یادداشت مجید اسطیری

                Each person that read the novel of Heinrich Boll "The Clown" with reading this amazing book of Max Webber can better understand the hard relationship between Hans and your father

قبل از این که یادداشت را بخوانید عرض کنم به هر کس رمان "عقاید یک دلقک The Clown" را خوانده توصیه می‌کنم برای درک بهتر رابطه غامض هانس با پدرش و با جامعه کاتولیک معشوقه‌ اش این کتاب ارزشمند را بخواند. به علاوه گمان میکنم توضیحاتی که وبر درباره نقش فرقه گرایی در امریکای قرن گذشته می‌دهد به شما در فهم بهتر فیلم "دار و دسته‌های نیویورکی" کمک خواهدکرد.
فکر می کنم اولین جایی که خواندم چطور مسیحیت اروپا را به سمت سرمایه‌داری هل داد در آغاز مقاله خواندنی "در ستایش بطالت" از "برتراند راسل" بود که گفت یک قول معروف مسیحی هست که می‌گوید شیطان همواره برای دست‌های بیکار کاری می‌تراشد.
وبر در جستجوی روح سرمایه‌داری در جوامع غربی به سراغ اخلاقیات پروتستانی در فرقه‌های مختلف آن می‌رود و می‌نویسد:
"به عقیده وبر، روح سرمایه داری از عذاب کالونیستی زاده شد: فرد باید خودرا برگزیده تلقی می کرد، زیراعدم یقین نشانه ایمان ناقص بود؛ وسیله اثبات این یقین انجام اعمال نیک در فعالیت دنیوی بود. توفیق دریک شغل به عنوان نشانه -و نه وسیله- برگزیدگی محسوب گردید. انباشت ثروت مادام که با فعالیت مجدانه در یک حرفه همراه بود اخلاقأ مجازدانسته میشد؛ ثروت در صورتی محکوم بود که در خدمت یک زندگی توأم با تن آسایی، تجمل، و ترضيه نفس باشد."
 
درباره مفهوم "دنیوی شدن دین" توضیح میدهد و می‌گوید که این مفهوم زائیده عذاب کالوینیسم (از فرق پروتستان) است که ناشی از تقدیرگرایی سفت و سخت آن است. هیچ کس مطلقا بخت رستگاری ندارد مگر آن که در جهت اعتلای عظمت خداوند در زمین بکوشد:

 "اگر بپرسیم که یک کالوینیست از طریق کدام نتایج خود را قادر به تشخیص ایمان حقیقی میدانست، پاسخ این است: از طریق سلوکی مسیحی که در خدمت افزایش عظمت خدا باشد. اما آنچه را که به افزایش عظمت خدا خدمت می کند می توان از اراده خدا که به نحو مستقیم در کتاب مقدس یا به نحو غیر مستقیم در نظم غايتمند جهانی که آفریده اوست (قانون طبیعت) متجلی می شود دریافت کرد."
سپس به عنوان نمونه برخی از ارزش‌های اخلاقی بنیامین فرانکلین را مثال می‌آورد و می‌نویسد:
 "کلیه رویکردهای اخلاقی فرانکلین رنگ منفعت گرایانه به خود گرفته اند: صداقت سودمند است، زیرا اعتبار تأمین میکند و وقت شناسی، پشتکار، و صرفه جویی نیز فقط به همین دلیل در زمره فضایل محسوب می شوند. منطقأ می توان از این رویکرد چنین استنباط نمود که في المثل اگر در جایی صداقت ظاهری نیز همین نتیجه را به بار آورد کفایت میکند و مازاد غیر ضروری این فضیلت از نظر فرانکلین اسرافی بیهوده محسوب می شود."
توضیح می‌دهد که فرق پروتستان به شدت و حدت مختلف مخالف لذت گرایی و معتقد به قدرت تزکیه کننده کار بودند در نتیجه در جهان پروتستان زمینه برای فعالیت سرمایه‌دارانه فراهم می‌شد چون مردم حق نداشتند از سرمایه فراهم آمده خود برای معاش آسوده بهره ببرند. وبر اهمیت مفهوم Beruf را مشخص می‌کند که آن را مسامحتا باید شغل یا وظیفه یا سلوک ترجمه کرد و می‌گوید که این وظیفه در واقع نوعی «ریاضت کشی» برای رسیدن به رستگاری بود:
 "ایده کالوینیسم این بود: ضرورت اثبات ایمان در زندگی شغلی دنیوی. بدین ترتیب، کالوینیسم به گروه های وسیع تری از مردم که دارای تمایلات مذهبی بودند انگیزه ای مثبت برای ریاضت کشی بخشید و با بنا کردن اخلاقیات خود بر پایه آموزه تقدیر، اشرافیت روحانی راهبان در خارج و مافوق این جهان را با اشرافیت روحانی متقیان برگزیده خدا در همین جهان جایگزین کرد؛"
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.