یادداشت سعیده شبرنگ
1400/11/23
روایتی نجیب با درونمایهای تربیتی در سالهای اخیر، داستانهای بلند و رمانهای قابل توجهی برای ذائقهی مخاطب نوجوان تولید شده، اما عقبهی نرمافزاری جبههی ادبیات داستانی، هنوز تا تولید انبوه داستانهای بی نقص برای نوجوانان و جوانان، فاصلهی زیادی دارد و راهی طولانی باید بپیماید. دارم میرسم جانجان یکی از معدود کارهای موفق در قفسهی رمان نوجوان است که در سالهای اخیر تولید شده. این کتاب، علیرغم داشتن استخوانبندی قویم داستانی، روایتی نجیب و به دور از ابتذال دارد. یکی از دشواری های داستان نویسی برای نوجوانان، ایجاد خرده ماجرا و ارتباط برقرار کردن میان آنها و ماجرای اصلی قصه آن هم به زبانی ساده و قابل فهم برای مخاطب است. مهدی کرد فیروزجایی توانسته در بستر روایت یک قصهی ساده، با کنار هم قرار دادن خرده ماجراهایی که زنجیروار به یکدیگر متصلاند، داستان تلاش دو پسربچه برای فراهم کردن لباس عروسی آبجی جانجان را به تصویر بکشد. اگرچه طرح جلد ساده ی کتاب، همه ی فاکتورهای اصلی داستان را در خود جای داده است، اما نام رمان، کشش بیشتری نسبت به طرح جلد، در مخاطب ایجاد می کند. مخصوصا که نامواره با مقلوب کردن نام جان جان به شکل قلب، علاوه بر عنصر فانتزی، باعث افزایش توجه خواننده می شود. افتتاحیه ی داستان، خبر از یک قصه ی ماجراجویانه می دهد. قلاب مخاطب با اولین پاراگراف ها در داستان گیر می کند و تا پایان ماجرا، او را با شخصیت های اصلی همراه می سازد. هرچند داستان در فضاسازی موفق است و توصیف جغرافیا، قابل پذیرش از آب درآمده اما زمان دقیق ماجرا، مبهم است و به قرینهی توصیفات جزیی نیز، نمیتوان تاریخ دقیقی از اتفاقات داستان، به دست آورد. خارج شدن نویسنده از فضای زندگی شهری و رفتن به اقلیم روستا را می توان یکی از برجسته ترین محاسن این داستان دانست. ویژگی سهل و ممتنع و در عین حال موفقی که نویسنده در دیگر آثارش نیز تکرار کرده است. در واقع، فیروزجایی تجربه ی زیسته ی خود را در دوران نوجوانی و جوانی، به داستان هایش تزریق می کند. به تبع سادگی زندگی روستایی، خرده ماجراهایی بسیط را نیز در داستان شاهد هستیم، اما این بساطت، موجب جلف یا غیرواقعی جلوه دادن قصه نمی شود. روابط صمیمی مردم روستا، باورها، ارزشها و خرافات، مشکلات و دغدغههای روستاییان، اتحاد و همدلی مردم و... از دیگر محاسن داستان است که نویسنده توانسته با زبانی ساده و غیرشعاری، بدانها اشاره کند. نکتهسنجی نویسنده در ارزشگذاریها نیز تحسینبرانگیز است. فیروزجایی کوشیده با هویتبخشی به دو نوجوان روستایی، و دستمایه قرار دادن روایتهایی ساده، به جنبه تربیتی اثر توجه کند. برجسته کردن روحیه ایلاف و همیاری، هوشمندی در بازشناسی خیر و شر، تشخیص اولویتها و افزایش روحیه اعتماد به نفس، از جمله کارکردهای تربیتی این داستان است. از این روست که میتوان خواندن رمان «دارم میرسم جانجان» را نه تنها به نوجوانان، بلکه به بزرگسالان نیز توصیه کرد. این کتاب در سال 1398 به همت انتشارات شهرستان ادب و در 122 صفحه منتشر شده است.
4
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.