بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

عاشقی به سبک ون گوگ

عاشقی به سبک ون گوگ

عاشقی به سبک ون گوگ

3.8
56 نفر |
29 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

98

خواهم خواند

31

کتاب عاشقی به سبک ون گوگ، نویسنده محمدرضا شرفی خبوشان.

لیست‌های مرتبط به عاشقی به سبک ون گوگ

یادداشت‌های مرتبط به عاشقی به سبک ون گوگ

            عاشقی به سبک ون‌گوگ، سفری است پر پیچ و خم به دنیای جوانکی نقاش و ورود به خانه باغی بزرگ زیر کاج‌های بلند تهران؛ آنجا که کلاغ‌هایش چشم آدمیزاد را بیرون می‌‌‌کشند و قارقارشان با فرمان‌های ملکه در هم می‌آمیزد و کودکی ‌علیل را مجبور به بالا رفتن از یک شیروانی بلند می‌کند حتی اگر بمیرد و دیگر بچه ننه سوری نباشد.
آنجا که بوی رنگ از پالت‌های کنار بوم بلند می‌شود و با بوی تند اسید ریخته شده روی اجساد دخمه در هم می‌آمیزد. جایی که عاشقانه‌های البرز آهویی می‌شود گرفتار در دام دلبری‌های نازلی تا چون مار بوآ در خود بفشاردش و استخوانهایش را خرد کند.
آنجا که هم صدای فروخورده بابا کلیم لال را می‌شود شنید و هم عربده‌های سرتیپ، وقتی با چکمه رضاخانی‌اش چشم را از حدقه بیرون می‌اندازد.
جایی که قایق‌های دختر سرتیپ تنها با کندن پوست تنه کاج‌ها ساخته می‌شود؛ حتی اگر به قیمت انگشتهای خونی پسر کُلفت خانه باشد.
آنجا که دست‌های افتاده اجساد بر شانه گوریل یک جور تکان می‌خورد؛ چه از گلخانه ببینی‌اش چه از سگ‌دانی.
جایی که گردن‌های کشیده همه پرتره‌ها بوی اطاعت محض می‌دهد تا اخم بر پیشانی ملکه ننشیند.
جایی که معشوق کنار شانه‌های پسر جم قدم می‌زند و برق شادی در چشمهایش بیشتر از فشفشه‌های رها شده در آسمان باغ بدرخشد.
و البرز ماییم نه راوی داستان که وقتی هویت گمشده‌مان را یافتیم پوست انداختیم و مشت کوبیدیم به باد گلوی قورباغه‌ای که با پوست چروکیده‌اش زل زده بود به جایی که انگار ابدی و دست نیافتنی است، مشت کوبیدیم به گذشته‌ای که شلاق می‌کشید به تن رنجورمان حتی اگر مرده بودیم؛ حتی اگر خون از رگ‌های بی‌رنگمان پاشیده بود روی سنگفرش‌های خیابان ژاله. دیگر نمی‌خواستیم الاغ نازلی خانم باشیم و قرعه بیاندازند تا دارهای خالی وسط میدان، پوست گردن فرو افتاده‌مان را لمس کند.
نمی‌خواستیم نوچه‌های آریامهر نامی رویمان بگذارند که مثل سگ خسروخانی زیر بار حملش زوزه‌‌های دردناک بکشیم و تنها با تپانچه‌ای در سیاهچالی تاریک خفه شویم.
ما وارث کلمدلی و هاجر و فرهاد و باز  آقا بودیم وقتی فهمیدیم مشروطه دروغی بود که به خوردمان دادند که تنها شرط، سکوت بود و تسلیم حتی اگر دخترکمان را شبانه از آغوش مادر جدا می‌کردند و با صیغه‌ای حلال نوکری از نوکران اعلی حضرت می‌شد.
رگ غیرتمان نباید می‌جوشید حتی اگر نوکری مست به گرمابه زنان قدم می‌گذاشت و حتی اگر از گرسنگی سنگ به سینه بسته بودیم.
 درد در بیخ گلویمان تاول زده بود و فقط به تار بابابخشی پناه می‌بردیم و غصه‌هایمان را پای امامزاده می‌ریختیم؛ اما یک روز دل سپردیم به روایت دانای کل نامحدود و هویت زخم خورده‌مان را از دخمه تحقیر بیرون کشیدیم.
استاد محمدرضا شرفی خبوشان باورهای‌ ملی‌مان را به زیباترین شکل ممکن روی بوم رمان به تصویر کشیده و هر صفحه‌اش برای علاقه‌مندان به نوشتن یک کلاس عملی داستان‌نویسی است؛ چرا که استادانه از ظرفیت توصیف و صحنه و دیالوگ و تعلیق و شخصیت برای پیشبرد داستان استفاده کرده است.
خدا قوت استادترین.

