دارم میرسم جان جان

دارم میرسم جان جان

دارم میرسم جان جان

4.4
17 نفر |
8 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

28

خواهم خواند

8

کتاب دارم میرسم جان جان، نویسنده مهدی کرد فیروزجایی.

لیست‌های مرتبط به دارم میرسم جان جان

یادداشت‌های مرتبط به دارم میرسم جان جان

            روایتی نجیب با درونمایه‌ای تربیتی

در سال‌های اخیر، داستان‌های بلند و رمان‌های قابل توجهی برای ذائقه‌ی مخاطب نوجوان تولید شده، اما عقبه‌ی نرم‌افزاری جبهه‌ی ادبیات داستانی، هنوز تا تولید انبوه داستان‌های بی نقص برای نوجوانان و جوانان، فاصله‌ی زیادی دارد و راهی طولانی باید بپیماید.
دارم می‌رسم جان‌جان یکی از معدود کارهای موفق در قفسه‌ی رمان نوجوان است که در سال‌های اخیر تولید شده. این کتاب، علیرغم داشتن استخوان‌بندی قویم داستانی، روایتی نجیب و به دور از ابتذال دارد.
یکی از دشواری های داستان نویسی برای نوجوانان، ایجاد خرده ماجرا و ارتباط برقرار کردن میان آنها و ماجرای اصلی قصه آن هم به زبانی ساده و قابل فهم برای مخاطب است.
مهدی کرد فیروزجایی توانسته در بستر روایت یک قصه‌ی ساده، با کنار هم قرار دادن خرده‌ ماجراهایی که زنجیروار به یکدیگر متصل‌اند، داستان تلاش دو پسربچه برای فراهم کردن لباس عروسی آبجی جان‌جان را به تصویر بکشد.
اگرچه طرح جلد ساده ی کتاب، همه ی فاکتورهای اصلی داستان را در خود جای داده است، اما نام رمان، کشش بیشتری نسبت به طرح جلد، در مخاطب ایجاد می کند. مخصوصا که نامواره با مقلوب کردن نام جان جان به شکل قلب، علاوه بر عنصر فانتزی، باعث افزایش توجه خواننده می شود. افتتاحیه ی داستان، خبر از یک قصه ی ماجراجویانه می دهد. قلاب مخاطب با اولین پاراگراف ها در داستان گیر می کند و تا پایان ماجرا، او را با شخصیت های اصلی همراه می سازد.
هرچند داستان در فضاسازی موفق است و توصیف جغرافیا، قابل پذیرش از آب درآمده اما زمان دقیق ماجرا، مبهم است و به قرینه‌ی توصیفات جزیی نیز، نمی‌توان تاریخ دقیقی از اتفاقات داستان، به دست آورد.
خارج شدن نویسنده از فضای زندگی شهری و رفتن به اقلیم روستا را می توان یکی از برجسته ترین محاسن این داستان دانست. ویژگی سهل و ممتنع و در عین حال موفقی که نویسنده در دیگر آثارش نیز تکرار کرده است. در واقع، فیروزجایی تجربه ی زیسته ی خود را در دوران نوجوانی و جوانی، به داستان هایش تزریق می کند. به تبع سادگی زندگی روستایی، خرده ماجراهایی بسیط را نیز در داستان شاهد هستیم، اما این بساطت، موجب جلف یا غیرواقعی جلوه دادن قصه نمی شود.
روابط صمیمی مردم روستا، باورها، ارزش‌ها و خرافات، مشکلات و دغدغه‌های روستاییان، اتحاد و همدلی مردم و... از دیگر محاسن داستان است که نویسنده توانسته با زبانی ساده و غیرشعاری، بدانها اشاره کند.
نکته‌سنجی نویسنده در ارزش‌گذاری‌ها نیز تحسین‌برانگیز است. فیروزجایی کوشیده با هویت‌بخشی به دو نوجوان روستایی، و دستمایه قرار دادن روایت‌هایی ساده، به جنبه تربیتی اثر توجه کند. برجسته کردن روحیه‌ ایلاف و همیاری، هوشمندی در بازشناسی خیر و شر، تشخیص اولویت‌ها و افزایش روحیه اعتماد به نفس، از جمله کارکردهای تربیتی این داستان است.

