مثل بیروت بودمثل بیروت بودزهرا اسعدبلنددوست و 1 نفر دیگر3.954 نفر |20 یادداشتخواهم خواندنوشتن یادداشتبا انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.در حال خواندن2خواندهام140خواهم خواند49توضیحاتمشخصاتنسخههای دیگرکتاب مثل بیروت بود، نویسنده زهرا اسعدبلنددوست.رمان ادبیات ایران ادبیات داستانیبریدۀ کتابهای مرتبط به مثل بیروت بودنمایش همهEunjinمثل بیروت بودزهرا اسعدبلنددوست3.920صفحۀ 286دیگر ایمان داشتم، امنیت چیزی است که تا آن را از دست ندهی، قدرش را نمیدانی.05مریم نجفیمثل بیروت بودزهرا اسعدبلنددوست3.920صفحۀ 1حاج بابا همیشه می گفت:《سفیدی موهای کنار شقیقه یعنی احوال دلت پر از وصل و پینه س.یعنی دنیا تا تونسته توی مشتش فشارت داده.یعنی توی اوج جوانی از بس کمرت شکسته پیر شدی.》 صفحه۳۳۱02مغربیمثل بیروت بودزهرا اسعدبلنددوست3.920صفحۀ 1به یاری قلم، دیگر از آن دخترک نا آرام خبری نبود، میخواندم، مینوشتم، یاد میگرفتم.03Eunjinمثل بیروت بودزهرا اسعدبلنددوست3.920صفحۀ 354اصلا حال یک دیوانه را دیوانه بهتر میکند.02لیستهای مرتبط به مثل بیروت بودنمایش همهزینب صادقیبارش هیجان و عشق3 کتاببعد از مدتها چایت را من شیرین میکنم اولین کتابی بود که رفتم سراغش و عجیب منو برد تو حال و هوای کتاب خوندن و دیگ از کتاب جدا نمیشم🥹00•fatemeh•اونایی که زمین نذاشتم19 کتاب🫒🤍016maryam torabiلیست کتاب های ۱۴۰۲42 کتابخوانده شده ها01مشکات عبادیانهیجان میخوای؟ کتابای امنیتی بخون!17 کتابیه نکته ی ترسناک : اکثر اینا بر اساس واقعیته! نکته ی دوم : سرآمد همه ی این نویسنده ها از نظر من آقای محمد رضا حداد پور جهرمیه321حمیدرضا یاسمیرمانهای جذاب امنیتی28 کتابشاید دوست داشته باشید یه رمان مهیج پر از تعقیب و گریز و موقعیت های حساس و نفس گیر بخونید من به شخصه خیلی به این رمان ها علاقه مندم چون به زندگیم هیجان میبخشه و خیلی وقتا یه شبه این کتابایی که تو این لیست براتون قرار دادم رو خوندم ، دوست دارم شما هم با این کتابا آشنا بشید تا شاید اگه زندگیتون یه زمانی یکنواخت شد یه سری بهشون بزنید.114یادداشتهای مرتبط به مثل بیروت بوداشکان سین1401/04/25 یک ژانر هیجانی_امنیتی برای مطالعه این کتاب باید ابتدا کتاب "چایت را من شیرین می کنم" از همین نویسنده خوانده باشید. عنوان کتاب حکایت از سردار حاج اسماعیل از فرماندهان ارشد نیروی قدس سپاه را دارد که مانند بیروت به هم ریخته اما زیباست و آرام. دخترش زهرا ناخواسته وارد بازی کثیف دوگانه ی سازمان مجاهدین خلق و داعش شده و در پروپاگاندای رسانه ای علیه او و پدرش هجمه ای ناجوانمردانه به کار می بندند. کتاب حکایت از پیچیدگی های کارهای اطلاعاتی و امنیتی و ناملایمات سیاسی بازان را دارد. نیاز است که سلسله وار کتاب را بخوانید چون نویسنده آن را غیرقابل پیش بینی درآورده یعنی اسپویل شدن در کتاب جای ندارد. آخر کتاب نوشته شده "ادامه دارد..." قطعا جلد سومی در راه است. برای من که به ژانر امنیتی علاقه دارم خوب بود😊 013فاطمه امینی1400/02/10 از اون کتابایی که میخوای تند تند بخونی ببینی چی میشه و در عین حال میترسی که داره تموم میشه به شخصه منتظر کتاب سومم 012zeinab1401/05/06 در ادامہ چایت را من شیرین میکنم ! سارا و دانیال بار دیگر با مرگ دست و پنجہ نرم مۍکنند و آن کس کہ در ماجراۍ قبل . . گریختہ بود باز میگردد و این بار دخترِحاج اسماعیل نیز دامنش بہ این بازۍ گرھ میخورد و امنیت کشورمان بھ مخاطره مۍافتد .