#مولود_توکلی 
#معرفی_کتاب 
#محمدرضا_شرفی_خبوشان
#عاشقی_به_سبک_ون‌گوگ
#نامزد_جایزه_جلال_آل‌احمد
#نامزد_جایزه_قلم_زرین
#برگزیده_جایزه_ادبی_شهید_اندرزگو
#نامزد_جایزه_کتاب_سال_شهید_غنی‌پور
          
            عاشقی به سبک ونگوگ، داستان البرز است، البرزی که از زمان تولد به خاطر کوتاه بودن یک پایش می لنگد و پدرش باغبان باغ یک سرتیپ است. سرتیپ کسی است که در سرنوشت البرز نقش مهمی را بازی می کند، او البرز را میفرستد تا به دنبال علاقه اش یعنی نقاشی برود. اما البرز عاشق دختر او شده و حتی برای این عشق حاضر می شود تا جاسوسی پدر را برای دخترش بکند. اما این کار باعث می شود حقایق زیادی برای او روشن شود، حقایقی که روی جدیدی از زندگی را به البرز نشان می دهد....

نمیدونم چرا گاهی نمیتونم معرفی برای کتابهایی که خیلی دوست دارم بنویسم، این کتاب هم جزو همان دسته بود و بالاخره بعد ماه ها تصمیم گرفتم ازش بنویسم. اما به این خلاصه داستان اکتفا نکنید چون کتاب فراتر از این هاست.
اولین کتاب از این نویسنده بود که میخوندم و برای من جزء آن دسته از کتاب ها بود که با خواندنش به وجد می آمدم و با هر توصیف نویسنده هیجان زده می شدم. انقدر که توصیفات کتاب زنده بودند و به خوبی می شد درکشان کرد. 

کتاب سه فصل دارد و باید از هر فصل چند صفحه بخوانید تا داستان و ماجرای آن قسمت دستتان بیاید. نویسنده وسط توضیح زمان حال یک باره سر از گذشته در می آورد و گاهی حتی آینده، البته این موضوع هم بعد از خواندن چند صفحه ای عادی می شود. ماجراهای کتاب مربوط به سال پنجاه و هفت است و فصل آخر مربوط می شود به چندین سال قبل از آن. نویسنده با استفاده از داستان البرز نقدش به حکومت پهلوی را نشان داده و در کنار این ها از هنر نقاشی و سبک ها و اسم ها هم به خوبی بهره گرفته است.

در کل میتوانم بگویم کتاب خاصی است و اگر میخواهید بخوانید پیشنهاد میکنم ابتدا از طاقچه نمونه اش را بخوانید تا ببینید اصلا مورد پسندتون هست یا نه.

این را هم اضافه کنم که کتاب برنده ی جایزه ادبی شهید اندرزگو و نامزد جایزه ادبی جلال آل احمد، نامزد جایزه قلم زرین و نامزد جایزه کتاب سال شهید غنی پور شده است.
          
