معرفی کتاب نوشابه زرد اثر منصور ضابطیان

نوشابه زرد

نوشابه زرد

3.9
88 نفر |
38 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

8

خوانده‌ام

136

خواهم خواند

98

ناشر
مون
شابک
9786228312026
تعداد صفحات
216
تاریخ انتشار
1402/1/1

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        وقتی نسل ما بچه بود، کانادا برایش بیشتر از یک نوشابه‌ی پرتقالی خوشمزه بود که با وقوع انقلاب دیگر پیدا نمی‌شد. ما کانادا را کمتر به عنوان یک کشور مهم و مستقل می‌شناختیم. من اما وضعیتم فرق می‌کرد. پدرم یک پسردایی داشت که چند سال قبل از به دنیا آمدن من رفته بود به مونترال و آنجا پزشک شده بود. من هیچ‌وقت او را ندیدم اما هر از چند وقتی یک نامه توی حیاط خانه‌مان می افتاد که رویش یک تمبر زیبا بود. در ذهن من کانادا سرزمین تمبر‌های زیبا بود. آن ها را از روی پاکت نامه می‌کندم و توی آلبوم تمبر می‌گذاشتم و می‌شد مایه‌ی پز دادن به دوستان و هم کلاس‌ها. من تنها کسی بودم که توی آلبوم تمبرم تمبرهای کانادایی داشتم.

سال‌ها گذشت و ما همپای تاریخ پیش آمدیم. انقلاب شد، جنگ شد، جنگ تمام شد و حالا وقت آن بود که جهان را بیشتر بشناسیم. کانادا آرام آرام در اطلاعات تاریخی و جغرافیایی ما وارد شد و آرام آرام مقصدی شد برای ایرانیانی که شرایط زندگی در کشورشان را بر نمی‌تافتند و به دنبال جایی برای یک زندگی جدید بودند. کانادا از اواسط دهه‌ی هفتاد برای خیلی از جوان‌های آن دوره یک نقطه‌ی خاص شد. نقطه‌ای در دورترین جا از خانه که هم «دلتنگی» می‌آورد و هم در عین حال «امنیت». کانادا کشور جدیدی بود با قوانین خاص و با وجود سرمای زیادش که برای ایرانی‌ها قابل تحمل نبود، می‌توانست یک رفاه نسبی برای آن ها فراهم آورد...
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به نوشابه زرد

نمایش همه

یادداشت‌ها

          کتاب نوشابه‌ی زرد، دهمین سفرنامه‌ی منتشر شده از منصور ضابطیان است؛ کسی که مرا به فرم سفرنامه نویسی علاقه‌مند کرد.
این کتاب، گزارشی از سفر چند هفته‌ای ضابطیان به کاناداست که حاوی مطالب فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، آداب و رسوم و... می‌باشد.
این کتاب دو گزارش بسیار جالب برای من داشت:
۱- در سال ۱۹۹۲ حدود ۱۲ هزار کودک مونترالی، آرزوها و درد و دل ها و پیام‌هایشان برای نسل‌های بعد را روی کاغذ نوشتند و داخل محفظه‌ای فلزی روی قله‌ای در کوه قرار دادند. قرار شد تا سال ۲۱۴۲ کسی سراغ این نامه‌ها نرود.
به نظرم جذاب است که ببینیم در صد و پنجاه سال گذشته، کودکان ما چه دغدغه‌هایی داشتند، در چه فضایی زندگی می‌کردند و با چه موانعی رو به رو بودند. این اهمیت در خاطره نویسی شخصی هم نمود پیدا می‌کند. به گمانم نوشتن خاطرات و مرور آن‌ها پس از سی سال گذر عمر، فوق العاده جذّاب باشد.
۲- خوردن غذا در رستوران ONoir تورنتو که تجربه‌ی بدیعی را در زندگی پدید می‌آورد؛ تجربه‌ی ندیدن و نداشتن چشم. شما باید در فضایی تاریک که هیچ نوری ندارد مشغول غذا خوردن شوید و برای ساعاتی، حس و حال کسانی که کور هستند را  تجربه کنید. ضابطیان می‌نویسد که این تجربه تا چندین وقت مرا درگیر کرده بود چون احساس جدیدی در آن لحظات داشتم. بیش از پیش روی دیگر حواسم از جمله چشایی تمرکز می‌کردم و نکات جدیدی را تجربه می‌نمودم.
امیدوارم بتوانیم این نوع رستوران‌ها را در ایران نیز تجربه کنیم.
        

23