🇮🇷! -نویسندھ ❲ زهرا اسعد بلند دوست ❳! 09پریسا نصیری1400/10/02 داستان با ریتم تند و هیجانانگیزش تو رو با خودش میبره و گاهی از شدت غم بغض میکنی و گاهی از شدت ترس و استرس دستات یخ میشه. 03مریم نجفی1402/02/24 کتابی امنیتی در مورد سپاه پاسداران و نقش منافقین در خرابکاری های ایران .ادامه ی کتاب من چایت را شیرین میکنم هستش .اوضاع ایران به خاطر اعتراضات آشفتست و منافقین تلاش میکنن از این آب گل الود ماهی بگیرن و یک سری اتفاقاتو تو ایران رقم می زنن ...این که موفق میشن یا نه باید کتابو بخونین . در کل کتاب جذابیه،بیشتر از جلد اولش دوسش داشتم 01راضیه بابایی1402/09/06 این دومین کتاب از سه گانهی امنیتی خانم بلند دوست است که تمام کردم.مثل بیروت نسبت به کتاب چایت را من شیرین می کنم پیشرفت محسوسی در زمینه داستان و فوت و فن نوشتن داشته است. داستان اول به نحوی آشنایی با دانیال و سارا بود و در کتاب دوم زهرا هم وارد قصه می شود.در کتاب اول متن به شدت احساسی بود و منطق و باور پذیری آن می لنگید.پایان بندی اش را دوست نداشتم آدم های آن به نظرم در سیاره ای دیگر می زیستند و همه پلاستیکی بودند! از زبان داستان اول شاکی بودم که سخت فهم و شاعرانه بود. بعضی موارد بالا در کتاب دوم تا حد زیادی اصلاح شده است و بعضی نه. همچنان زبان داستان شاعرانه بود و شخصیت پردازی در دو طیف سیاه و سفید دسته بندی شده بودند.خوبِ خوب یا بدِ بد. ولی از نظر پایان بندی و پرداخت داستانی بهتر شده بود. ریتم داستان از نیمه داستان به بعد آنقدر تند و هیجانی است که مخاطب نمی تواند کتاب را زمین بگذارد.یعنی هیچ مفری برای مخاطب نیست که نفس تازه کند باید با دلهره کتاب را تورق کند و همان وسط بفهمد منطق داستان و چرایی اتفاقات چه شد ! یک داستان پیچ در پیچ که اگر ریز شوی سوالات و ابهاماتی در پیرنگ کار کشف می کنی ولی چون ویترین کتاب جذاب است حس خوبی از خواندن کتاب برداشت می کنیم. امیدوارم سومین کتاب از این مجموعه از دو کتاب اول بهتر باشد. آخرین کتاب باروت خیس نام دارد. مثل بیرون بود مناسب ۱۵ سال به بالاست. 05محمد حسین زاده1402/09/17 #مثل_بیروت_بود قصه است ولی واقعیتی است از زندگی پر از اضطراب خانوادههایی که پدر خانواده نقشی در تامین امنیت این آب و خاک دارد. آنهایی که به شهدای مقاومت و سرداران شهیدش جسارت می کنند، به واسطهی امنیتی که همین شهدا برای ایشان و خانواده شان فراهم کرده است؛ حتی یک شب، ترس و دلهره و اضطراب خانواده ی این شهدا را هم تجربه نکرده اند! خانم بلنددوست بعد رمان #چایت_را_من_شیرین_میکنم ادامهی قصهاش را در#مثل_بیروت_بود روایت کرده است و توانایی خودش را داستانگویی امنیتی نشان داده است. هر چند کتابهای زیادی برای مدافعان حرم چاپ شده است ولی هنوز قصههای بسیاری مانده است که باید روایت شود. 01هدی افشاری1402/09/18 راست می گوید...