            «به قول نازلی نقاشی آدم را کر می‌کند، شنوایی آدم را می‌برد توی رنگ‌ها و نقاش وقتی به نقاشی فکر می‌کند، یا وقتی دارد تابلویش را می‌کشد، هم رنگ‌ها را می‌بیند و هم رنگ‌ها را می‌شنود. بو و مزه‌ای که حس می‌کند، بو و مزه رنگ است و با دمب باریک و بلند قلم مو، لمسش را هم به تن تابلو می‌ریزد و گاهی اصلا هوس می‌کند به این لمس آنقدر میدان بدهد که از نوک انگشتش برای درهم کردن و ساختن رنگ‌ها استفاده کند. همیشه خدا کناره منفذها و زیر ناخن انگشت اشاره‌مان رنگی بود و موقع کشیدن و فکر کردن به نقاشی، صدایی غیر از رنگ نمی‌شنیدیم.»

به نظر شما رنگ هم مگر صدا دارد؟ این جمله ی البرز است. شخصیت اصلی داستان که کنار همبازی دوران بچگی عاشقی می کند؛ آن هم عاشقانه ای از دید و نگاه یک مرد. البرز عاشق نازلی و نقاشی است و کنار عشقش خواننده را با اصول و کار نقاشی هم آشنا می کند. کتابی چهارفصلی که پر از ماجراهای ناب و دل چسبی است که نمگی ذارد لحظه ای آن را رها کنید. قصه، ماجرای زندگی البرزی است که پسر خدمتکار یک ارتشی است. اما رفته رفته وارد ماجراهایی می شود که کل زندگی اش را زیر و رو می کند. او نه تنها عشقش را از دست می دهد، بلکه باید دنبال هویت اصلی خودش نیز بگردد. رفت و برگشت های داستان درون زمانی اتفاق می افتد که هر آدم هنریِ از پیله ی تنیده خود بیرون می آید و به سیل جمعیت متصل می شود؛ زمانی به شکوفایی منقلب شدن یک ملت.
          
            - چطور این کتاب به دستم رسید؟
+ هدیه گرفتم.

- موضوع کتاب؟
+ داستانی به ظاهر عاشقانه (و البته متفاوت با عاشقانه‌هایی که تاکنون خوانده‌ام) با ته‌ مایه‌های تاریخی.

- خواندش را به چه افرادی توصیه می‌کنم؟
+ علاقه‌مندان به رمان‌های عاشقانه و کمی عاشقانه، تا حدی علاقه‌مندان به ادبیات و آن‌هایی که دوست دارند با عبارات و جملات خلاقانه در متن مواجه شوند.

- خواندنش را به چه افرادی توصیه نمی‌کنم؟
+ افراد عجول و آن‌هایی که علاقه‌ای به دریافت اطلاعات مختصری در حوزه‌های دیگر مثلا تاریخ در خلال داستانی با موضوع غیرمرتبط نیستند.

- تعداد صفحات؟ 
+ ۲۱۲ صفحه.

- شروع و اتمام مطالعه‌اش چه مدت زمان طول کشید؟
+ برای من حدود ۲ ماه (به صورت ناپیوسته و در شرایط مالتی مطالعه)

- انگیزه‌ای که باعث شد این کتاب را مطالعه کنم؟
+ جایزه‌هایی که گرفته. نامزد جایزه‌ی ادبی جلال، نامزد جایزه‌ی قلم زرین، برگزیده‌ی جایزه‌ی ادبی شهید اندرزگو، نامزد جایزه‌ی کتاب سال شهید غنی‌پور.

- از این نویسنده کتاب دیگری هم خوانده‌ام؟
+ بله، بی‌کتابی.

- هزینه‌ی کتاب چه اندازه‌ست؟
+ کتابی که من خواندم چاپ چهارم و ۳۲۰۰۰ تومان است.

- بخوانیم یا نخوانیم؟
+ حتما بخوانید.

* برای من کتاب جذابی بود و از مطالعه‌اش لذت بردم.

#بخوان