یادداشت رؤیا
1403/4/17
در کتاب دوم، آنه در اونلی به شغل شرافتمندانهاش میپردازد. ماجراها یکی پس از دیگری اتفاق میافتند و آنه فاصله ۱۶ تا ۱۸ سالگیاش را طی میکند. در انتها نیز تصمیم سفر به دنیای جدیدی میگیرد. دوقلوهای دیوی و دورا، پائول اروینگ، آنتونی پای، آقای هریسون و خانم امیلی، استفن اروینگ، لوندر لوئیس، عمو ایب، انجمن اصلاح، گیلبرت بلایت، فرد و داینا در رقم زدن ماجراهای این کتاب نقش اساسی دارند. جملاتی از کتاب: آنی شخص مناسبی برای دست انداختن بود چون هر حرفی را جدی میگرفت. ___________ آنی روحی لطیف داشت، اما گاهیاوقات کاملاً بهموقع زهرش را هم میریخت. ___________ «به نظر من بهترین و شیرینترین روز، روزی نیست که همه اتفاقهایش باشکوه، شگفتانگیز یا هیجانآور باشند، بلکه روزی پر از شادیهای کوچک و ساده است که یکی پس از دیگری مثل دانههای مروارید از گردنبند پایین میریزند.» ___________ بعضیها با پیری به دنیا آمده اند، بعضیها به آن دست پیدا کردهاند و بعضیها پیری را بهزور قبول کردهاند. ___________ آنی! یک قلب شکسته، در زندگی واقعی به دردناکی داخل قصهها نیست. مثل یک دندان آزاردهنده، قابل مداراست. ____________ آنچه قصد دارم از دانشگاه به دست بیاورم، دانش بهتر زیستن است و اینکه چطور در زندگی بهترین و پرثمرترین راه را انتخاب کنم. دوست دارم بهتر درککردن را یاد بگیرم و به مردم و خودم کمک کنم. ____________ یکی از ویژگیهای این دنیا واقعاً آرامشبخش است؛ همیشه مطمئنیم بهار دیگری در راه است. ___________ آنی گفت:«احساس میکنم... یک نفر ... ماه را... در دستم گذاشته... ولی نمیدانم... با آن چهکار کنم...» ____________ شاید به قول خانم لیند، همهچیز از قبل مقرر شده بود و تحت هر شرایطی اتفاق میافتاد، اما با این حال بازهم خیلی لذتبخش است که احساس کنی تقدیر برای انجام نقشهاش از تو کمک گرفته. وای! واقعاً چقدر شاعرانه است. ____________ آه! این نامزدیها وقتی برای صمیمیترین دوست آدم پیش میآیند، چقدر مسخره و غیرقابلتحمل میشوند. ____________ آقای هریسون فیلسوفانه گفت:«تغییرات همیشه خوشایند نیستند، اما پرفایدهاند. دوسال، برای ساکنماندن همهچیز، خیلی طولانی است و طولانیتر شدن چنین رکوردی، ممکن بود منجر به گندیدن شود.» ___________
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.