امنیت را زمانی درک می کنی و شکر می کنی که آن را از دست داده باشی. کاش انسان ها همیشه قبل از از دست دادن چیزی آن را شکر کنند و قدرش را بدانند. مثل بیروت بود برای من فقط یک کتاب نبود، واسطه ای بود برای شکر نعمت امنیت. امنیت را مدیون امسال زهرا ها، دانیال ها، و حاج اسماعیل ها هستیم.ما امنیت را از خدای خود داریم. کاش قبل از اینکه آن را از دست بدهیم شکر کنیم 00مهدی رجبی1402/03/09 ادامه ی کتاب چایت را من ..... و این هم پر از التهاب و استرس. 01سیده حُسنا1402/06/08 پرهیجان و نفس گیر و امنیتی و سیاسی از کتاب هایی که همراه با داستانی جذاب حرفی هم برای گفتن داره خوشم میاد و این جز بهترین کتابایی که خوندم 04کوثر فیروزآبادی1402/06/31 این یکی از جلد قبلش ضعیف تر و فانتزی تر....تا به حال رمانی تا این حد کلیشه ای نخونده بودم!!یعنی فقط میخوندم که تموم شه. هر چقدر جلد قبلش به نظرم سطحی و بی هیچی بود این یکی با درجات بسیار بالاتری از کلیشه ای بودن و فانتزی بودن به مراتب بدتر بود.... 02سیدکمال1402/09/02 مطالعه این کتاب در تاریخ 1400/01/04 به پایان رسیده است. 00علویه1401/08/22 ﷽ جرعه جرعه طعم تلخ نا امنی را با واژه واژه ی این کتاب میشه بلعید و از فضای امن خویش تبعید شد؛ پس از سِیر در سفری متلاطم که در سر تا سر آن بوی مرگ میپیچید در آخر به آغوشِ ارزشمند امنیت بازگشت و آن را سفت در بغل گرفت ... (البته قبل از مطالعه ی این کتاب لازمه کتاب «چایت را من شیرین میکنم» مطالعه بشه) 014مغربی1402/04/24 رمانی بر پایه واقعیت. اتفاقات آبان سال 98پیش چشم مخاطب، جانی دوباره میگیرد. رمانی پر از دوراهی های خطرناک و فتنه هایی که باید از میان شان راه راست را پیدا کرد. 02زینب سادات میرقاسمی1402/03/03 از رمانهای زرد و کممحتوای نویسندگانی که احساس مسئولیت میکنند. 19زهرا کاکهجانی1401/09/30 کتاب حال و هوای یک خانواده نظامی را داشت که با دسیسه دشمن و به زانو درآوردن پدر خانواده که سردار سپاه است آبروی او و دخترش را نشانه گرفتند. باید برای عقایدت گاه از آبرویت مایه بگذاری و این یعنی همان پا روی 'منیت' گذاشتن و بدانی که قطعا نزد پروردگار بی پاداش نخواهد ماند. 017Eunjin1402/10/05 دومین کتاب از سهگانهی خانم بلنددوست و ادامهی رمان چایت را من شیرین میکنم... سارای "چایت را من شیرین میکنم" حالا همسر شهید است و برادرش دانیال به سپاه پاسداران ملحق شدهاست. روای داستان هم زهرا، دوست جدید ساراست. زهرایی که پدر و برادرش هردو سبزپوش سپاه قدساند. ماجرا با تماسهای یک شخص ناشناس و مرموز به گوشی زهرا شروع میشود، ناشناسی که سارا او را میشناسد و از او میترسد. تماسهایی که زهرا را درگیر یک ماجرای امنیتی پیچیده میکند که... قلم نویسنده در مثل بیروتبود پیشرفت قابلتوجهی نسبت به "چایت را من شیرین میکنم" داشت و پختهتر و قویتر شدهبود. اما