بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

هزاران خورشید درخشان

هزاران خورشید درخشان

هزاران خورشید درخشان

خالد حسینی و 1 نفر دیگر
4.0
170 نفر |
50 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

7

خوانده‌ام

354

خواهم خواند

75

"مریم" در نوجوانی مجبور به ازدواج با "رشید"، مردی 45 ساله، می شود و پس از ازدواج همراه او به شهر کابل می رود. به رغم میل باطنی اش تلاش می کند در هر شرایطی رضایت همسرش را جلب کند. در آن زمان، کابل و به طور کلی افغانستان درگیر جنگ علیه روسیه و نیز برخی جنگ های داخلی است. "لیلا"، دختر همسایه ی مریم و رشید، در جنگ، دو برادر و نیز پدر و مادرش را از دست می دهد و "طارق"، پسری که شیفته ی لیلاست، نیز او را ترک می کند و برای زندگی به پاکستان می رود. از آن پس مریم سرپرستی وی را به عهده می گیرد. اما پس از مدتی رشید به رغم میل مریم و با توسل به دروغی درباره ی مرگ طارق با لیلا ازدواج می کند. حاصل ازدواج آن ها یک دختر و یک پسر است. در گیرودار زندگی، حکومت طالبان در افغانستان بر روی کار آمده و زندگی آن ها از گذشته نیز سخت تر می شود. رشید با از دست دادن شغل خویش فردی عصبی و بهانه گیر می شود و در نهایت توسط مریم کشته می شود. طارق که مدتی در زندان بوده، لیلا را می یابد و همراه او و دو فرزندش کابل را ترک می کند. مریم نیز با اعتراف به قتل، اعدام می شود و حکومت طالبان مدتی بعد از صحنه ی سیاست کنار گذاشته می شود. پس از آن لیلا و طارق به همراه دو فرزندشان به افغانستان بازگشته و به زندگی خویش ادامه می دهند.

پست‌های مرتبط به هزاران خورشید درخشان

یادداشت‌های مرتبط به هزاران خورشید درخشان