از این روست که می‌توان خواندن رمان «دارم می‌رسم جان‌جان» را نه تنها به نوجوانان، بلکه به بزرگسالان نیز توصیه کرد. این کتاب در سال 1398 به همت انتشارات شهرستان ادب و در 122 صفحه منتشر شده است.
          
            بسم الله الرحمن الرحیم
عنوان کتاب ،ذهنیتی از یک داستان عاشقانه نوجوان در ذهن‌مخاطب ایجاد میکند.شاید نوع نوشتار نون در جان به شکل قلب ،موید این گمان باشد.ولی شروع داستان و درک رابطه خواهربرادری جان و جان و برادرش  برای مخاطب شاید گران بنشیند.فراموش نکنیم که این اثر ،رمان نوجوان است و چنین گمانی قطعا در ابتدا برای نوجوان پررنگ مینماید.رمان خوبی ست.جان جان که به روایت اهالی روستا قدم بدیمنی دارد و برادری که به بهای قول خرید دوچرخه راهی شهر میشود تا لباس عروس اجاره ای را تعویض کند.و در این میان چندین اتفاق میوفتد تا پایان داستان برای مخاطب معلق بماند.زبان روانی دارد ولی تعدد اسامی ابتدای داستان برای مخاطب گمراه کننده مینماید.نویسنده تعدادی کلمات بومی به کار برده اما شاید برای بومی کردن متن ،کافی نباشد و المان های بومی، به اندازه ای که از متن بدون کلمات ،به بوم منطقه پی ببریم،به کار برده نشدند.خرده روایت های فراوانی از ابتدای داستان در متن آورده شدند اما اینکه وجودشان چه کمکی به روایت اصلی میکند مشخص نیست.تا اواخر داستان خط روایت کند است.تا اینکه اواخر داستان،گره های متعددی وارد داستان میشود که مخاطب نمیتواند کتاب را رها کند.پایان بندی خوب و مناسب نوجوان دارد.در مجموع کتاب خوبی ست ولی شاید به عنوان اولین کتاب ها به نوجوانی که وارد دنیای کتابخوانی شده،نتوان معرفی کرد.این قصه نوجوانانه ی ماجراجویانه و کاملا طبیعی و روزمره را بخوانید و لذت ببرید.

#فهیمه_ایمانی
          
                دارم می رسم جان جان  رمانی برای مخاطب نوجوان به  نویسندگی  استاد #مهدی_کرد_فیروزجائی و انتشارات #شهرستان_ادب است، که از ابتدای اسم رمان جذابیت و سوال و چالش های جذاب را برای ذهن بر می انگیزد. 
شخصیت اصلی داستان مهدی است که در تلاش است کاری برای خواهرش انجام دهد. تلاش او و اهمیت هدف اش و موانعی که سر راهش قرار میکرد و به عنوان یک نوجوان باید ان ها را حل کنند جذابیت داستان را دو چندان میکند. 
نویسنده به خوبی توانسته است با استفاده از مسئله های نوجوان و موانع سر راهش تعلیق داستان را برای خواننده حفظ کند. و داستان به شدت روان و خوب جلو می‌رود. سرعت خوانش بالایی دارد، اصطلاحا ماجرا خوب پیش می‌رود و رو به جلو است. 
افتتاحیه داستان از بهترین جای داستان بود و خیلی هوشمندانه نویسنده در خلال داستان شما را با ماجراهای دیگر و فلش بک های به موقع در جریان میگذارد.
دیالوگ ها به خوبی در پیش بردن داستان کمک کننده بود و موانع و گره گشایی ها خوب بود و متناسب با سن نوجوان ، فضا سازی داستان و موقعیت ها هم به خوبی در آمده بود.
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.