هنوز ایرادهایی وجود داشت و اتفاقات غیرمنطقی بسیار مشهود بود. موضوع کتاب را دوست داشتم، مثل کتاب قبلی جذاب، هیجانانگیز و نفسگیر! هر فصل لابهلای سطرهایش ماجرایی برای غافلگیری داشت. این کتاب از عاشقانههای کمتری برخوردار بود و من بسیار خوشحال بودم از این موضوع. به جرات میتوانم بگویم با شخصیتهای کتاب زندگی کردم. همراه زهرا مضطرب شدم، ترسیدم، احساس تنهایی کردم، نگران شدم و... جریان تند و پر هیجان داستان باعث شدهبود کتاب را ثانیهای زمین نگذارم! و خب از آن کتابهاییست که دوستداری بدانی بعدش چه میشود و از این ناراحتی که دارد تمام میشود ^_^ اما انتقاد بزرگی به طرح جلد کتاب داشتم. نامفهوم، نامعلوم و بیربط به اسم کتاب. به خاطر اسم کتاب منتظر تغییر فضای داستان به لبنان بودم اما اینطور نشد. انتظار شخصیت قویتری از زهرا، دختر فرمانده سپاه داشتم؛ در طی داستان با رفتارهای ناشیانهاش بیشتر شبیه یک دختر معمولی بود تا یک نظامیزاده... تکرار بعضی جملات مثل " من کجای این قصه ایستادهبودم؟" یا "کاش بگوید بلند شو خواب بد دیدی" زیاد و غیر ضروری بود. اشتباه بزرگی که در این کتاب متوجهش شدم این بود که رنگ چشمهای دانیال در کتاب اول سبز توصیف شدهبود اما در این کتاب به طرز حیرتانگیزی با عبارت "آبی چشمانش" مواجه شدم! نمیتوانم بگویم چایت را من شیرین میکنم را بیشتر دوستداشتم یا مثل بیروتبود را. هردوی آنها با همهی اشکالاتشان فرصتی برای لذتبردن از کتاب خوب را برایم فراهم کردند. 22🎀 𝒵𝒶𝓎𝓃𝒶𝒷 🎀1402/06/11 یکروزه تمومش کردم داستان جذاب و هیجان انگیزی داشت با اینکه مستند و واقعی نیست اما آدم رو به فکر فرو میبره . کاش بیشتر فکر کنیم و بخونیم و بدونیم 00مشکات عبادیان1402/11/25 جدا از لذتی که بردم تمثیلات کمی بیش از اندازه اس تمثیل تو ادبیات حکم نمک تو غذارو داره و بایستی به اندازه باشه و نویسنده هم کمی اصول منطق رو برای پیشبرد داستان زیر پا گذاشته نسبت به جلد اول"چایت را من شیرین می کنم" -از روی قلم خود نویسنده اگه قضاوت کنیم- ضعیف تر بود ولی در کل رمان قوی و شیرینیه نویسنده موفق بوده هیجانی که میخواد رو به مخاطبش منتقل کنه که قابل تقدیره:)) 07زهرا باغبانی1402/11/18 بزرگترین وجه تمایزش این بود که کاملا پختگی قلم نویسنده نسبت به جلد اول حس میشد. و نسبت به جلد اول از اون فانتزی و مسخرگی درآمده بود. البته همچنان به نظرم بخش هایی از آن خیلی اغراق آمیز بود شروعش هم دوست نداشتم تا صحفه ۱۰۰ الی ۱۵۰کتاب به زور خوندم آن هم چون اصولاً از نصفه رها کردن کتاب بدم میاد و گرنه کشش و جذابیتش کم بود و خیلی رو مخ. اما بعد کشمکش داستان که شروع شد ،جذاب شد و افتادن داستان در لایه های هیجان و ترس قشنگ بود و میخ کوبم کرد. البته خیلی نتونست حس های ترس و ناراحتی و بهم القا کنه مخصوصا مرگ سارا حس غم رو نگرفتم از نوشته اش ولی توصیفاتش خوب بود. اون صد صفحه چند روز کشید ولی مابقی سریع نصف روزه خوندم. در ضمن امیدوارم در جلد سوم خبری از تهوع نباشه دیگه حالم از این کلمه بهم میخوره خیلی هی تکرارش میکنه🤢😑 00