آنی شرلی در اونلی

آنی شرلی در اونلی

آنی شرلی در اونلی

4.6
160 نفر |
29 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

12

خوانده‌ام

422

خواهم خواند

67

شابک
9789645361899
تعداد صفحات
240
تاریخ انتشار
1399/10/23

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        سرگذشت دخترکی یازده ساله است که از یتیم خانه به مزرعه گرین گیبلز می آید تا زندگی جدیدی را آغاز کند.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به آنی شرلی در اونلی

نمایش همه

پست‌های مرتبط به آنی شرلی در اونلی

یادداشت‌ها

رؤیا

1403/4/17

          در کتاب دوم، آنه در اونلی به شغل شرافتمندانه‌اش می‌پردازد. ماجراها یکی پس از دیگری اتفاق می‌افتند و آنه فاصله ۱۶ تا ۱۸ سالگی‌اش را طی می‌کند. در انتها نیز تصمیم سفر به دنیای جدیدی می‌گیرد.
 دوقلوهای دیوی و دورا، پائول اروینگ، آنتونی پای، آقای هریسون و خانم امیلی، استفن اروینگ، لوندر لوئیس، عمو ایب، انجمن اصلاح، گیلبرت بلایت، فرد و داینا در رقم زدن ماجراهای این کتاب نقش اساسی دارند. 

جملاتی از کتاب:

آنی شخص مناسبی برای دست انداختن بود چون هر حرفی را جدی می‌گرفت.
___________

آنی روحی لطیف داشت، اما گاهی‌اوقات کاملاً به‌موقع زهرش را هم می‌ریخت.
___________

«به نظر من بهترین و شیرین‌ترین روز، روزی نیست که همه اتفاق‌هایش باشکوه، شگفت‌انگیز یا هیجان‌آور باشند، بلکه روزی پر از شادی‌های کوچک و ساده است که یکی پس از دیگری مثل دانه‌های مروارید از گردن‌بند پایین می‌ریزند.»
___________

بعضی‌ها با پیری به دنیا آمده اند، بعضی‌ها به آن دست پیدا کرده‌اند و بعضی‌ها پیری را به‌زور قبول کرده‌اند.
___________

آنی! یک قلب شکسته، در زندگی واقعی به دردناکی داخل قصه‌ها نیست. مثل یک دندان آزاردهنده، قابل مداراست.

____________

آنچه قصد دارم از دانشگاه به دست بیاورم، دانش بهتر زیستن است و اینکه چطور در زندگی بهترین و پرثمرترین راه را انتخاب کنم. دوست دارم بهتر درک‌کردن را یاد بگیرم و به مردم و خودم کمک کنم.
____________
یکی از ویژگی‌های این دنیا واقعاً آرامش‌بخش است؛ همیشه مطمئنیم بهار دیگری در راه است.
___________

آنی گفت:«احساس می‌کنم... یک نفر ... ماه را... در دستم گذاشته... ولی نمی‌دانم... با آن چه‌کار کنم...»
____________

شاید به قول خانم لیند، همه‌چیز از قبل مقرر شده بود و تحت هر شرایطی اتفاق می‌افتاد، اما با این حال بازهم خیلی لذت‌بخش است که احساس کنی تقدیر برای انجام نقشه‌اش از تو کمک گرفته. وای! واقعاً چقدر شاعرانه است.
____________

آه! این نامزدی‌ها وقتی برای صمیمی‌ترین دوست آدم پیش می‌آیند، چقدر مسخره و غیرقابل‌تحمل می‌شوند.
____________

آقای هریسون فیلسوفانه گفت:«تغییرات همیشه خوشایند نیستند، اما پرفایده‌اند. دوسال، برای ساکن‌ماندن همه‌چیز، خیلی طولانی است و طولانی‌تر شدن چنین رکوردی، ممکن بود منجر به گندیدن شود.»
___________
        

7

yasna

1403/6/3

        
آنی اکنون بزرگتر شده و معلم است البته یک لحظه هم فکر نکنید که کمی از عجول بودن و دردسرسازی اش کم شده!
او و ماریلا در این فصل دوقلوهای پر شر و شوری را بزرگ میکنند و آنی و گیلبرت هم خوشبختانه روابط مسالمت آمیزی دارند و همچنین با تشکیل یک انجمن و اتفاقات دیگر داستان هیجان انگیز و خوب است اما خب برای من این فصل خیلی جالب و جذاب نبود اما بازهم شخصیت آنی برایم مانند یک الگو میماند امیدوارم فصل بعدی بهتر باشد
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0