در شاخه های مسیحیت ایجاد کند و عده کثیری از مردم را به سوی آن عقاید جلب نماید. و نکته جالب توجه آنکه آموزه هایی که توسط رهبران فرقه‌ها معرفی میشد، تا چه حد تاثیر زیادی بر روی رفتار مومنینِ آن فرقه‌ها داشت.  می‌توان دید که رفتار افراد مومن درون این مذاهب، موجب شد تا بستر مناسبی برای گسترش سرمایه داری ایجاد کند، حتی با اینکه ایده ها و آموزه های سرمایه داری (کسب درآمد به عنوان غایت انسان) در اول با برخوردی شدید مواجه شدند و غیرعقلانی به نظر می‌آمدند، امّا با این حال رفتار جامعه پروتستانتی  توانست بر آن روحیه سنت‌گرا غلبه کند و راه را برای روحیه‌ای جدیدتر فراهم آورد. 
و نکته مثبت در اینجا آنست که حتی خود وبر هم متذکر میشود که این تحلیل او، تمام داستان سرمایه‌داری را توصیف نمی‌کند، بلکه از یک عینک خاصی به این پدیده نگاه می‌کند و معتقد است که عوامل مهم دیگری مثل سازمان‌ها و کلیساها و... هم بر روی شکل‌گیری این روحیه‌ی جدید تاثیرگذار بوده‌اند.

نکته دیگری که در آثار وبر می توان مشاهده کرد، آن است که اگر او کلمه یا اصطلاح جدیدی را بیان می‌کند، تلاش می‌کند با دقت و وسواس قابل قبولی به شرح و توضیح آنها بپردازد. این خصلت شاید در کمتر کسی از فیلسوفان یا بقیه افراد پیدا بشود که اگر اصطلاح خاصی را بیان می‌کنند، شرح و تفسیر آن را به خواننده واگذار نکنند تا خود او معنا را از داخل متن دریابد. این سبک نویسندگی، در اکثر اوقات موجب بدفهمی و سوء تفاهم در درک متون هم فلسفی و هم غیر فلسفی می‌شود، ولی وبر تا حد خوبی این نکته را رعایت کرده است.
          
            این کتاب تجربه یک متن کلاسیک به تمام معنا بود. از نظر من یک متن به واسطه ظرایف، دقایق و نکات غامضی که در برداره بدل به چیزی میشه که میتوان مکررا به آن رجوع کرد و هر بار تفسیر نوینی ازش ارایه کرد و بهره تازه ای ازش برداشت. 
فارغ از موضوع مورد تحلیل روش وبر سرنوشت سازه که میشه ازش به عنوان تیپیک کار علمی ازش نام برد. خوانش متونی که هرچند به نظر دم دستی باشند ولی میتوشه ازش تحلیل یک عصر و به قول وبر روح یک دوران رو استخراج کرد کاری بود که وبر متناوبا روی نوشته های فرانکلین و باستر انجام میده و حتی چیزهایی از تحلیل متن اون ها بفهمه که خودشون ازش غافل بودند.
خصوصا شاهکار چند صفحه آخر فصل یکی مانده به آخر درباب قفس آهنینی که ما درونش زیست میکنم، خصوصا با ارجاعاتی نامحسوسش به نیچه، برای خوندن کل متن کفایت میکنه.
هرچند در نهایت بعد از خوانش فرسایشی چند ماهه کتاب قدری با نحو تحلیل وبر اختلاف پیدا کردم ولی به هر حال ارزش یک متن کلاسیک توان تفکر در درون و همراه با اونه که به نظرم درباب این کتاب تا مدت ها از دست نخواهد رفت.
          
            Each person that read the novel of Heinrich Boll "The Clown" with reading this amazing book of Max Webber can better understand the hard relationship between Hans and your father

قبل از این که یادداشت را بخوانید عرض کنم به هر کس رمان "عقاید یک دلقک The Clown" را خوانده توصیه می‌کنم برای درک بهتر رابطه غامض هانس با پدرش و با جامعه کاتولیک معشوقه‌ اش این کتاب ارزشمند را بخواند. به علاوه گمان میکنم توضیحاتی که وبر درباره نقش فرقه گرایی در امریکای قرن گذشته می‌دهد به شما در فهم بهتر فیلم "دار و دسته‌های نیویورکی" کمک خواهدکرد.
فکر می کنم اولین جایی که خواندم چطور مسیحیت اروپا را به سمت سرمایه‌داری هل داد در آغاز مقاله خواندنی "در ستایش بطالت" از "برتراند راسل" بود که گفت یک قول معروف مسیحی هست که می‌گوید شیطان همواره برای دست‌های بیکار کاری می‌تراشد.
وبر در جستجوی روح سرمایه‌داری در جوامع غربی به سراغ اخلاقیات پروتستانی در فرقه‌های مختلف آن می‌رود و می‌نویسد:
"به عقیده وبر، روح سرمایه داری از عذاب کالونیستی زاده شد: فرد باید خودرا برگزیده تلقی می کرد، زیراعدم یقین نشانه ایمان ناقص بود؛ وسیله اثبات این یقین انجام اعمال نیک در فعالیت دنیوی بود. توفیق دریک شغل به عنوان نشانه -و نه وسیله- برگزیدگی محسوب گردید. انباشت ثروت مادام که با فعالیت مجدانه در یک حرفه همراه بود اخلاقأ مجازدانسته میشد؛ ثروت در صورتی محکوم بود که در خدمت یک زندگی توأم با تن آسایی، تجمل، و ترضيه نفس باشد."
 
درباره مفهوم "دنیوی شدن دین" توضیح میدهد و می‌گوید که این مفهوم زائیده عذاب کالوینیسم (از فرق پروتستان) است که ناشی از تقدیرگرایی سفت و سخت آن است. هیچ کس مطلقا بخت رستگاری ندارد مگر آن که در جهت اعتلای عظمت خداوند در زمین بکوشد:

 "اگر بپرسیم که یک کالوینیست از طریق کدام نتایج خود را قادر به تشخیص ایمان حقیقی میدانست، پاسخ این است: از طریق سلوکی مسیحی که در خدمت افزایش عظمت خدا باشد. اما آنچه را که به افزایش عظمت خدا خدمت می کند می توان از اراده خدا که به نحو مستقیم در کتاب مقدس یا به نحو غیر مستقیم در نظم غايتمند جهانی که آفریده اوست (قانون طبیعت) متجلی می شود دریافت کرد."
سپس به عنوان نمونه برخی از ارزش‌های اخلاقی بنیامین فرانکلین را مثال می‌آورد و می‌نویسد:
 "کلیه رویکردهای اخلاقی فرانکلین رنگ منفعت گرایانه به خود گرفته اند: صداقت سودمند است، زیرا اعتبار تأمین میکند و وقت شناسی، پشتکار، و صرفه جویی نیز فقط به همین دلیل در زمره فضایل محسوب می شوند. منطقأ می توان از این رویکرد چنین استنباط نمود که في المثل اگر در جایی صداقت ظاهری نیز همین نتیجه را به بار آورد کفایت میکند و مازاد غیر ضروری این فضیلت از نظر فرانکلین اسرافی بیهوده محسوب می شود."
توضیح می‌دهد که فرق پروتستان به شدت و حدت مختلف مخالف لذت گرایی و معتقد به قدرت تزکیه کننده کار بودند در نتیجه در جهان پروتستان زمینه برای فعالیت سرمایه‌دارانه فراهم می‌شد چون مردم حق نداشتند از سرمایه فراهم آمده خود برای معاش آسوده بهره ببرند. وبر اهمیت مفهوم Beruf را مشخص می‌کند که آن را مسامحتا باید شغل یا وظیفه یا سلوک ترجمه کرد و می‌گوید که این وظیفه در واقع نوعی «ریاضت کشی» برای رسیدن به رستگاری بود:
 "ایده کالوینیسم این بود: ضرورت اثبات ایمان در زندگی شغلی دنیوی. بدین ترتیب، کالوینیسم به گروه های وسیع تری از مردم که دارای تمایلات مذهبی بودند انگیزه ای مثبت برای ریاضت کشی بخشید و با بنا کردن اخلاقیات خود بر پایه آموزه تقدیر، اشرافیت روحانی راهبان در خارج و مافوق این جهان را با اشرافیت روحانی متقیان برگزیده خدا در همین جهان جایگزین کرد؛"
          
            به شما اطمینان می‌دهم که خواندن کتاب یک اندیشمند مثل وبر، خیلی بهتر از دنبال کردن آراء آن از لابه‌لای کتب اندیشمندان بعدی است.
ادعای اینکه این کتاب را کامل فهمیده ام ندارم. مطلوب من، بیشتر فصل اول این کتاب بود که از خود روح سرمایه‌داری و اینکه واقعا انسان این تمدن چه ریختی است صحبت شده بود. این بخش ها را هم بیشتر دوست داشتم و هم بیشتر فهمیدم.
اما در ادامه که وارد مباحث مربوط به پروتستانتیسم و اینکه حالا چه شد چنین روح سرمایه‌دارانه ای شکل گرفت می‌شود، فهمم کمتر و کمتر شد. به غیر از کالوینیسم که ایده ی نسبتا روشنی داشت، در اینکه بقیه را متوجه شده باشم تردید دارم.
یک نکته ی جالب روشی درباره ی فصل اول: وبر تأکید می‌کند که چیستی روح سرمایه‌داری به این سادگی نیست که بشود در یک جمله خلاصه اش کرد و بعد مثلا آن را توضیح داد. برای فهم این پدیده ی مبهم و به تعبیر من برای غلبه بر این حریف چغر بدبدن (!) دائم از جهات مختلف به سمت آن حمله ور می‌شود و هر بار یک گوشه از آن را روشن می‌کند. به نحوی که در پایان، برای شما یک فهم نسبتا خوب از این روح سرمایه داری که با کلیدواژه تکلیف (beruf/بغوف) اجین است، انباشت می‌شود.